وظیفه اخلاقی در قبال افغانستان چیست؟
افغانستان شاهد یکی از بدترین بحرانهای اقتصادی در کل جهان است. اخبار منتشرشده از این کشور، تصویری تاریک از وضعیتی به دست میدهد که روز به روز بدتر میشود. بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، حدود ۲۲٫۸ میلیون نفر در سراسر این کشور با ناامنی غذایی مواجه هستند.
از ۳۸ میلیون نفری که در افغانستان زندگی میکنند، حدود ۱۴ میلیون کودک در ناامنی غذایی هستند. «سامانتا مورت» رییس ارتباطات، حمایت و مشارکت مدنی در یونیسف میگوید: «این روزها در افغانستان دوران کودکی وجود ندارد… همه چیز در مورد زندهماندن و گذراندن روز بعد است».
در حالی که برای بسیاری آسان است طا-لبان را مسئول چنین وضعیت تاریک در افغانستان بدانند، واقعیت ممکن است متفاوت باشد. ایالات متحده پس از خروج از افغانستان، کشوری را ترک کرد که ۴۳ درصد از تولید ناخالص داخلی (جیدیپی)اش را از کمکهای خارجی و حدود ۷۵ درصد از هزینههای عمومی وابسته به کمکهای خارجی بود.
«عروه ابراهیم» در مقالهای استدلال میکند که تحریمها باعث این فاجعه میشود و افغانهای عادی را متضرر میکند. توقف ناگهانی جریان کمکها مانند حکم اعدام برای اقتصاد افغانستان بود.
«احمد معافیق زیدان» روزنامهنگار الجزیره، در آخرین مقاله خود تشابهی بین تحریمهای اعمالشده علیه افغانستان و تحریمهای اعمالشده علیه عراق در زمان صدام حسین ترسیم کرد که منجر به تراژدی انسانی شد و تنها با اشغال عراق پایان یافت.
استراتژی پوچ
با چنین فلاکتی که تحریمها ایجاد کرده، باید گفت که کل استراتژی پوچ است. ایالات متحده و کسانی که از آن پیروی میکنند در جلوگیری از کمک به افغانستان این پیام را به جهان میفرستند که برای وادار کردن طا-لبان به رفتن دختران به مکتب، در واقع این دختران و پسران از گرسنگی جان خواهد داد. و با انداختن این کشور در قحطی و هرج و مرج، به دروغ معتقدند که از تبدیلشدن افغانستان به پناهگاه امن تروریستها و شبه نظامیان جلوگیری میکنند.
پوچبودن رسیدگی به پرونده افغانستان پس از خروج را تنها میتوان با جهل بسیاری از نهادهای امنیتی و امور خارجی نسبت به این کشور طی دو دهه اشغال مقایسه کرد. بنابراین، سیاست تحریم ناگزیر با شکست میشود.
آنچه ایالات متحده با قدرت نظامی محض نتوانست از طا-لبان به دست آورد، از طریق تحریمهای اقتصادی به دست نمیآید. گناه جان باختن دهها هزار نفر در نتیجه قحطی، بیماری و خشونت، شکست دیگری را برایش رقم میزند.
یکی از دلایل شکست مداخله ایالات متحده در افغانستان، ناآگاهی عمیق سیاستگذاران در واشنگتن از پیچیدگیهای جامعه افغانستان و گروه شورشی، یعنی طا-لبان بوده است. این ناآگاهی نه تنها باعث شکست تلاشهای اعمال فشار این کشور میشود، بلکه منجر به فاجعهای خواهد شد که طی دهههای آینده بر افغانهای بیگناه تأثیر میگذارد.
زمان آن فرا رسیده که استراتژیهای جدید در رسیدگی به پرونده افغانستان به وجود آید که در آن طا-لبان به عنوان یک واقعیت و نیروی مسلط در این کشور باقی میماند. گروگان گرفتن مردم افغانستان در برخورد با طا-لبان نتیجۀ معکوس نخواهد داشت؛ همانطور که بسیاری از تاکتیکهای ایالات متحده و متحدانش در گذشته نتیجهای نداشت. با این حال، قبل از انجام چنین مناظرهای ضروری، مردم افغانستان باید از چنین سختی و بدبختی در امان باشند. دوام کمکها به افغانستان و نجات مردم از قحطی یک اقدام انساندوستانه و مهربانانه نیست، بلکه یک وظیفه و مسئولیت اخلاقی است که جهان در قبال این کشور (به ویژه کسانی که در دو دهه گذشته آن را اشغال کردهاند) به دوش میکشد.
هیچ وقت برای اقدام دیر نیست و با ادامه دادن کمک و یاری، این کشورها چانسی دارند که ثابت کنند واقعاً به فکر مردم افغانستان هستند و از این کمکها فقط برای تمویل ماجراجویی امپریالیستی شکستخورده استفاده نکردهاند.