آن زمان است که زن به روز زن خلاصه نمیشود؛ بلکه تقدیر جهان را با نام زن بودن خود رقم میزند!
بارزترین زن، زنی است که اهل عمل باشد نه شعار، زن به معنای واقعی آن باید یک قهرمان به تمام معنی باشد تا حتا سایهاش سیم خار دار و ترس در برابر غول پیکران باشد. نقطه ضعف ما (زن ها) در باور نداشتن و اعتماد نداشتن به خود ماست. زمانیکه شعار میدهیم «زنها به گذشته بر نمیگردند!» ترس را میرساند. این ترس از کجا شد؟ اینجاست که خود مان ارزش یک زن را پایمال کردهایم و خودمان را درست نشناختهایم و به گپهای بیهوده بعضیها گوش دادهایم و خود ترس شدهایم و مانع عملکرد خود و جامعه شدهایم.
فرموده زیبایی است: در خانهای که دختر متولد می شود، چراغ خانه نورانیتر و زندگی زیبا میشود. درست است که میگویند زن نفیس و زیباست؛ اما هیچ وقت نپذیرید که زن ضعیف است؛ چون از بدو تولد جایگاهش محشر است. آیا تاهنوز در عمق این جمله پی بردهاید؟ باید این را دانست که زن همانند گل است و این را نیز باید دانست که هر گل برای محافظت از خود حالت دفاعی دارد و این دفاع خار است. زن خلقت نور پرداز و زیبا سرشت است و مهمتر از همه قدرتمندترین است. زن باید خار چشم ِ ناباوران برای دفاع از حق خود باشد. ارزش زن بودن را باید از چند قرن پیش آموخت. چند قرن پیش ترسی وجود نداشت، چون زن ها اعتماد به نفس قوی داشتند و هر مشکل را همانند آهن ذوب میکردند. چون زن در هر عرصهای از زندگی خود یک جوهر نایاب بود. حضرت فاطمه به تمام معنی زنی ( یک زن مبارز) بود که در برابر زمان و سرنوشت جامعهاش خود را مسئول میدانست. همانطور حضرت خدیجه از موفقترین زنان در عرصه تجارت بود و بسیاری از زنهای دیگر که شجاعانه و با شهامت، ظلم و بیعدالتی را کم کردند و سربلند زندگی کردند! زنان قرنها در برابر ظالمان، باورِ عدالت و برابری را شعار میدادند و عملاً داخل میدان مبارزه میشدند و آرامش ذهنی و جسمی را حفظ میکردند. زن به همان اندازه که مهربان و ظریف است، میتواند خشمگین و گرز آتشین باشد و اینجاست که تمام جهان به لرزه میآید و بیعدالتی نابود میشود و صلح، عدالت و برابری معنی میابد.
فروغ فروخزاد چه زیبا میسراید:
«و این جهان
پراز صدای حرکتهای پاهای مردمیست
که همچنان که تورا میبوسند
در ذهن خود طناب دار تو را میبافند»
در جامعه ما، اولتر از همه خود زن در برابر زن طنابدار میشود. یک تجربه خودم را که یک زن استم، در همین جامعه ما ( افغانستان ) اینجا بیان میکنم. یک روز با همسرم برای خرید بیرون رفته بودیم و چادرم از سرم بر گردنم افتاده بود. در یک ثانیه همه زمین و آسمان سیاه شد. یک انفجار عظیم رخ داد، چه انفجاری که همه مردم یخ بستند به جز چند نفری که به آسانی در باور نمیگنجند. این چند نفر کیها بودند که چهرههای عجیبی به خود گرفته بودند؟ این چند نفر، زنانی بودند که مردسالاتر از مردان بودند. همین زنان چه حرفهایی که نبود برایم گفتند ای… چادرت را بپوش! برایشان به خونسردی گفتم، من متوجه چادرم نشدم. اصلاً مرا به حرف زدن نگذاشتند و نزدیک میآمدند و دست دراز میکردند تا حملهور شوند به سرم اما موفق نشدند و رفتیم. جالب این بود که همه مردهایی که آنجا بودند حیرت زده شده بودند و برای مان میگفتند: عجب؛ زن در برابر زن! این زنها دیوانه استند، بروید.
بنابرین، باید کاکتوس شویم حتا در برابر چنین زنها! این را باید بدانید که زنهای کشورهای دیگر همانند ما استند. هر چند که کشور و جامعه شان پیشرفته و آزادانه زندگی میکنند و مهمتر از این در سطح جهان اول استند؛ اما متاسفانه نابرابری دامنگیر آنها نیز است. از همین رو، در هرجای دنیا هنوز از هر لحاظ آزادی فکری، جنسیتی، مذهبی، نژادی و… دادخواهی های شان جریان دارد. فقط کافیست ما ( زن ها ) یک لحظه صدای قلب خود را با آرامش کامل و بدون شک به خود بشنویم . آنگاه رعد و برق انفجار میکند؛ زمین و آسمان تکان میخورد و آنقدر شجاعت و شهامت در وجود مان اوج میزند که تمام جهان به لرزه در مییاید و قفسها در هم میشکند. باید این جمله را هر لحظه به یاد داشته باشید که در وجود هر زن، چند زنِ دیگر نهفته است؛ بنابرین باید به قدرتمند بودن خود افتخار کنیم و از هیچ چیز هراس نداشته باشیم و عملاً وارد مبارزه شویم. شک داشتن را از خود دور کنیم. هر زمانی که واقعاً بدون وحشت و اندکی ترس و لرز برای خود جنگیدیم، آن زمان جایگاه ما ( زن ها ) واقعاً محشر است. در یک جامعه زمانی زن ارزش و حرمت پیدا میکند که خود زن برای خود همین جایگاه را خلق کند.
فراموش نکنید؛ زن باید کاکتوس باشد!