چرا با حمایت ارگ از منظور پشتین مخالفت میکنم؟
هر زمانی که زمامداری در این سرزمین به قدرت رسید که یک جوگی یا گجر افغانستان را نسبت به پشتون پاکستان، تاجیک تاجیکستان و اوزبیک ازبیکستان ترجیح داد، گفته میتوانیم که این کشور صاحب اصلی خود را یافته است.
شوپنهاور در یادداشتی «در باره حقوق و سیاست» در باره یهودیان میگوید که اینها صلاحیت حکومت کردن را ندارند. زیرا وطن یهودی قومش است. یکی برای همه و همه برای یکی.
او در این خصوص به یکی از مشاجرات مجلس عوام انگلستان اشاره میکند که وقتی مسئله یهود در این مجلس مطرح شد یکی از نمایندگان پرسید: اگر یک یهودی شهروند انگلیس، در جایی با دو بیمار مواجه شود که یکی یهودی آلمانی باشد و دیگری غیر یهودی اما شهروند انگلستان؛ به کمک کدام یک خواهد شتافت؟
طبیعی است که به کمک یهودی آلمانی خواهد شتافت. زیرا وطن یهودی قومش است.
اگرچه آنچه را شوپنهاور در باره یهودیها گفته است لحن یهودسیتزانه دارد، اما به تمام معنا تعریفی از انسان قومگرا ارایه میکند. کافی است در این جا به جای یهود، واژه قومگرا را بگذارید تا ماهیت آدمهای قومگرا را به خوبی بشناسید. وطن آدمهای قومگرا، قومش است در هر جایی که باشد، نه دولت-ملتی که متعلق به آن است. چنین آدمهایی آماده هستند منافع ملی یک کشور را فدای یکی از اعضای قوم خود کنند، حتا اگر طرف شهروند مثلاً پاکستان هم باشد. زیرا قومگراها «یکی برای همه و همه برای یکی» زندگی میکنند.
چنین نگرشی برای دولت – ملت سازی خطرناک است. دولت – ملت سازی به تفکر ملی نیاز دارد، نه افکار فروملی یا فراملی.
هر زمانی که زمامداری در این سرزمین به قدرت رسید که یک جوگی یا گجر افغانستان را نسبت به پشتون پاکستان، تاجیک تاجیکستان و اوزبیک ازبیکستان ترجیح داد، گفته میتوانیم که این کشور صاحب اصلی خود را یافته است.