هنگامههای خروج ارتش امریکا از افغانستان!
روزهای اخیر در پی یخبندان استراتیژی جدید امریکا در افغانستان، گزینه خروج نیروهای امریکایی از کشور، به بحث داغ در محافل سیاسی واشنگتن مبدل شده و درین خصوص پروفیسور آلون بن مایر، استاد امور بینالمللی در مرکز امور جهانی نیویارک در مقاله تحلیلی خویش در وبگاه گلوبال ریسرچ مورخ ۲۱ جولای ۲۰۱۷تحت عنوان “جنگ فاسد و غیراخلاقی در افغانستان” موضوع خروج نیروهای امریکایی از افغانستان را مورد تحلیل قرار داده مینگارد :شانزده سال سپری گردید و ما تاهنوز در افغانستان میرزمیم، جنگی که نه تنها طولانیترین جنگ تاریخ امریکا است، بل پرهزینهترین جنگی که تاکنون «یک تریلیون» دالر مصرف داشته و ریزش خون هزاران سرباز شجاع ما را در بر داشته است.
جنگی که از لحاظ اخلاقی فاسد بوده و جز حصول شرم راه خروج افتخارآمیز از آن به نظر نمیرسد.
امروز ما هنوز روی آن بحث میکنیم، تا به طرز بایسته و قناعتبخش این جنگ را به پایان برسانیم .
نویسنده با جمعبندی آمار تلفات انسانی نگارش خویش را ادامه داده مینویسد:
در این جنگ تاکنون تعداد ۲۴۰۰سرباز امریکایی کشته شده است.
براساس آمار ثبت شده تنها در شش ماه اول سال ۲۰۱۷به تعداد ۱۶۶۲ تن جان باخته و به تعداد ۳۵۸۱ تن زخمی شدهاند.
به صورت کُل مجموع تلفات شهروندان افغانستان در این جنگ حدود ۲۲۵ هزار نفر بوده و حدود دو میلیون و ششصد هزار مهاجر و بیش از یک ملیون بیجاشدگان را این جنگ از خود بجا مانده است.
این بسیار ساده است تا فکر نماییم که بعد از ۱۶ سال جنگ، اعزام چهار هزار سرباز اضافی که از جانب جیمز متیس، وزیر دفاع سفارش شده است، چیزی را تغییر خواهد داد.
در حالیکه( ۱۴۰) هزار سرباز قادر به ایجاد سیستم پایدار سیاسی و امنیتی نشدند، در این جنگ به پیروزی نایل نگردیده و شرایطی را آماده نساختند تا ما، با وقار و سرافراشته از افغانستان بیرون شویم.
نویسنده دیدگاه فرمانروایان کاخ سفید را در خصوص افغانستان مورد واکاوی قرار داده خاطرنشان میدارد:
هیچکس در اداره ترامپ به شمول پنتاگون باورمند نیستند که اعزام نیروی اضافی باعث پیروزی در جنگ گردد.
در بهترین حالت، نقش نیروی اضافی عبارت از متوقف ساختن پیشروی طالبان خواهد بود که به یک بر سه حصهٔ جغرافیای افغانستان کنترول دارند. اما بعد از آن چه؟
نویسنده مقاله، با نقل قول از سیاستگران امریکا مینویسد:
از سناتور جان مکین بعد از سفرش در افغانستان پرسیده شد تا از پیروزی در جنگ تعریف نماید!
مکین پاسخ داد:” پیروزی یعنی بازپسگیری ساحات تحت کنترول طالبان و کار در جهت اشکال آتشبس با طالبان است. ”
اما« رابرت ل بروسیج» نگاه خویش را درین خصوص چنین بیان میدارد:” درگذشته ساحات وسیعی تحت کنترول ما قرار داشت، طالبان به مقاومت شان ادامه دادند، اما فساد و اختلاف دولت افغانستان را فلج ساخت. طالبان با تمام قوا برگشت نمودند و حال موفقانه شاخههای خود را در بیرون از مرزهای افغانستان گسترش میبخشند.
داکتر مایر اوضاع افغانستان و عملکرد وزیر دفاع امریکا را به کنکاش کشیده مینگارد:
در حال حاضر همهچیز در حوزه سیاسی و امنیتی در افغانستان بسیار وخیم بوده و چشمانداز ثبات برای تعین موقعیت میدانی و فعالیت یک دولت کارآمد در کابل نزدیک به “صفر” است .
سوگوارانه متیس وزیر دفاع شباهت به فرد معتاد به قمار دارد که پول خویش را در ماشین قمار انداخته و پس از باختن و افسردگی و ناامیدی در برابر باخت هر دالر خود به پیروزی امید میبندد. ممکن کسی از متیس بپرسد، در حال حاضر اهداف ما در افغانستان چه بوده واستراتیژی خروج ما چیست؟
طی شانزده سال گذشته هیچ وزیر دفاعی درین خصوص پاسخ روشن نداشت و در حال حاضر از ما خواسته میشود که در برابر حیات سربازان خویش مجددا به پیروزی جنگ طاقتفرسا و ناتوانکنندهٔ به قمار متوسل شده که در آن هیچ امیدی به پیروزی وجود نداشته و در حال حاضر به جنگ منتخب مبدل شده است.
نویسنده مزبور با ناامیدی کامل از پیروزی امریکا در جنگ افغانستان راه فرار را تدارک جسته و با نامگذاری خیالپردازانه طالبان “میانهرو” و گرهزدن سرنوشت مردم به دست آنها مینویسد:
با اطمینان میتوان اظهار داشت که چشمانداز پیروزی نظامی در جنگ افعانستان به مشاهده نمیرسد.
ما به زودی به این حقیت نزدیک شده و بهتراست تا در خصوص نتایج عملی که از طریق مزاکرات باطالبان “میانهرو” حاصل گردد، فوکس نماییم.
نویسنده در خصوص دیدگاه استراتیژست ترامپ درین خصوص مینگارد:
گزینه دیگر برای انجام جنگ که به وسیله استیف بنن، استراتیژست اصلی دونالد ترامپ حمایت میگردد، عبارت از” کرایهگرفتن” پیمانکاران خصوصی بجای نیروهای امریکایی است، تا به نمایندگی ما به جنگ نیابتی ادامه دهد.
حققیت اینکه مزدوران جنگی را در گذشته استعمال نمودیم تا به حیث گاردهای امنیتی نقش آفریده و یا بازداشتگاهها را اداره نمایند، نتایج خراب را به دنبال داشت. آنها از وظایف شان سوءاستفاده نموده و جنایت فاجعهباری را انجامدادند و ازین طریق میلیونها دالربه دست آوردند.
ما نباید هرگز چنین رویکردی را تکرار نماییم که اخلاقاً سزاوار سرزنش است.
این طرح بسیار شگفتانگیز به نظر نمیرسد، چرا که از طرف کارشناس ارشد و ماهر دونالد ترامپ بیرون تراویده است. البته همان کسی که تا حال مشاورتهایش، دشواریهای جدی را برای دونالد ترامپ پدید آورده است .
پروفیسور مزبور در بخش پایانی دیدگاه خویش مینویسد:
جنگی که ما آماده نیستیم، تا بدون دلایل موجه، جان سربازان خویش را فدا نماییم هرگز نباید به راه افتد!
پیشتر، ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده امریکا گفته است که پنتاگون در افغانستان از تمام تلاشها استفاده کرده و دیگر دلیلی برای باقی ماندن و ادامه جنگ در این کشور ندارد. به گزارش این منبع، با وجود درخواستهای مقامات وزارت دفاع امریکا، دونالد ترامپ خواهان ادامه جنگ در افغانستان نیست و هیچ دلیلی برای حضور بیش از ۹۰۰۰ نظامی امریکایی در افغانستان نمیبیند.
نگاه ما؛
سیرتاریخ، رخدادهای جهانی و منطقوی و برهم خوردن بلانس قدرت، ظهور ابرقدرتهای بزرگ و شکست تلخ امریکا در ماورای خاورمیانه، گزینش استراتیژی غلط آن کشور با رویکار آوردن دولتهای ناکام و فاسد به حیث اجزای تاکتیکی این استراتیژی در افغانستان، کاربرد افزاری گروههای تروریستی و برپایی جنگ نیابتی با تبعات فاجعهبار آن، برپایی پایگاههای نظامی امریکا در کشور، واکنشهای شدید منطقوی را برانگیخته و چالشهای بزرگی را بر چشمانداز استراتیژی آرمانگرایانه امریکا به بار آورده و گمان میرود که اوضاع آشفته در کشور، سران کاخ سفید را در برهوت تصمیمگیری مجبره قرار داده است.
با توجه به سطح تجارت مواد مخدر افغانستان که سالانه بیش از( ۲۵۰) بیلیون دالر وارد کیسه مافیای مخدر امریکا میگردد و با توجه به سطح عواید اورانیم از معدن هلمند میتوان جنگ امریکا در افغانستان را کمهزینهترین جنگ تاریخی آن کشور نامید، اما سطح فشارهای منطقوی و رخدادهای میدانی در تحت سایه دولت رو به فنا مجموع امیدهای بلندپروازانه سران کاخ سفید را مکدر ساخته و آنها را در چهار راه گزینهٔ خروج با کاربرد گزینه پلان (ب) و حراجگذاری افغانستان در چنگال گروه نیابتی مشترک با پاکستان قرار داده است.
ارتش امریکا در افغانستان با از دست دادن ابتکار مانورهای سیاسی و نظامی عملا زمینگیر شده و در محاصره رقبای سیاسی منطقوی قرار گرفته است.
عمدهترین هراسی که سران کاخ سفید را افزون بر مولفههای متعدد، برگزینه خروج و تداوم جنگ نیابتی توسط گروههای اجیر وادار ساخته است، عبارت از تکرار شکست افتضاحآمیز ویتنام ثانی است. هکذا هشدار مقامات کرملین مبنی برمداخله نظامی بر پایگاههای داعش در افغانستان بخشی از تصویر واکنشهای منطقوی را به نمایش میگذارد.
در تلاطم بحران سیاسی و امنیتی افغانستان سوالی که مستدام ذهن ما را می آزارد، عبارت از دو برخورد در دو قلمرو متفاوت است:
در سوریه بیش از چهل و پنج کشور جهان از بزرگترین تروریستهای جهانی حمایت نموده، هفتاد فیصد اراضی آن سرزمین را تصرف نمودند، دولتی به نام روسیه با نابودی هفتاد هزار تروریست آدمخوار، سوریه را آزاد نمود. برعکس در افغانستان، چهل و پنج کشور جهان سرازیر شد، تازه تروریزم زرع شد، جوانه زد، شاخ و پنجه کشید، از حمایت اکمالاتی هواپیماهای ناشناس برخوردار گردید و یک بر سه حصه اراضی کشور را با ایجاد تالابهای خون تصرف نمود. هنوز هم نمیتوان برای اهداف اصلی امریکا در افعانستان و ماموریت دولت تحت الحمایه آن شک کرد؟
زمزمههای خروج ارتش امریکا زمانی از کاخ سفید برمیخیزد که در نتیجه فعالیت روز افزون دستان مرموز در ارکان دولت افغانستان و ماورای آن، میهن به طرز وحشتناکی در نزاعهای قومی فرو رفته و افغانستان به انبار باروت مبدل شده است. دستان بیشماری مصروف گردآوری هیزم بر این آتش بوده و هیچ دستی موجود نیست تا بشکه آبی را برای خاموشی این آتشبار ویرانگر تهیه دارد.
هرگونه جرقه میتواند آتشفشانهای بزرگ و مهارناپذیر را در جامعه زخمآلود افغانستان برانگیخته وجود جغرافیای واحد و سرنوشت یک ملت را برباد دهد.
قانون زندگی استعمار از لحاظ تاریخی میراثگذاری نزاعهای قومی، مذهبی و اجتماعی بوده است و سوگوارانه حال افغانستان در برابر این آزمون خونین دست و پنجه نرم مینماید.
یکی از خطرات بزرگی که آینده افغانستان را تهدید مینماید، پسلگدی بعد از خروج ارتش امریکا و گزینه پلان (ب) آن کشور است، که افغانستان را به داوطلبی واگذار نموده و برای پاکستان و گروههای وابسته به آن تسلیم نماید.
تدارکات امریکا برای تحقق پلان(ب) و ایجاد نیروهای ریزرفی و مزدور نیابتی در وجود حمایت سازمانهای تروریستی و بنیادگرا و حتی چکیدههای سازمانهای «چپ نما» اجیر ساختن و مامور ساختن چهرههای بدنام و تاجرپیشه، ایجاد گروهها و سازمانهای فرمایشی و پررنگ برای به چرخش درآوردن استراتیژی امریکا و تداوم جنگهای نیابتی در کشور به خوبی مشهود است.
دور نیست آن روزی که رنگهای تاریخی مصنوعی «سُرخ» و رنگ طبیعی «سیاه» درهم آمیخته و با تصویر بخشی مشترک گروههای تروریستی نیابتی با اهتزاز کشیدن پرچم استعمار در راهاندازی جویبار خون درین کشور به کار گماشته شوند.
آژیر خطر مرگ به صدا درآمده است، بزرگترین هیولای تاریخ، افغانستان را تهدید نموده، هنوز برای مهار ساختن آن، برای همبستگی سراسری ملی و ایجاد سدهای بزرگ و جبهات میهنی دیر نشده است.
در حال حاضر در قطببندیهای سیاسی در افغانستان نه زیاد، بلکه دو خط سیاه و سفید کشیده شده است، تمامی نیروهای ملی و میهندوست باید جایگاه سیاسی شان را در میان این دو خط پیدا نموده و برای نجات افغانستان شجاعانه پیکار نمایند.
عارف عرفان
لندن/جولای ۲۰۱۷