چرا مغز ما تا این اندازه با کرونا مشکل دارد؟
ویروس کرونا را بایستی از ابعاد مختلف، ویروس و پدیدهای مخرب درنظر گرفت. این ویروس به شیوههای جدیدی در مقایسه با ویروسهای گذشته شیوع پیدا میکند و هزاران نفر را به مبتلا میسازد. این ویروس در شرایطی شیوع و گسترش یافته که آمادگی کافی برای برخورد با آن وجود نداشت، زیرساختهای لازم فراهم نبود و مشکلات مرتبط با رهبری سیاسی و مدیریت بحران نیز در مواجهه با این مسئله (شیوع ویروس کرونا)، قویاً وجود داشت.
به طور طبیعی، نابرابریهای اجتماعی موجب شده تا شیوع ویروس کرونا در میان آن دسته از مردم که از نظر اقتصادی ضعیفتر هستند، عمیقتر باشد. بحران شیوع ویروس کرونا، خسارات گستردهای را با خود به دنبال داشته با این حال، تحلیل این بحران از منظر نوع واکنشی که روان و مغز ما به آن نشان میدهد نیز قابل تامل است. در این زمینه به طور خاص میتوان به ضعف عملکرد ساختار مغزمان در «مدیریت ابهام» ناشی از بحران شیوع ویروس کرونا اشاره کرد.
«ابهام»، کاملاً با «خطر و ریسک» متفاوت است. تصور کنید که قرار باشد شما میان دو دَر یکی را انتخاب کنید: اگر درِ درست را انتخاب کنید، شما برنده یک جایزه خوب خواهید شد و اگر در اشتباه را برگزینید، توسط عدهای از اراذل و اوباش مورد ضرب و شتم قرار خواهید گرفت. این مسئله حاکی از نوعی موقعیت است که در آن ریسک و خطر حساب شده حاکم میباشد. حال موقعیتی را در نظر بگیرید که یک بیگانه قرار باشد تصمیم بگیرد که شما یا باید برنده یک جایزه خوب شوید و یا توسط اوباش هدف ضرب و شتم قرار گیرید.
به این وضعیت، «ابهام» میگویند. تفاوت میان ریسک (خطر) و ابهام را میتوان از منظر علمی مورد مطالعه قرار داد. در چهارچوب ریسک، شما با چانس یکسان پیروزی و شکست مواجه هستید. با این حال، در چهارچوب یک وضعیت مبهم نیز احتمال ۵۰ درصد موفقیت هست، اما این چانس از یک تا ۹۹ درصد متغیر است و به طور دقیق نمیتوان گفت که در یک وضعیت مبهم تا چه حد امکان موفقیت است. از طرفی، باید به این نکته توجه کرد که شدت نفرت مردم از ابهام، به مراتب بیشتر از یک موقعیت ریسکی است. زیرا در این چهارچوب از اختیار و شناخت کمتری برخوردار هستند. این مسئله یک موضوع تاریخی است و (جدای از انسان ها) در ذات بسیار از حیوانات نیز قرار دارد. حتی شامپانزدهها و میمونها نیز موقعیتهای ریسکی را به مبهم ترجیح میدهند.
وقتی ما در یک موقعیت ریسکی قرار میگیریم، در واقع بخشهایی از مغزمان را فعال میسازیم که به ریسک مرتبط هستند و ساختار تصمیم سازی ما را تحریک میکنند. در این چهارچوب، اگر نتیجه خوبی در پایان کار حاصل شود، ما حس کسب یک جایزه را خواهیم داشت و در نتیجه بسیار خوشحال خواهیم شد. در مقابل، زمانی که ما با ابهام رو به رو هستیم، بخشهایی از مغزمان فعال میشوند که با اضطراب و نفرت مرتبط هستند و وقتی در پایان، نتیجه خوبی کسب میشود، ما حس ترس و وحشت کمتری را تجربه میکنیم. به طور کلی، ریسک، مغز ما را در مقایسه با شرایط مبهم، کمتر به خود درگیر میکند.
در شرایط پاندمی ویروس کرونا، مغز ما بیش از همه با یک موقعیت مبهم رو به رو است. مردم سوالهای زیادی در این فضا میپرسند: آیا ویروس کرونا از طریق هوا، حتی اگر فاصله گذاری اجتماعی به درستی رعایت شده باشد، میتواند انسانها را مبتلا کند؟ در پاسخ باید گفت هنوز معلوم نیست. چه زمان واکسین ویروس کرونا ساخته میشود؟ هنوز معلوم نیست. تا چه مدت یک فرد نجات یافته از ویروس کرونا، آنتی بادیهای این ویروس را تولید میکند؟ پژوهشگران هنوز در مراحل ابتدایی فهم این مسئله هستند. آیا موج دوم شیوع ویروس کرونا در زمستان امسال، فاجعهای بزرگتر را خلق خواهد کرد؟ ویروس کرونا چطور توانسته یک جوان سالم و سرحال را از پای درآورد و بکشد؟
وقتی یک پدیده ترسناک در جهان بیرون وجود داشته باشد، زندگی به نوعی تمرین برای انسانها تبدیل میشود که آیا آنها باید نیمه پر پیاله را ببینند یا نیمه خالی را. در این چهارچوب، شاید شما به اضطراب زیاد دچار شوید و یا حتی به قدری آرام باشید که از اضطراب دیگران تعجب کنید. در شرایط ابهام آمیز ویروس کرونا، اگر به این فکر کنیم که چیزهایی وجود دارند که با تمسک به آنها میتوان در برابر ویروس کرونا شرایط امنتری داشت موجب خواهد شد تا ما احساس امن تری به دست آوریم. با این حال، اگر کنترول ذهنی خود را از دست بدهیم و خود را بدون هرگونه کمک و در احاطه ویروس کرونا تصور کنیم، سیلی از ناامیدی و اضطراب بر ما تحمیل خواهد شد.
زمانهای اینچنینی قادرند تا حد زیادی زندگی ما انسانها را فلج کنند. ما باید آگاه و مطلع باشیم که موقعیتهای مبهم قادرند تا حد زیادی شرایط بد را به بدتر و بحرانیتر تبدیل کنند. از این رو، مدیریت این شرایط و تسلیم نشدن در برابر عوارض موقعیتهای مبهم، از جمله مهمترین راهکارهایی هستند که بایستی حتماً به آنها توجه کنیم.