چرا روسیه و چین نقش خود را در افغانستان گسترش میدهد؟
مشارکت رو به رشد روسیه و چین با پاکستان، توانایی واشنگتن را برای قانع کردن اسلامآباد به سوی استراتژی خود در افغانستان محدود خواهد کرد. گرچه تهدید مشترک ناشی از گروه داعش یک هدف یکپارچه و نادر را برای بازیگران خارجی درگیر در افغانستان فراهم میکند.
همانطور که قدرتهای بزرگ حضور خود را در جنوب آسیا تقویت میکند، همه چشمها بر افغانستان است. دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا در اگست سال ۲۰۱۷ میلادی، استراتژیاش را جهت شکست بُنبست جنگ در افغانستان اعلام کرد، از آن زمان تاکنون یک سال میگذرد. اما حملات مداوم طالبان بر شهر غزنی نشان داد که اضافه کردن چند هزار نیروی امریکایی تحت عملیات حمایت قاطع موفق به حل و فصل این گرایش به نفع کابل نخواهد شد.
علاوه بر این، وزارت امور داخله افغانستان پاکستان را به برنامهریزی حمله غزنی متهم کرد و چشم انداز بهبود روابط را از بین برد. گرچه اشرف غنی رییس جمهور افغانستان طی یک تماس تیلفونی به عمران خان پیروزیاش را در انتخابات تبریک گفت.
این تیرگی روابط انتظار میرفت. سرنوشت جنگ افغانستان به میزان قابل توجهی توسط پاکستان شکل گرفته است و استراتژی بزرگ آن حفظ وحدت داخلی با خنثی کردن تجاوز خارجی، بیانگر آن است که سیاست خارجی تحت سلطه نظامی اسلامآباد همواره به دنبال یک دولت دلسوز در کابل است؛ به ویژه دولتی که مرز مشترک را به رسمیت بشناسد و هند را نیز به صورت جدی در محاصره استراتژیک نگه دارد. استراتژی فعلی پاکستان برای دست یافتن به این هدف حمایت از طالبان است. این حمایت، خصومت را بین اسلامآباد و واشنگتن تحت اداره ترامپ رییس جمهور ایالات متحده که به پاکستان فشار میآورد تا دست از حمایت هراسافکنان نیابتی بردارد، تقویت میبخشد. اما اگر پاکستان مجبور باشد بین رضایت از الزامات استراتژیاش یا خشنود کردن ایالات متحده، یکی را انتخاب کند، رویکرد سابقش را انتخاب خواهد کرد.
چرخش به سمت روسیه
با این حال، اسلامآباد هنوز گزینههایی دارد و پاسخ منطقی به روابط رو به وخامت با یک قدرت بزرگ، برقراری روابط قوی با دیگری است. وارد شدن به روسیه. در حالی که رابطه پاکستان با چین دارای تاریخ عمیق است که در سال ۱۹۶۳ از دشمنی متقابل با هند به وجود آمد، روابط این کشور با روسیه به طور آشکار خصمانه بود که این بر میگردد به درگیریهای نیابتی در جریان جنگ افغانستان و شوروی. پس از آنکه واحد چهلم ارتش سرخ در دسمبر سال ۱۹۷۹ وارد افغانستان شد، سی آی ای و سازمان اطلاعاتی پاکستان ارسال تسلیحات به جنبش مقاومت افغانستان (مجاهدین) را هماهنگ کرد. آنچه اتفاق افتاد، جنگ دلخراش ۹ ساله بود که اسلامآباد و مسکو در مقابل یک دیگر دیده شدند و در نهایت به یک نبرد نیابتی جنگ سرد مبدل شد.
با این همه، امروز نقشها تغییر میکند. ایالات متحده خود را از پاکستان دور میکند در حالی که یک مشارکت دفاعی را با هند، متحد اصلی روسیه در طول جنگ سرد در جنوب آسیا، ایجاد میکند. مسکو با ایجاد مشارکت قویتر با اسلامآباد به عقبنشینیهای پاکستان پاسخ میدهد. بخش بزرگ نگرانیهای روسیه ریشه در افغانستان دارد. ظهور دولت اسلامی شاخۀ خراسان در سال ۲۰۱۵ میلادی، ترس مسکو را از گروه افراطی فراملی که میتواند با استفاده از افغانستان به مناطق مرزی آسیای مرکزی حمله کند، بیشتر ساخت. برای پاکستان، تهدید ناشی از گروه داعش شاخۀ خراسان حتی به خانهاش هم نزدیکتر است. در ششم ماه جولای، این گروه (گروه تروریستی داعش) مسئولیت حمله به بلوچستان را که منجر به کشته شدن ۱۴۹ تن شد، به عهده گرفت. این دومین حمله مرگبار تروریستی در تاریخ این کشور بود.
از قضا، نگرانیهای مسکو و اسلامآباد در باره گروه داعش، آنها را با یکدیگر نزدیکتر میسازد در حالی که دو کشور روابط تیرهای را با واشنگتن تجربه میکند. برای روسیه، تقویت روابطش با پاکستان در این نهفته است که میخواهد خود را به عنوان یک میانجی در افغانستان شریک سازد. این رویکرد در سال ۲۰۱۶ میلادی آغاز شد. زمانی که مسکو از کنفرانسی میزبانی کرد که هدفش شروع گفتوگوها بین دولت کابل و طالبان بود.
اگرچه، طالبان در هیچ یک از این کنفرانسها شرکت نکرد، ولی دعوت مسکو را برای شرکت در نشست آینده پذیرفت؛ این چراغ سبز بیانگر آن است که این گروه میخواهد نمایۀ دیپلماتیکش را به عنوان یک بازیگر جدی سیاسی بالا ببرد. این کنفرانس که برای ۴ سپتمبر برنامه ریزی شده بود، مسکو به نمایندگی از غنی – که خواستار وقت بیشتر شد تا برای مذاکرات به رهبری افغان ها آمادگی بگیرد – آن را به تعویق انداخت. اگر روسیه موفق شود کابل و طالبان را دور یک میز بیاورد، این دستاورد نقش رییس جمهور پوتین را بالای مذاکرات محکم خواهد کرد تا به جنگ حمایت شده از سوی ناتو نقطه پایان بگذارد. چیزیکه واشنگتن از حل آن عاجز مانده است.
گسترش نقش چین
در اخیر، چین نقش خود را در افغانستان تقویت میکند. پس از آغاز جنگ، مشارکت پکن در افغانستان محدود به استخراج منابع بود، از جمله قرارداد ۳ میلیارد دالری برای توسعه معدن مس عینک. اما چشم انداز بیثباتی ماندگار افغانستان پس از کاهش نیروهای ناتو در سال ۲۰۱۴، چین را که هم مرز با افغانستان است بیدار کرد تا نقش فعالتری بازی کند. به دنبال وعده های بزرگتر کمک های خارجی، پکن از وزنۀ دیپلماتیک خود برای مذاکرات بین افغانستان و پاکستان استفاده میکرد و تلاش میکرد تا بین طالبان و کابل هم همین کار را انجام دهد. چین همچنین از افغانستان به خاطر پیوستن به راهرو اقتصادی چین و پاکستان دعوت کرده است. اکنون این مشارکت حتی تبدیل به شایعهای مبنی بر ایجاد یک پایگاه نظامی در دره واخان نیز شده است. اگرچه، پکن این (شایعه) را انکار کرده است که در حال برنامه ریزی یک پایگاه نظامی در افغانستان است، نمایۀ دیپلماتیک و اقتصادی در حال گسترش چین؛ به این معنی است که مجبور خواهد شد تا حضور امنیتی محلی را در سناریوهای مختلف ایجاد کند. با توجه به دو نگرانی اصلی پکن در رابطه افغانستان، این کشور به عنوان نقطه شروع منطقی به نظر میرسد، یعنی توانایی افغانستان برای از بین بردن پروژههای ابتکار «یک کمربند و یک جاده» چین و توانایی شبه نظامیان اویغور که با استفاده از خاک افغانستان میتوانند حملاتی را در ولایت «سین کیانگ» طرح ریزی کنند.
در نهایت، مشارکت رو به رشد روسیه و چین با پاکستان، توانایی واشنگتن را برای قانع کردن اسلامآباد به سوی استراتژی خود در افغانستان محدود خواهد کرد. گرچه تهدید مشترک ناشی از گروه داعش یک هدف یکپارچه و نادر را برای بازیگران خارجی درگیر در افغانستان فراهم میکند، اما تنشهای جئوپلیتیکی ذاتی در رقابت قدرتهای بزرگ به این معنی است که هماهنگی در حل و فصل منازعات متناوب خواهد بود و در بهترین حالت، جنگ تا سال ۲۰۱۸ میلادی نیز ادامه می یابد.
منبع: استرتفور
برگردان: طاهر مجاب