پناهجویان افغانستانی، قربانی کش و قوسهای سیاسی پاکستان
پناهجویان برای پاکستان بحران زده موهبتی عظیمی هستند؛ زیرا به اقتصاد فروپاشیده آن به صورت مستقیم و غیر مستقیم ارز تزریق میکنند، اشتغال میآفرینند و بازارهای این کشور را رونق میبخشند؛ ضمن این که به نام همین پناهجویان، سالیانه میلیاردها دالر از طریق ملل متحد و دیگر نهادهای کمک رسان بینالمللی وارد پاکستان میشود.
در هنگامه عزم جزم حکومت موقت پاکستان برای اخراج صدها هزار پناهجوی افغانستانی از این کشور که ظاهراً به رغم درخواستهای بشردوستانه بین المللی خلل ناپذیر بوده، نواز شریف نخست وزیر تبعیدی پیشین این کشور وارد اسلام آباد شد. ظاهراً آقای شریف پس از چند سال از خارج برگشته تا دوباره در انتخابات شرکت کند و یک دوره دیگر سکان پاکستان بحرانی را به دست بگیرد. این کشور در دو سه سال اخیر به شدت بحرانی است. درگیر ناامنی مزمن «تروریستی» شده و اقتصادش هم در حال ورشکستگی قرار دارد. اما آنچه وضعیت کلی این کشور را نگران کننده میسازد، خلاف تمام بحرانهای مسبوق به سابقه مالی و امنیتی، ایجاد علامت سوال کلان در برابر ارتش قدرتمند آن است که ظاهراً با کارنامه عمران خان مستقیماً گره خورده و از آن موقعیت نیمه قدسی گذشته به میدان واقعیت آشفته هبوط کرده است.
اگر به وضعیت این کشور در همین یک سال اخیر مروری داشته باشیم، به روشنی پیداست که اتاقهای فکر ارتش در راولپندی دچار شوک بزرگی شده اند و از خود میپرسند که چطور میتوانند از بنبست موجود عبور کنند. ارتش برای نخستین بار در تاریخ پاکستان مستقیماً با مردم طرف شده است. جایگاه منجی مآب خود را از دست داده و فساد گسترده اعضای بلندپایه آن آشکار شده است. ارتشی که در هفت دهه گذشته همواره با احترام و تقدس فراوان از سوی مردم پاکستان تکریم و تمجید و حمایت شده و به عنوان یک نهاد پاک و عاری از فساد مطرح بوده، به یک باره به صورت دراماتیک خود را در متن بحران میبیند. بر این وضعیت، کش و قوسهای سیاسی و انتخاباتی پاکستان را نیز بیفزایید تا متوجه شوید که قضیه از چه قرار است و چطور میتوان آن را مدیریت کرد. اینجاست که به پناهجویان افغانستانی میرسیم. پناهجویان برای پاکستان بحران زده موهبتی عظیمی هستند؛ زیرا به اقتصاد فروپاشیده آن به صورت مستقیم و غیر مستقیم ارز تزریق میکنند، اشتغال میآفرینند و بازارهای این کشور را رونق میبخشند؛ ضمن این که به نام همین پناهجویان، سالیانه میلیاردها دالر از طریق ملل متحد و دیگر نهادهای کمک رسان بینالمللی وارد پاکستان میشود. علاوه بر این، پناهجویان افغانستانی از چهار دهه به این طرف همواره دستاویز بزرگی برای پاکستان بوده که از کشورهای غربی باج بگیرد، زد و بند داشته باشد و بنیادهای مالی را بچاپد.
اکنون به ارتباط عمیق مسئله اخراج مهاجران افغانستانی با بحرانی که ارتش پاکستان در محور آن قرار دارد، میرسیم و باید تاکید شود که این سیاست در واقع حرکت تاکتیکی راولپندی برای مهار و مدیریت افکار عامه پاکستان است که صرفاً مصرف تبلیغاتی دارد. محال است پاکستان مزیت اقتصادی را که از قبل پناهجویان افغانستانی دریافت میکند از دست بدهد. احتمالاً به صورت نمایشی چند هزار پناهجو را اخراج کند، اما همین که افکار عامه را مدیریت کرد، در یک چرخش ناگهانی این روند را متوقف کرده و اعلام میکند که بنا بر مسایل همسایگی و بشردوستانه ناگزیر از سیاست قاطع خود مبنی بر اخراج، عدول کرده است.
پاکستان همواره از این نوع بحران سازیها سود برده و تکتیکهای این چنینیاش تقریباً شناخته شده است؛ اما آنچه تاکنون به صورت علامت سوال بزرگ لاینحل است، نقش ارتش این کشور در انتخابات آینده است که با گذشت زمان باید تجزیه و تحلیل شود.