آخرین اخباراسلایدشوافغانستانتحلیلسیاست

پایان مهلت پنج روزه؛ چرا اختلافات ادامه دارد

تربیت جنگی، باور به حکومت سهامی، پرونده‌های جنایی و عدم باورمندی به انتقال دموکراتیک زعامت سیاسی از مولفه‌هایی است که به باور نویسنده مانع رسیدن به تفاهم می‌شود

درخواست مهلت پنج روزه از سوی برخی سیاسیون میانجی‌گر برای حل اختلافات سیاسی در کشور کورسویی بود که امیدواری زیادی برای حل اختلافات میان رییس جمهور غنی و داکتر عبدالله خلق کرد، ولی اکنون این مهلت نیز پایان یافته و اختلافات نیز کمافی‌السابق باقی است.
چرایی عدم حل اختلافات سیاسی میان طرفین در درون نظام جمهوری مسئله‌ای است که شاید در این مطلب نگنجد، اما تلاش می‌شود که روی برخی عوامل نظری اجمالی انداخته شود تا روشن گردد که چرا اختلافاتی که کوچک می‌نمود، این قدر طولانی شد و در عین زمان باد کرد.
به نظر می‌رسد که اصلی‌ترین عامل تداوم بحران داخلی نظام، هراس جمعی از سیاسیون است که در محور عبدالله گرد آمده‌اند. این سیاسیون عبدالله را وادار به اتخاذ مواضع رادیکال نموده و قمار خطرناکی را بر سر هستی نظام آغاز کرده‌اند.
بحران کنونی از این محاکات دارد که هرچند نزدیک به ۲۰ سال از تاسیس دموکراسی در کشور می‌گذرد، اما طیف‌های مختلف سیاسی تربیت دموکراتیک نیافته و همچنان بر سنن گذشته پابند هستند. سنن گذشته در فضای سیاسی متاثر از جنگ‌های خونین گذشته است که تمام هست و بود کشور را به کام نابودی فرو برد.
می‌توان چهار عامل عمده را برجسته ساخت و توضیح داد که چگونه مانع رسیدن به تفاهم و حل اختلافات سیاسی اخیر شده است.
تربیت جنگی، باور به حکومت سهامی، پرونده‌های جنایی و عدم باورمندی به انتقال دموکراتیک زعامت سیاسی از مولفه‌هایی است که به باور نویسنده مانع رسیدن به تفاهم می‌شود.
تربیت جنگی: اکثریت ۹۹ درصدی اردوگاه حکومت موازی از چهره‌ها و فیگورهایی هستند که در جنگ به سیاست روی آوردند و از برکت جنگ سهیم خوان قدرت شدند. در آن دوره حقانیت و مشروعیت با میله تفنگ سنجیده می‌شد و بدون شک هرکه آتش و گلوله و توپ خانه و ارتش نیرومند تر داشت، مشروعیت بیشتر کسب می‌کرد. چهره‌های تیم حکومت موازی نیز برخاسته از جنگ و همراه با تربیت دوره جنگ هستند. برای آنان دشوار است که در میدانی بدون فیر حتا یک گلوله شکست بخورند و به خانه بروند.
باور به حکومت سهامی: باور و طعم شیرین حکومت سهامی از سنن سخیفه دوره حامد کرزی است. در آن دوره هر سیاست مدار و هر ماجرا جو به عنوان بزرگ قومی یا رهبر فلان حزب سیاسی(بیشتر نظامی) در هر گوشه و کنار حاکمیت جا داده شدند. اگر قهر کردند امتیاز بیشتر کرفتند. اگر بستی خالی نبود، مشاور شدند و طعم شیرین امتیازات را چشیدند. اکنون که آن سنت فرو افتاده و «قهر» کردن خریداری ندارد، رهبران دچار توهم شده و ادامه بحران را یگانه عامل رسیدن به امتیازات می‌دانند.
پرونده‌های جنایی: یک عده از فیگورهای سیاسی در جناح حکومت موازی، دارای ده‌ها پرونده جنایی هستند که در صورت حل اختلافات و نظم و نسق گرفتن امور، هراس دارند که آن پرونده‌ها دوباره روی پرده بیاید. این فیگورها می‌خواهند با ادامه بحران مصئونیت کسب کنند، چون می‌دانند که حل بحران سیاسی موجوده به معنی جریان دوباره پرونده‌های جنایی آن‌ها خواهد بود.
عدم باورمندی به انتقال مسالمت آمیز زعامت سیاسی: هرچند می‌شد این را در مقوله تربیت جنگی جای داد، ولی به طور جداگانه آمد تا موضوع خود برتر بینی و عدم ارتباط آنان با مردم روشن شود، این طیف رهبران و چهره‌های سیاسی اگر امتیازی باشد برای خانواده خویش جمع می‌کنند و اگر قربانی باشد از جیب مردم می‌پردازند. آنان خود را برتر از اجتماع و مردم دانسته و عار می‌دانند که به تصامیم این مردم تکمین کنند. آنان خویشتن و اعضای خانواده خویش را عقل کل و ولی امر مردم قلمداد کرده و چنان در کاخ خود برتر بینی لم داده‌اند که حتا آرای میلیون مردم را یک جا معامله می‌کنند. برای این طیف رهبران و سیاسیون سخت است که نتیجه انتخاب و گزینش مردم را گردن نهاده و حتا برای یک دوره کوتاه از خوان کرم قدرت دور باشند.
با این چهار عامل جبن سیاسی را نیز علاوه کنید تا به پاسخ اصلی چرایی حل نشدن اختلافات و بحران کنونی برسید.
مهلت پنج روزه میانجی‌گران فرصت خوبی بود تا اختلافات حل شود، اما اکنون چنین می‌پندارم که تمام فرصت‌ها از دست رفته و نیاز است که قوه قهریه وارد عمل شود. در غیر آن «جمهوریت» را باید به پیشواز «امارت» ذبح کنیم.

Related Articles

Back to top button