به تازگی عطا محمد نور، والی بلخ – یکی از استوانههای ائتلاف نجات- در یک همایش مردمی از برنامههای ارگ و انحصار قدرت سیاسی و اداری در دست چند چهره مشخص انتقاد کرده و هشدار داد که اگر وضعیت به همین گونه پیش برود، مردم در برابر حکومت دست به قیام خواهند زد.
آقای نور که چندی پیش ائتلافی را با جنرال دوستم، معاون اول ریاست جمهوری و محمد محقق، معاون ریاست اجرائیه برای برونرفت از وضعیت موجود و آوردن اصلاحات در چارچوب حکومت وحدت ملی تشکیل داده بود؛ گفت که برای آوردن اصلاحات همهجانبه در سطوح بلند حکومت، برنامههای زیادی دارند و از هرگوشه افغانستان صدایی در حمایت از برنامههای آنان (ائتلاف نجات) بلند خواهد شد.
در این میان اما برخیها میکوشند کارنامه سیاسی والی بلخ را به اصطلاح مکدر و خدشهدار کنند. آیا واقعاً آنچه را که این گونه قلم بدستان مینویسند، حقیقت دارد؟ درباره نویسندهاش نمیخواهم قضاوتی داشته باشم؛ اما به جرئت میتوان گفت که برای این گونه “تحلیلهای جهتدار” واژهای نمیتوان یافت جز آنکه آن را “تحلیل غرضآلود” نامید. بدون تردید، این گونه تراوشهای قلمی، نه تنها حرمت قلم را می شکند؛ بلکه “اشک قلم” را هم در می آورد…
نگارنده قصد ندارد در جهت دفاع از والی بلخ قلم فرسایی کند و یا در صدد تضعیف حکومت وحدت ملی برآمده و گامی فرا پیش نهد؛ وظیفه هر نویسنده متعهد است که از “حقیقت” ها و درستیها دفاع کند و مردم را بیطرفانه و دلسوزانه در جریان آن حقایق قرار دهد.
این یک واقعیت است که بلخ یکی از قطبهای مهم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سطح کشور است و هیچکس نمیتواند کارهای بنیادی را که آقای نور در بیش از یکدهه پسین در این ولایت انجام داده انکار نموده و یا نادیده بگیرد. اگر کسی بخواهد با هر انگیزهای، کارنامه درخشان ایشان را در بلخ سیاه جلوه دهد و یا حد اقل آن را نادیده بگیرد، پرواضح است که از دایره قضاوت بیطرفانه خارج شده و نسبت به وی اجحاف کرده است. برحسب ضربالمثل معروف؛ اگر حمل بر جانبداری نشود باید گفت:” نمیتوان با دو انگشت جلو درخشش خورشید را گرفت. ”
مگر فراموش کردیم که رییسجمهور غنی در کنفرانس خبری که چند روز پیش داشت، وی را یک «سیاستمدار مطرح کشور» خواند؟ این مسئله نشان میدهد که آقای نور از جایگاه خاص مردمی برخوردار است که حتا جناب رییسجمهور هم نمیتواند وی را نادیده بگیرد.
از سوی دیگر، برخیها مدعیاند، آقای نور که یکی از سه چهره قدرتمند و پرنفوذ ائتلاف نجات است، برنامه واضح در این وضعیت ندارد و به اصطلاح در صدد کسب منافع شخصیاش هست. این یک مسئله تازه نیست، در گذشته نیز هرکسی و هر جریانی که صدای مخالفت و اعتراضشان را علیه حکومت بلند کرده و «عدالت» خواستهاند، از سوی ارگ نشینان و تیم تبلیغاتی آنان با عناوینی همچون بیبرنامگی و امتیازطلبی متهم شدهاند.
باید توجه داشت که خواست مهم و عمده “ائتلاف نجات” از حکومت، آوردن اصلاحات است و آوردن اصلاحات بدون برنامه امکانپذیر نیست. بنابراین، همین خواست، یعنی “آوردن اصلاحات” مستلزم “طرح” و “برنامه” است. گاهی اوقات “حرفی” زده میشود که فاقد پشتوانه “عمل”است چنانکه ما در همین چند سال اخیر شاهد آن بودیم… حرفهایی که از حلقومهایی بیرون شد و در حد همان حرف باقی ماند؛ اما گاهی حرفهایی زده میشود که در عقب آن اراده محکم و استواری وجود دارد که از “قوه” به “فعلیت” مبدل میشود، نظیر همین حرکت آقای نور و همپیمانان وی… بنابر این، باید برای مردم روشن شود که برنامه عملی حکومت تاکنون چه بوده و خواست “ائتلاف نجات” چیست؟ متاسفانه تاکنون بر کسی پوشیده نمانده است که ارگ در کدامین مسیر گام بر میدارد و آیا اینطور نیست که ارگنشینان خواسته و یا ناخواسته در دام انحصار قدرت، ترور سیاسی، میل به دیکتاتوری قومی و لابیگری برای احیای هژمونی پوشالی قومیت خاصی محصور مانده و به جای “وحدت ملی” زمینه “افتراق ملی” را فراهم کرده است؟
اینهمه اما زمانی مطرح میشود که برایند برنامههای ارگ تا حال، چیزی جز افزایش ناامنی، انتقال جنگ از جنوب به شمال، توطئه علیه شخصیتهای مردمی و شکنندگی وضعیت اقتصادی کشور، چیز دیگری نبوده است. این چگونه “برنامهداری” است که یک ولایت دو بار سقوط میکند، ولی باز هم ارگ و نیروهای وابسته به آن دم از “برنامهمحوری” میزنند!
واضح است که این چنین وضعیت دشوار و طاقتفرسایی که از سوی عناصر تمامیت خواه ارگ به وجود آمده، هم مردم و هم بسیاری از احزاب و نخبگان سیاسی و نهادهای ملی و بین المللی را به ستوه آورده و آنان را واداشته اند تا باشکستن طلسم سکوت، لب به اعتراض بگشایند؛ لذا موضعگیری آقای نور به هدف انجام اصلاحات و تغییر در شیوه حکومتداری، چیزی جز همصدایی و همنوایی با خواستههای برحق مردم و سایر نهادهای مدنی وسیاسی نیست که این همنوایی خود نوعی برنامه کارا و هدفمندی است که رهاورد آن بهبود وضعیت آینده افغانستان خواهد بود!
فردین ثابتی- خبرگزاری دید