چرا بعضی رسانهها شکست میخورند؟
دلایل زیادی در این عرصه مطرح است. اما به چند بخش مهم، از جمله منابع مالی و اقتصادی، ارتباط اطلاعات با سود، محتوا و مخاطب رسانهها میپردازیم.
تاریخ مطبوعات افغانستان با حکومت امیرشیرعلی خان آغاز میشود. در دوره او با طرح سید جمالالدین روشنفکر آنزمان، نشریه شمسالنهار شروع به فعالیت میکند و این روند با فراز و فرودهای زیادی ادامه مییابد. گاهی روند روزنامهنگاری در کشور همچون دوره امانالله و سالهای ۱۳۴۳ در فراز تاریخ قرار دارد و گاهی هم شاهد دوره اختناق و تضعیف آزادی بیان و مطبوعات در این کشور هستیم.
اما سال ۲۰۰۱، نقطه عطف و تاثیرگذار در تاریخ معاصر این کشور به شمار میرود. حمله تروریستان به پنتاگون و مرگ ۳۰۰۰ غیر نظامی در ایالات متحده امریکا باعث شد که جامعه جهانی برای نابودی تروریزم وارد خاک افغانستان شود. این حضور همراه با مولفههای دیگری در کشور همراه بوده است؛ از جمله توسعه اقتصادی و فرهنگی، به وجود آمدن حاکمیت دولتی، حضور گسترده زنان در ابعاد گوناگون، شکلگیری رسانههای آزاد و… از جلوههای برجسته آن به شمار میآید.
اما در این گفتار، فقط به فعالیتهای رسانههای آزاد در کشور میپردازیم. یعنی از هفده سال بهاین سو، افغانستان به لحاظ انتشار و دریافت اطلاعات به صورت همگانی، جز کشورهای مهم جهان بوده است. سانسور رسانهای کمتر وجود داشته و در برخی موارد به چشم دیده نشده است. جریان آزاد اطلاعات در کشور باعث شد که دهها شبکه ارتباطی از قبیل رادیو، تلویزیون، روزنامه، هفتهنامه، مجله و… ایجاد شود. این از دستاورد بزرگ افغانستان است. اما جالب است بدانیم که بعضی از این رسانههای ایجاد شده، طی زمان شکست خوردند و نتوانستند به فعالیت ادامه دهند؛ رسانههای بسیار را دیدیم که با سرمایه هنگفت وارد بازار مطبوعات شدند و پس از مدتی نابود گردیدند. پرسش اساسی این است که چرا شکست خوردند؟
دلایل زیادی در این عرصه مطرح است. اما به چند بخش مهم، از جمله منابع مالی و اقتصادی، ارتباط اطلاعات با سود، محتوا و مخاطب رسانهها میپردازیم.
یکی از دلایل نابودی برخی شبکههای ارتباطی به نداشتن بنیه مالی آنان بر میگردد. یک رسانه باید از لحاظ اقتصادی قدرت انتشار و انتقال محتوا را به مخاطب داشته باشد. در کشورهای مختلف، راهکارهای گوناگونی در این عرصه مطرح است. در کشور ما، بعضی رسانهها با حمایت اقتصادی خارجی، شماری با همکاری پولی نهادهای سیاسی و احزاب، برخی هم با نشر تبلیغات بازرگانی به حیات شان ادامه دادهاند. در این میان، آن عده از رسانههایی که نتوانستهاند منافع فرهنگی و سیاسی منابع مالی شان را تامین کنند، از نشر بازمانده اند. و یا اینکه بعضی نهادهای سیاسی و حزبی حمایت شان را از رسانهها برداشتهاند. در این میان، بعضی چهرههای سیاسی برای رسیدن به موقفهای بلندتر و یا قدرت بیشتر، برای مدتی از رسانهها استفاده کردهاند و در مقابل حمایت کردهاند؛ اما این حمایت زودگذر بوده است.
از طرفی، شماری رسانههای تجاری در کشور به دلیل عدم دسترسی به توازن در هزینه-فایده شکست خوردهاند. یعنی از منظر اقتصادی، رسانههای شکست خورده هزینهای که برای تولید اطلاعات و محتوای نشراتی در نظر گرفتهاند، بیشتر از سودی بوده است که از تولید اطلاعات به دست میآوردند. یعنی به دلیل نداشتن سیاستگذاری و مدیریت درست، شماری نتوانستند روی روند هزینه-فایده کنترول کنند و به همین دلیل شکست خوردند.
در این میان، هستند افرادی که برای ایجاد رسانه فکر و برنامه نداشتهاند. بههمین دلیل آنان نتوانستند مخاطب جلب کنند. از آنجایی که محور یک رسانه، نوع پیام و وابستگی مخاطب به پیام منتشر شده است، این قماش رسانهها به دلیل نداشتن پیام قابل توجه رسانهای در میان دیگر رقیبان، نتوانستند مخاطبان داخلی و یا خارجی بهدست آوردند. نبود مخاطب باعث شده است که منابع تبلیغات بازرگانی و یا سیاسی-اقتصادی در حمایت از چنین رسانهها کمتر کمر همت ببندند. به بیان دیگر، میان پیام رسانهای، آمار مخاطبان و منابع مالی و یا حمایتی رسانهها ارتباط تنگاتنگ وجود دارد. بههر اندازه که یک دستگار ارتباطی پیام قابل تامل، مورد نیاز و جدید داشته باشد، به همان میزان، مخاطب بیشتر را میتواند از آنِ خود کند و بههمین منوال، رسانهی که آمار مخاطبانش بلند باشد، پرطرفدار و پرآوازاه است و می تواند منابع اقتصادی بیشتری را جلب کند و به حیاتش ادامه دهد.
با تحلیلهای فوق به این نتیجه میرسیم که عدم حمایتهای مالی منابع سیاسی و اقتصادی آنان چه در داخل و چه در خارج، نداشتن پیامهای مورد نیاز جامعه به دلیل نبود امکانات و ظرفیتهای بشری و عدم برخورداری از مخاطبان، از عوامل عمده شکست رسانهها در کشور به حساب میرود.
سید بصیر مصباح، استاد دانشگاه بغلان و پژوهشگر ارتباطات