پیامدهای پیمانشکنی یک «متحد استراتژیک»
شاید منصفانهتر آن باشد که سنگینی بار مسئولیت فجایع بیتعهدی امریکا نسبت به افغانستان را بر دوش سکانداران سیاست و دولت افغانستان بیندازیم؛ همانهایی که مدام به داشتن همپیمان استراتژیکی مثل امریکا به خود میبالیدند
دولت جو بایدن رییس جمهور امریکا با بسترسازی قومی زلمی خلیلزاد فرستاده ویژه پیشین وزارت خارجه ایالات متحده برای صلح افغانستان، نقش مستقیم در فروپاشی جمهوریت و بازگشت دوباره طا-لبان به قدرت داشت. نیروهای نظامی این ابرقدرت، پس از بیست سال حضور بیثمر در افغانستان و برخلاف تعهد استراتژیک امریکا با دولت افغانستان، طبق آنچه در توافقنامه صلح دوحه پیشبینی شده بود، کشور را ترک و قدرت را به طا-لبان واگذار کردند. از آن زمان تاکنون یک سال فاجعهبار میگذرد. در این مدت، فروپاشی در ابعادی عظیم و وسیع اتفاق افتاد و افغانستان تمام دستاوردهای بیست ساله خود را که با ریختن خون دهها هزار نیروی امنیتی و مردم غیرنظامی و فداکاریها و سرمایهگذاریهای بسیار داخلی و خارجی به دست آورده بود، از دست داد.
خروج نیروهای امریکایی از کشور، همراه با خفت و خواری بود و به صورت بیسابقهای حیثیت ابرقدرتی امریکا را در جهان مخدوش کرد و جو بایدن به عنوان رییس جمهوری که برنامه خروج را طراحی و عملیاتی کرد، عمیقاً و شدیدا تحت فشار افکار عمومی دنیا و مردم امریکا قرار گرفت.
اخیراً هم دیوید پترائوس جنرال بازنشسته امریکایی و رئیس پیشین سازمان سیا در مقالهای با عنوان «اوضاع افغانستان مجبور نبود به چنین صورتی بیفتد» گفته که در افغانستان «اشتباه اساسی ما فقدان تعهد بود».
این اعتراف پترائوس تعریض تلخی است که به سکانداران کاخ سفید که با فقدان تعهد خود، مسبب فجایع بسیاری و بیشماری در افغانستان شدند. او به تلخی افزوده که «در اصل، ما هرگز رویکردی مکفی، منسجم و باثبات نسبت به افغانستان نداشتیم؛ به نحوی که با تغییر دولت و حتی مقامات دولتی در امریکا این رویکرد تغییر نکند.» او گفته که حتی در آغاز مداخله نظامی در افغانستان هم امریکا از ایجاد یک مقر نظامی نیرومند در آن کشور اکراه داشت.
اما از آنجا که آقای پترائوس مسئولیت بخشی از این فقدان تعهد و رویکرد مکفی و منسجم نسبت به افغانستان را بر عهده دارد، با انداختن بار ملامت خروج خفتبار از افغانستان به گردن باراک اوباما رییس جمهور پیشین امریکا افزوده است که: «به این نتیجه رسیدیم که خروج از افغانستان به داشتن تعهدی طولانیمدت نسبت به آن کشور ارجحیت دارد».
پرواضح است که جنرال پترائوس، به عنوان کسی که ریاست سازمان سیا را بر عهده داشته و به چیزی فراتر از منافع کشورش نمیاندیشد، بر بخش عظیمی از فجایعی که امریکا مسئول مستقیم آن در افغانستان بوده است، چشمپوشی کرده و هرگز به رنجهایی که حضور و خروج غیرمسئولانه امریکاییها در و از افغانستان در پی آورد، توجه نکرده است.
آقای پترائوس نتوانسته چشمش را بر این حقیقت بگشاید که فقدان تعهد امریکا نسبت به افغانستان، تنها به زیان منافع دولت و ملت امریکا نبوده، بلکه موجب قربانی شدن یک ملت برای یک بازه زمانی بسیار طولانی شده و ممکن است عوارض و عواقب آن دامن چندین نسل از مردم افغانستان را بگیرد.
با این حال، شاید منصفانهتر آن باشد که سنگینی بار مسئولیت فجایع بیتعهدی امریکا نسبت به افغانستان را بر دوش سکانداران سیاست و دولت افغانستان بیندازیم؛ همانهایی که مدام به داشتن همپیمان استراتژیکی مثل امریکا به خود میبالیدند و به اندازهای کودن و کوتهبین بودند که نمیتوانستند درک کنند اساساً برای امریکا معنا ندارد که با کشوری مثل افغانستان، شراکت استراتژیک داشته باشد!
حتی زمانی که همین جو بایدن به آقای کرزی گفت برای امریکا پاکستان پنجاه مرتبه مهمتر از افغانستان است، بازهم درنیافتند که افغانستان در سیاست خارجی امریکا، جایگاهی فراتر از ابزاری برای منافع آنی و مقطعی آن ندارد. حتی همین حالا که امریکا نیروهایش را از افغانستان بیرون برده و به جای دولت دستنشاندهاش نیرویی به قدرت رسیده که مورد حمایت آشکار آی اس آی و اسلامآباد است و با استناد به آن امریکا باید دشمن پاکستان باشد، اما بازهم دوست و متحد استراتژیک آن است.
با این حال، مقاله تازه جنرال پترائوس، برای استراتژیستهای امریکا میتواند مفید و راهگشا باشد؛ زیرا وقتی او در مقاله خود فقدان یک راهبرد منسجم و پایدار قابل اجرا برای همه دولتهای امریکا را مورد نقد قرار میدهد و نشان میدهد که اشتباهات فاحش سیاستمداران امریکایی که از فقدان چنین راهبردی ناشی میشود، چگونه منافع این ابرقدرت را به مخاطره میاندازد، میتواند حس تعهد را در آنان زنده کند یا آنان را در طراحی استراتژیهای پایدار مبتنی بر تعهد وادار سازد، اما همچنان که حضور بیست ساله امریکا در افغانستان به نفع ما نبود، راهگشاییهای جنرال پترائوس هم نمیتواند به نفع کشوری باشد که قربانی ندانمکاری و بیمسئولیتی و پیمانشکنی ابرقدرتی به بزرگی امریکا شد؛ زیرا نه امریکا ارادهای برای جبران اشتباه خود در افغانستان دارد و نه آن اشتباه تاریخی، قابل جبران است.