جهان در آستانه خطر؛ هشدار گارباچف چقدر جدی است؟
در خاور میانه ایران، ترکیه و عربستان سعودی سه رقیب قدر هستند و هرکدام اقمار خویش را دارند. وضع ایران و عربستان کمی مشخص است و هرکدام در جناح خویش قرار دارد، ولی موقعیت ترکیه تاجایی ناجور است.
سی سال پیش، چیزی پیشتر از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وقت، دیوار برلین فروریخت و پایان جنگ سرد را رقم زد. جنگی که هرچند نامش سرد بود، ولی جنگ ویتنام، جنگ کوریا، جنگ اعراب و اسراییل، بحران موشکی کیوبا، جنگ افغانستان، رقابت فضایی و مسابقات تسلیحاتی بلوک شرق و غرب را به همراه داشت.
در دهه نود میلادی بود که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و از دل آن ۱۵ جمهوری جدید متولد شد. جهان رفت به سوی تک قطبی شدن و امریکا سرخوش از زمین خوردن حریف قدر، میرفت که « نظم نوین جهانی» مورد نظرش را بر جهان بگستراند.
اکنون اما چیزی نزدیک به سه دهه از فروپاشی شوروی و پایان رسمی بلوک شرق، جهان همچنان به سوی بیثباتی و رقابتهای تسلیحاتی پیش میرود.
به تازگی میخاییل گارباچف آخرین رهبر شوروی در مصاحبهای هشدار داده که جهان در آستانه خطری بزرگ قرار دارد و رقابتهای تسلیحاتی امریکا و روسیه به سوی بحرانی شدن روان است.
برای این که ببینیم این هشدار آخرین زمامدار حزب لنین چقدر جدی است، باید قراین را بررسی کنیم.
در این خصوص باید پنج منطقه جهان را مد نظر قرار دهیم، بحرانهای حاکم بر آن را بررسی کنیم و به نتیجه نهایی دست یابیم. شرق اروپا، خاورمیانه، آسیای جنوبی، خاور دور و امریکای جنوبی مناطق مورد نظر ما است.
شرق اروپا:
اکراین بزرگترین چالش شرق اروپا است. در این نقطه ناتو و روسیه به شدت درگیر رقابت سرد هستند و مسکو هیچگاه حضور نظامی غرب را در حیاط خلوت خویش بر نمیتابد. اگر کمی دقت کنیم روسیه با جدا کردن شبه جزیره کریمه از خاک اکراین و ضمیمه کردن آن با خاک خود، به خوبی برای غرب نشان داد که در آن منطقه رییس کی است. امریکا از شرق اروپا خیلی دور است و کشورهای اروپایی عضو ناتو هم در برابر خرس قطبی محلی برای عرض اندام ندارند. پس بحران اکراین عقده گلوی غرب است.
خاورمیانه:
در خاورمیانه وضعیت کمی پیچیده تر از شرق اروپا است. در این جا تنها قدرت امریکا و روسیه نیست که بازی میکند. برخی قدرتهای منطقهای نیز سهمی میخواهند و در این رقابت وارد هستند. در خاور میانه ایران، ترکیه و عربستان سعودی سه رقیب قدر هستند و هرکدام اقمار خویش را دارند. وضع ایران و عربستان کمی مشخص است و هرکدام در جناح خویش قرار دارد، ولی موقعیت ترکیه تاجایی ناجور است. این کشور هم عضو ناتو است و هم همکار روسیه، هم در بلوک غرب قرار دارد و هم مشتری تسلیحات روسی شده است. در ناتو همراه امریکا است و در سوریه در تقابل.
امریکا نگران اسراییل است و منافع اقتصادی و نفتیاش در عربستان و حاشیه خلیج فارس. نیروی نظامی فراوان هم گسیل کرده است. از این طرف ایران را نیز نباید دست کم گرفت. این کشور هرچند هستهای نیست ولی هژمونی تاریخی و فرهنگی آن در منطقه نمایان است. از تهران تا بلندیهای جولان در واقع قلمرو تهران شمرده میشود، بماند که چقدر توان موشکی دارد و تا کجا میتواند امریکا را درگیر یک جنگ فرسایشی کند.
عربستان هرچند متکی به امریکا و بلوک غرب است، ولی اعتماد به نفس کافی ندارد. شاید این موضوع بر میگردد به تاریخ و فرهنگ آن. درگیر جنگ یمن است و میلیاردها دالر برای امنیت خودش به غرب باج میدهد، امنیتی که حمله به تاسیسات آرامکو نشان داد چندان هم قابل اعتماد نیست.
آسیای جنوبی:
در آسیای جنوبی دو کشور هستهای داریم که درگیر مشکلات اقتصادی و اتنیکی هستند و یک کشور جنگ زده فقیر بی در و پیکر در آستانه نابودی از نقشه جهان- هند، پاکستان و افغانستان.
هند و پاکستان هر ازگاهی درگیر میشوند. جالب این که آنها توافق کردهاند در افغانستان زورآزمایی کنند. هند شاید کمتر ولی پاکستان به صورت علنی افغانستان را آزمایشگاه زامبیهای انتحاری، استشهادی و گروههای رانده از خویش و مانده از بیگانه فرض میکند. هند نیر بدون شک در این کشور فعالیتهای زیادی دارد.
چند وقت پیش پرویز مشرف با بی بی سی فارسی مصاحبه داشت و در آن جا به صراحت گفت که کنسولگری هند در قندهار و ننگرهار مستقیماً با ناامنی در پاکستان ربط دارد. شاید مشرف درست میگوید چون برخی گروههای تند رو که اهدافی را در پاکستان هدف قرار میدهند و همچنان بلوچهای جدایی طلب پاکستان دقیقاً موازی با قندهار و ننگرهار سکونت دارند.
هردو کشور هستهای هستند و گاه ترس آن میرود که دیوانهای در هند یا پاکستان دکمهای فشار دهد و جهان را به مزرعه مواد رادیو اکتیو مبدل کند. اما افغانستان به صورت ویژه، این سرزمین گویا مقدر است که آوردگاه زورگویان شرق و غرب باشد. در اواخر قرن بیستم اشغال سرخ و سیاه را دید و هنوز گیج از جنگ داخلی بود که با اشغال ناتو مواجه شد، اشغالی که هنوز ادامه دارد. لانه تروریزم شده است و هرکس از هر جا خطا میخورد باید در مغارهای در افغانستان دنبالش گشت.
یک بار حکومت افغانستان اطلاع داد که بیش از بیست گروه تروریستی در کشور فعال است. جنگ بدون منابع مالی امکان ندارد، پس عقبه سازمانهای تروریستی به یک کشور در منطقه یا جهان بر میگردد. اکنون در افغانستان چین، روسیه، امریکا و برخی کشورهای دیگر رقابت دارند و منافع شان گاه منافع آن دیگری را در جایی قطع میکند که این یعنی ادامه جنگ و بحران.
خاور دور:
در خاور دور نیز وضعیت بر وفق مراد نیست. بحران کوریا ادامه دارد، چین با گذشت هر روز سرکش تر میشود و اقیانوس آرام شاید دیگر آرام نیست. امریکا در این منطقه منافع زیاد و متحدان سرسخت دارد، ولی حریف نیز قدر است و ایدئولوژیک. چین نسخه اندک متفاوت اتحاد جماهیر شوروی است. کشوری مبتنی بر ایدئولوژی کمونیزم و اقتصاد لیبرال. این است که سرمایه در اختیار حزب کمونست قرار میگیرد(چه اتحاد مضحک) و توسن پکن میتازد.
امریکای جنوبی:
فقر شاید شاخصه اصلی امریکای جنوبی باشد. فوتبال را نیز فراموش نکنید، ولی کیوبا و ونزوئلا نیز باید حساب شود.
دو کشور کوچک ولی برای واشنگتن آزار دهنده. بدون شک هرجا درد سری برای امریکا باشد، باید رد پای مسکو را در همان نزدیکیها جستجو کرد.
و اما خروج امریکا و روسیه از پیمانهای منع گسترش تسلیحات میان برد هستهای و استراتژیک. اکنون رقابتهای تسلیحاتی برگشته به زمان جنگ سرد و همانگونه که بررسی کردیم وضعیت جهان هم خیلی امیدوار کننده نیست. پس با توجه به این قراین باید هشدار گارباچف جدی گرفته شود.
نظر به میزان تنشها در نقاط مختلف جهان به باور نویسنده، اگر برای جنگی که گارباچف از آن هشدار میدهد مکانی تعین کنیم، خاورمیانه دم دست ترین گزینه خواهد بود.