پیمان کمپ دیوید و خاورمیانه ناآرام!
از عقد اولین پیمان کمپ دیوید میان اسرائیل و مصر نزدیک به چهل سال میگذرد، ولی در درازای این چهار دهه همواره مواد این پیمان از سوی حکومت اسراییل نقض شده است. حکومت اسرائیل از زمان جنگ اعراب با این کشور، در حال تجاوز به اراضی اعراب بوده و از پیمان کمپ دیوید بزرگترین استفادهها را کرده است.
این پیمان در سال ۱۹۷۸ میلادی در کمپ دیوید تفریحگاه تابستانی رؤسای جمهور امریکا، میان محمد انور سادات، رییسجمهور مصر، مناخیم بگین، نخستوزیر وقت اسرائیل و جیمی کارتر، رییسجمهور ایالات متحده امضا شد و در نتیجه آن مصر به عنوان قدرتمند ترین کشور عربی از صف مبارزه با اسرائیل خارج شد.
هیئت مصری شرکتکننده در مذاکرات عبارت بودند از: محمد انورسادات، رییسجمهور مصر، محمد ابراهیم کامل، وزیر امور خارجه، پطرس غالی، وزیرمشاور در امور خارجه، دکتر اسامه الباز، کفیل وزارت خارجه و حسن التهامی از دیپلوماتهای مصری.
هیئت اسرائیلی شرکتکننده در مذاکرات عبارت بودند از: مناخیم بگین، نخستوزیر، موشه دایان وزیر خارجه، عزر وایزمن، وزیر دفاع و آهارون پاراک، دادستانکل اسرائیل.
طرف امریکایی نیز عبارت بودند از: جیمی کارتر، رییسجمهور امریکا، سایروس ونس، وزیر امور خارجه، هارولد ساندرز، معاون وزیر خارجه، روی آترتون و برژینسکی. کنفرانس در ۴ سپتمبر در کمپدیوید آغاز به کار کرد و تا ۱۷ سپتمبر به مدت ۱۲ روز به طول انجامید.
« نخستین کار اجلاس کمپ دیوید انتشار یک بیانیه درباره خود اجلاس بود که طی آن از کلیه ادیان میخواست که ملتمسانه از درگاه خداوند بخواهند تا نتیجه اجلاس کمپ دیوید را برقراری صلح و عدالت قرار دهد.»
مواد مندرج در پیمان کمپ دیوید:
« نیروهای اسرائیل باید در سه سال پس از بستن پیمان از صحرای سینا عقب نشینند.»
البته در این هنگام بسیاری از سرزمینهای کشورهای دیگر در خط مقدم، از جمله بلندیهای جولان سوریه و نوار غزه و کرانه باختری رود اردن کشور اردن، در اشغال اسرائیل بود که در قرارداد اشارهای به پسگیریشان نشده بود. شاید بتوان گفت که صلحی که سادات بسته بود تنها مال مصر بودهاست و کاری به دیگر کشورها نداشته است.
لزوم برقراری روابط دوستانه و روابط کامل دیپلوماتیک میان دو طرف
طبق این اصل، اسرائیل را نخستین بار در میان کشورهای جهان سوم به رسمیت میشناختند که طبیعتاً امتیازی برای اسرائیل به شمار میرفت.
به رسمیت شناختن تمامیت ارضی اسرائیل
طبق این بند سرزمینهایی که اسرائیل طی سالها جنگ با فلسطینیان به دست آورده بود، از سوی مصر به رسمیت شناخته میشد.
استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در منطقهٔ مرزی سینا
جواز گذر کشتیهای اسرائیل از آبراه سوئز
با اجرای این بند اسرائیل از حالت نیمهمحاصرهای که داشت بیرون میآمد.
شروع مذاکرات دربارهٔ خود مختاری فلسطینیان در نوار غزه و کرانهٔ باختری رود اردن به فاصله یک ماه پی از عقد قرارداد.
گرچه مذاکرهها به موقع آغاز شد، اما هیچگاه به انتها نرسید. در واقع این بند مبهم و ناکارآمد بود، زیرا هیچ لزومی برای طرفین نمیآورد و تنها ایشان را به مذاکره فرامیخواند که در عمل نیز چنین شد و بینتیجه ماند.
انتخابات برای تعیین دولتی خودمختار در نوار غزه و ساحل غربی رود اردن؛ سپس عقبنشینی ۵ سالهٔ نظامی و غیرنظامی نیروهای اسرائیل
گروهی برای رسیدگی به همهٔ ادعاهای مالی دو طرف تشکیل شود.
این اصل پس از گذشت یکی دو سال از عقد پیمان کمپ دیوید منجر به گسترش جاذبه رابطه اقتصادی اسرائیل با مصر شد و سرمایهگذاران اسرائیلی برای جذب سرمایههای مصر و کسب سود از نیروی کار و شرایط اقتصادی مصر راهی این سرزمین شدند.
در مذاکرات کمپ دیوید سه نوع رویکرد نسبت به آن وجود داشت، یکی رویکرد مصری یا انور سادات بود که شدیداَ علاقهمند رسیدن به توافق صلح با اسرائیل و در نتیجه آن نزدیکی بیشتر کشور مصر به غرب بود.
رویکرد دوم موقف جیمی کارتر، رییسجمهور ایالات متحده امریکا بود که میخواست مصر را از اتحاد شوروی دور نگاه داشته و همچنان به یک راه حل نهایی در مورد مناقشه اعراب و اسرائیل دست یابد.
اما مهمترین رویکرد را مناخیم بگین، نخستوزیر اسراییل داشت؛ چه آقای بگین نمیخواست به پیمانی تن بدهد که توسعه کشور تازه تاسیس شده اسرائیل را متوقف کند.
محمد انور سادات، رییسجمهور مصر علاقه زیادی به غرب داشت و مذاکرات کمپ دیوید همزمان شده بود، با نزدیکی او با غرب و کاهش روابط مصر با اتحاد جماهیر شوروی، پس با عجله پیشنهادات طرف اسرائیلی را پذیرفت و تقابل اعراب و اسرائیل را با این پیمان وارد فاز جدیدی کرد.
در این پیمان بیشترین سود را اسرائیل برد؛ چه هم از سوی یکی از کشورهای اسلامی عرب به رسمیت شناخته شد و هم در پیمان عقبنشینی نظامیان اسرائیل از سرزمینهای اشغالی در اردن و بلندیهای جولان پیشبینی نشده بود.
همچنان براساس این پیمان کشتیرانی اسراییل بر آبراه( کانال) سوئز تثبیت شد و حتا این کانال که متعلق به کشور مصر بود، بینالمللی اعلام شد.
واکنشهای زیادی در برابر این پیمان هم از موافق و هم از مخالف نشان داده شد و مهمتر از آن جهان عرب را به سه دستهگی کشاند.
شماری از کشورهای عرب با آن مخالفت کردند، شماری موافقت و برخی هم موقف بیطرفی را اختیار کردند.
به دنبال اولین پیمان کمپ دیوید دو پیمان دیگر نیز امضا شد که یکی با اردن بود و دیگری با تشکیلات خودگردان فلسطین، ولی در این دو پیمان هم فشاری بر اسراییل وارد نشد که حق ملت فلسطین را مبنی بر تشکیل کشور جداگانه بپذیرد و از مرزهای اشغالی بعد از ۱۹۶۸ میلادی عقبنشینی کند.
اکنون که از عقد اولین پیمان نزدیک به چهاردهه میگذرد در عمل دیده میشود که آن توافق به شکست انجامیده و هیچ نوع سودی برای جهان عرب و امنیت در خاورمیانه نداشته است.
اسرائیل که برنده اصلی پیمان است همچنان بر شهرکسازی در مناطق اشغالی ادامه میدهد، از اراضی اشغالی عقبنشینی نکرده است و با گذشته هر روز به توان نظامیاش میافزاید.
پرسشی که پیدا میشود این است که چرا این پیمان به شکست انجامیده و چرا اسرائیل دلیرانه آن را نقض کرده است؟
در جهان عرب کمتر کشوری وجود دارد که از سوی استعمار ساخته نشده باشد. کشورهای کوچک با اقتصاد وابسته به نفت، ارتشهای ضعیف و وابسته به غرب. طبیعی است که در خاورمیانه اسرائیل و کشورهای حامی آن نمیخواهند که کشورهای مقتدر و یکپارچه عرب وجود داشته باشد، تا در برابر امنیت اسرائیل خطری را متوجه کنند. نبود اقتدار در جهان عرب، پشتگرمی اسراییل بر امریکا و ناتو، پیشبینی نشدن حق ملت فلسطین مبنی بر تشکیل کشور مستقل و تحولات پس از عقد پیمان کمپ دیوید از عواملی است که منجر به شکست آن پیمان شده و امروز خاورمیانه همچنان در آتش جنگ میسوزد.
اگر بر اسرائیل فشار کافی مبنی بر عقبنشینی تا مرزهای پیش از ۱۹۶۸ وارد نشود، جهان عرب به صورت یکپارچه در برابر تجاوز آن حکومت بر اراضی لبنان، سوریه و اردن موضع نگیرند، بر حق فلسطینیان برای داشتن یک کشور مستقل از سوی جهان اسلام و کشورهای تاثیرگذار تاکید نشود و در آخر بر امریکا به عنوان حامی درجه یک اسرائیل فشار وارد نشود، پیمانهای موسوم به کمپ دیوید و نظایر آن سودی برای امنیت منطقه نداشته و خاورمیانه همچنان شاهد نا آرامی و پیشرویهای بیشتر اسراییل خواهد بود.
ظاهر شکوهمند – خبرگزاری دید