واکنشها به انتقاد سرور دانش از مسوده طرح صلح شورای مصالحه ملی!
دیگر بخشهای نقد استاد دانش حاشیهسازی است؛ منظورش نقد نظام پارلمانی و غیر متمرکزسازی نظام است. ….. متاسفانه استاد دانش نقد نظام پارلمانی را با «کجبحثی» نقد نه، نِق زده است
انتقادات سرور دانش معاون دوم ریاست جمهوری از مسوده طرح صلح شورای عالی مصالحه ملی، با واکنشهای متفاوتی مواجه شد. سرور دانش مسوده نهایی طرح صلح شورای عالی مصالحه را غیر جامع، غیر قابل ارائه در نشست استانبول، تقسیم قدرت میان دو قوم و تلاش برای ایجاد اختلافات خوانده بود.
به گزاری خبرگزاری دید، نقدی که روز گذشته سرور دانش معاون دوم ریاست جمهوری بر مسوده نهایی طرح صلح شورای عالی مصالحه ملی نوشت، این طرح را خلاف روحیه اجماع ملی و توهین به ریاست جمهوری خوانده است.
از مهمترین فرازهای نقد آقای دانش میتوان بر مخالفت با نظام پارلمانی و مسایل قومی اشاره کرد.
اما نقد آقای دانش با مخالفتهای گسترده در فضای اجتماعی و رسانهای کشور مواجه شده است.
منتقدان آقای دانش او را متهم میکنند که تزویر کرده و از آنجا طرح صلح را نقد میکند که حیات تیم سیاسی او در خطر قرار میگیرد.
هارون معترف از فعالان مدنی نسبت به نوشته سرور دانش نوشته است: «غلام سرور دانش از تقسیم قدرت هراس دارد، اما از استبداد قومی به رهبری سلطان غنی لذت میبرد. از این تیپ آدمهای مزدورمنش در تاریخ معاصر زیاد داشتهایم. اینها از برگشت عبدالرحمانخان استقبال میکنند اما با تقسیم قدرت «الرجی» دارند.
معترف بر این باور است که نقد دانش بیشتر برخاسته از بیم هراس قدرت است.
یعقوب یسنا استاد دانشگاه اما مفصل تر به نوشته معاون رییس جمهور پرداخته و دو نکته را در آن برجسته کرده است.
یسنا مخالفت آقای دانش با نظام پارلمانی و تقسیم قدرت میان دو قوم را از جانمایههای نقد او شمرده است.
یعقوب یسنا نوشته: دیگر بخشهای نقد استاد دانش حاشیهسازی است؛ منظورش نقد نظام پارلمانی و غیر متمرکزسازی نظام است. ….. متاسفانه استاد دانش نقد نظام پارلمانی را با «کجبحثی» نقد نه، نِق زده است. از این مبنا وارد شده که پشتون رییس جمهور و تاجیک صدراعظم میشود.
بعد میپرسد که «در کجای طرح توافقنامه صلح گفته شده است که پشتون رییسجمهور و تاجیک صدراعظم میشود؟ رییسجمهور و صدراعظم طبق راهکار دموکراتیک صورت میگیرد، هزاره، تاجیک، پشتون، اوزبیک، سادات، ایماق، بلوچ و… حق دارند در این دو کرسی کاندیدا شوند. در ضمن برای معاونهای رییسجمهور و صدراعظم نیز در قانون اساسی آینده، صلاحیتهای مشخص اجرایی در نظر گرفته شده است. اما در قانون فعلی دو معاون جایگاه تشریفاتی دارند که فقط در انتخابات جنبهی مصرف برای تبلیغات دارند. بعد از انتخابات، صلاحیت اجرایی ندارند؛ از ارگ آویزان استند».
به باور یسنا، پیشبینی صلاحیت اجرایی برای معاونان رییس جمهور و صدر اعظم، از نقاط برجسته طرح صلح است.
این استاد دانشگاه به دانش توصیه کرده که هزاره را دستاویز قرار ندهد.
او نوشته: همه میتوانند هزاره را بهانه و دستآویز قرار بدهند؛ اما شما و مشاوردانی شما به حمایت از نظام ریاستی متمرکز، هزاره را دستآویز قرار داده نمیتوانید. زیرا اگر شما هزاره و حقوق هزاره را دستآویز قرار بدهید به معنای این استکه به خود دشنام و توهین کردهاید. غیر از مشاور دفتر خود کدام هزاره را در کدام بخش اساسی حکومت و دولت مقرر کردهای؟ من در باره نظام پارلمانی و غیرمتمرکز بحث قومی نمیکنم، شما آمدهاید نظام پارلمانی و غیرمتمرکز را به بحث قومی و جایگاه هزاره ربط دادهاید؛ بنابراین من این پرسش قومی را از شما کردم.
یسنا افزوده: خندهآورترین بخش نقد استاد دانش این استکه حکم کرده «نظام پارلمانی نظام موفق نبوده است و بنام نظام صدراتی در لفافه از تمرکززدایی… .» به این اساس استاد دانش گفته که نظام پارلمانی و غیرمتمرکز موجب تضادهای قومی میشود. درحالیکه طرح نظام پارلمانی و صدراعظم برای گنجایش توزیع قدرت و صلاحیتهای سیاسی نظام در نظر گرفته شده است.
در همین حال، عزیز آریانفر در نقدی طولانی، پرسشهایی را از ماون دوم ریاست جمهوری مطرح کرده است.
آریانفر زیر نام «پرسشهایی از جناب آقای دانش» کارنامه حکومت وحدت ملی و حکومت کنونی را به چالش کشیده است. او پرسیده که چرا تیم حکومتی آقای دانش و در هفت سال گذشته لویه جرگه قانون اساسی را فرا نخواندند و مشکلات قانونی را حل نکردند.
به باور او، بی چون و چرا برای یک کشور درگیر جنگ نیاز به قانون اساسی بسیار پویا، انعطاف پذیر و پیوسته اصلاح پذیر است. قانون اساسی پایایی که اصلاح پذیر نباشد، به درد ما نمی خورد و بابد به زباله دانی تاریخ افکنده شود.
آریانفر نسبت به متمرکز بودن نظام انتقاد کرده و افزوده: از این که بگذریم، ساختار نظام کنونی کاملاً معیوب و ناقص است. یعنی چه که همه قدرت، اختیارات و صلاحیتها در دست یک نفر باشد؟
آقای آریانفر در این نبشته از نظام پارلمانی حمایت کرده است: ساختار نظام کنونی جوابگوی نیازهای کشور نیست. ما به صدراعظم مسئول و پاسخگو در برابر پارلمان نیاز داریم. ما به تقسیم مسئولیتها میان رییس جمهور و معاونان آنها نیاز داریم. ما به تقسیم افقی قدرت در مرکز نیاز داریم.
در همین حال، عبدالشهید ثاقب از فعالان فرهنگی و سیاسی جوان نیز نسبت به یادداشت سرور دانش پاسخی نوشته است.
آقای ثاقب در پیوند به موضوع نوشته است که نقد آقای دانش یک «ماموریت» را دنبال میکند و آن هم فروکاستن یک جبهه سیاسی به جبهه بیولوژیک و تباری است.
به باور ثاقب، در ۲۰ سال اخیر، طرفداران تمرکززدایی، بزرگترین جبهه سیاسی را در افغانستان تشکیل میداده اند. این جبهه، از لویه جرگه قانون اساسی آغاز شد و در انتخاباتهای سال های ۲۰۰۹، ۲۰۱۴ و آخرین انتخابات ریاست جمهوری به عنوان رقیب روایت تک قومی و هژمونیستی از قدرت قد علم کرد.
ثاقب پرسیده که «تا هنوز هیچ جناح سیاسی مدعی شده که در نظام صدارتی آینده، نخست وزیر باید متعلق به کدام قوم باشد؟
ثاقب میگوید که اگر بخواهیم با منطق خودش نقد خودش را نقد کنیم، چند اتهام را میشود بر او وارد کرد:
۱) مخالف انحصار ریاست جمهوری در دست قوم پشتون نیست، اما مخالف نخست وزیرشدن یک تاجیک است.
۲) خودش دغدغه سربالارفتن را ندارد، اما میخواهد قوم دیگری را نیز به زیر بکشد. عدالت به باور او، یعنی اینکه جز یک قوم، دیگران همه باید مامور و مطیع باشند.
۳) مخالف تقسیم معاونیتها بر اساس سهمیه قومی نیست، اما مخالف دست درازی به حق برادر بزرگ (؟!) است.
ثاقب در اخیر یادداشت خو نشست استانبول را طلایی ترین فرصت برای تمرکز زدایی نظام خوانده است: نمی دانم حرفهای دانش چه قدر تاثیرگذار است، اما آنچه را می خواهم یادآوری کنم این است که استانبول فرصت بسیار طلایی برای تمرکززدایی از نظام است. در ۲۰ سال اخیر همه ما و شما برای تحقق این داعیه تلاش کردیم. شورای عالی مصالحه ملی اگر توانسته است برای تحقق این داعیه جبهه سیاسی ایجاد کند، همت کنیم که ما نیز با قلم های ما از این آرمان حمایت کنیم.