آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاستصلح

چرا خیابان خالی خواهد ماند؟

نسل جوان ازبیک در كابل كمتر حضور دارد. نسل جوان هزاره در هر دو تكت معاونان خود را دارند و پیروزی هر دو جناح را برد خود می‌پندارند و نیازی به ایستادگی در كنار عبدالله نمی‌نگرند. بنابراین، تصور نمی‌كنم این بار عبدالله بتواند با قدرت مردمی، غنی را به چالش بكشد و وادار به تقسیم قدرت كند.

از ادعای پیروزی دو تیم رقیب در انتخابات دانسته می‌شود كه مثل سال ٢٠١٤، بُن‌بست سیاسی در راه است و به آسانی هیچ‌كدام از تیم‌ها شكست خود را نخواهد پذیرفت.
اردوگاه غنی، قدرت سیاسی را در اختیار دارد و برای شكستن این بُن‌بست به سود خود از دستگاه دولت استفاده خواهد كرد، اما تیم عبدالله با چه ابزاری به مصاف دولت ساز خواهد رفت؟
دیروز استاد عطامحمد نور طی اعلامیه‌ای هشدار داد كه بازندگان انتخابات باید نتیجه را بپذیرند، زیرا این بار كسی حوصله رفتن به خیابان و چادر برافراشتن ندارد. لحن اعلامیه نسبتاً تند بود، اما محاسبه‌اش از دلسردی جوانان مبتنی بر فكت‌های واقعی است. به چند دلیل:
۱- بی‌باوری مردم به شجاعت سیاسی داكتر عبدالله: در ایام كارزارهای انتخاباتی، یكی از شعارهای داكتر عبدالله «یك گام تا پیروزی» بود. با گروهی از جوانان از جایی می‌گذشتیم كه نظر مان به این شعار خورد و همه تصدیق كردند كه این صادقانه‌ترین شعار داكتر عبدالله است. زیرا عبدالله اعتقادی به پیروزی ندارد و فقط تا سرحد «یك گام تا پیروزی» جلو می‌رود و بعد عقب نشینی می‌كند و یا به قول خودش جام زهر می‌نوشد. تصویری كه جوانان از عبدالله در ذهن دارند این است كه او یك «سیزیف» است (سیزیف در اساطیر یونانی، نام شخصیتی است كه محكوم شده سنگ بزرگی را تا نزدیک قله‌ای ببرد و بعد دو باره شاهد فروغلیتدن آن به مسیر اولش باشد و این چرخه الی‌الابد ادامه پیدا كند). آنچه به مردم این انتباه را بخشیده است، عدم شجاعت او در پاسداری از آرای مردم در انتخابات‌های سال ٢٠١٤ و ٢٠٠٩ می‌باشد. جوانان حمایت از عبدالله را به نحوی افتادن در دام این كار بی‌حاصل می‌دانند. درست است كه مردم ما حافظه تاریخی ندارند، اما آن قدر هم فراموش كار نیستند كه حوادث سال ٢٠١٤ را فراموش كنند. گواه این امر، سطح پایین اشتراک مردم در انتخابات فعلی است. میزان پایین مشاركت مردم در انتخابات فعلی، به خصوص در حوزه جهاد و مقاومت، نشان‌دهنده بی‌باوری شان به تاثیرگذاری رأی مردمی در انتخابات و شجاعت سیاسی داكتر عبدالله در پاسداری از آرای مردم است.
۲- در انتخابات سال ٢٠١٤ در كنار حامیان قدرتمندی مثل استاد عطامحمد نور؛ بازوی توانمند دیگر داكتر عبدالله، نسل جوانی بود كه دغدغه‌های هویتی داشتند. این نسل در خیابان‌های كابل چادر برافراشتند و جنبش ضدتقلب را راه‌اندازی كردند. در حالی كه انتظار بر این بود كه داكتر عبدالله در دوره حكومت وحدت ملی این نسل را نوازش كند، اما متاسفانه رییس اجرایی به اتهام «خراسان خواهی» تمام درهای دفتر خود را به روی جوانان بست و حتا با اسماعیل یون دیدار كرد، اما با اعضای جنبش ضدتقلب نه. یادم می‌آید در سال‌های نخست حكومت وحدت ملی، سخنگوی ریاست اجرایی در نشست‌های خصوصی از این نسل به نام «آنارشیست‌ها» یاد می‌كرد و خواهان منزوی سازی شان می‌شد.
۳- عبدالله در جنبش‌های اعتراضی در دوره حكومت وحدت ملی متاسفانه هیچ‌گاه جانب جوانان را نگرفت. در خاكسپاری امیر حبیب‌الله كلكانی جوانان را تنها گذاشت و حتا تا مقبره او برای دعاكردن نیامد. در جنبش رستاخیز تغییر، سركوب جوانان را مشاهده كرد و فقط خندید.
۴- حامیان قدرتمند داكتر عبدالله نیز دیگر در كنارش نیستند. نسل جوان ازبیک در كابل كمتر حضور دارد. نسل جوان هزاره در هر دو تكت معاونان خود را دارند و پیروزی هر دو جناح را برد خود می‌پندارند و نیازی به ایستادگی در كنار عبدالله نمی‌نگرند. بنابراین، تصور نمی‌كنم این بار عبدالله بتواند با قدرت مردمی، غنی را به چالش بكشد و وادار به تقسیم قدرت كند. حدس و گمان‌های من همین است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا