چرا پوتین ممکن است بیش از تصور غرب در قدرت باقی بماند؟
بر خلاف الیگارشیهای یلتسین که بیشتر شرکای دولت بودند، الیگارشیهای پوتین هیچ قدرت سیاسی ندارند. حوزه آنها کاملاً اقتصادی است و این به خوبی قابل درک میباش
زندگی مرفه طبقه متوسط و نخبگان روسیه به پایان رسیده، توانایی مسافرتهای خارجی از آنها گرفته شده و همچنین پسانداز آنها کاهش یافته است. حتی برای طبقه کارگر این کشور، با توجه به مقیاس جنگ اقتصادی که علیه این کشور به راه افتاده، تقریباً به طور قطع ریاضت اقتصادی از جنس دوران شوروی در انتظار آنها است. کارشناسان میگویند اما آن دسته از افرادی که امیدوارند تحریمها به سرعت ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه را سرنگون کند، سخت در اشتباه هستند. شورشهای مردمی که پرده آهنین را فرو ریخت، سالها زمان احتیاج دارد تا مجدد برانگیخته شود. در حال حاضر براساس نظرسنجیهای رسمی، ۷۰ درصد روسها از جنگ علیه اوکراین حمایت میکنند. به گفته تحلیلگران مسائل کرملین، شاید مسئله شگفت انگیزتر این باشد که طوفان اقتصادی و مالی که مردم روسیه با آن مواجه هستند، میتواند خیلی از آنها را به پوتین نزدیکتر کند.
یک بانکدار دولتی روسیه به فایننشال تایمز گفت: در گذشته قرار گرفتن در لیست تحریمهای امریکا نمادی از میهن پرستی بود اما اکنون جزو نیازها است. اگر شما در این لیست نباشید باید به آن شک کنید. یکی از مقامات ارشد کرملین اظهار کرد: الیگارشهای باهوش میدانند که اینجا کار به چه صورت پیش میرود و آن دستهای که نمیدانند اصلاً الیگارش نیستند. پروفسور اولگا چیژ، دانشمند علوم سیاسی و کارشناس رژیمهای خودکامه در دانشگاه تورنتو، میگوید «ایتلاف برنده» پوتین تقریباً از دو گروه نخبگان تشکیل شده است؛ الیگارشها و مردان قدرتمند. در اینجا خلاصهای از گروههای کلیدی و اینکه چرا آنها بعید است علیه پوتین حرکت کنند را بررسی میکنیم.
الیگارشهای یلتسین: اینها همانگونه که ما دوست داریم در غرب درباره آنها فکر کنیم، الیگارشی هستند؛ تاجران بسیار ثروتمندی که گوش و درکی از جنس کرملین دارند و بدون آنها رژیم سقوط خواهد کرد. مشکل اینجاست که آنها دیگر وجود ندارند. پوتین که هرگز طرفدار «پادشاه سازان» نبوده – سالها پیش از شر آنها خلاص شده است.
الیگارشهای جدید: در عوض، الیگارشهای امروزی برای حمایت و تداوم ثروت خود تقریباً به طور کامل به پوتین متکی هستند. پروفسور چیژ میگوید: همه ما دوست داریم از الیگارشیها متنفر باشیم، با این حال چیزهای بیشتری برای دانستن در مورد آنها وجود دارد تا جلب توجه کردن؛ به عبارتی علاوه بر ظواهر پر زرق و برق، قایقهای تفریحی گرانقیمت، و مهمانیهای عجیب و غریب، دو عامل مهم وجود دارد.
اول، بهطور ساده نگرانیهای داخلی گستردهای وجود دارد؛ اینکه آنها به جای دولت بر تجارت گاز یا نفت مدیریت کنند. اینها داراییهایی هستند که میتوان در یک لحظه از آنها گرفت.
پروفسور چیژ میگوید: عملاً تمام داراییهایی که الیگارشها مدیریت میکنند؛ از جمله کل صنایع در نهایت متعلق به دولت است و در حال حاضر دولت، پوتین است. پوتین داور نهایی است، الیگارشها صرفا مدیرانی هستند که نظارت بر فعالیتهای روزمره را بر عهده دارند. دوم، رابطه بین الیگارشها و دولت یک طرفه است؛ پوتین دستور میدهد، آنها مدیریت میکنند.
بر خلاف الیگارشیهای یلتسین که بیشتر شرکای دولت بودند، الیگارشیهای پوتین هیچ قدرت سیاسی ندارند. حوزه آنها کاملاً اقتصادی است و این به خوبی قابل درک میباشد. در اصل آنها سطلهای پول نقد دریافت میکنند تا از مسائل سیاسی دوری کنند و آنهایی که چنین اصلی را نپذیرند، با تبعید یا حتی بدتر از آن مواجه میشوند. و بنابراین عنصر کلیدی سیستم الیگارشی مدرن، تکیه منحصر به فرد آنها به رئیس جمهوری روسیه برای ادامه وضعیت و ثروت است.
پروفسور چیژ میگوید: پوتین محافظ الیگارشهاست. اگر او برود، آنها داراییهای باقی مانده خود را در روسیه از دست خواهند داد، ممکن است با اتهامات فساد، پیگرد قانونی… یا بدتر از آن مواجه شوند. الیگارشها هر چقدر هم که ناراضی باشند این را میدانند که اگر پوتین دیگر برای محافظت از آنها نباشد، چیزهای بیشتری برای از دست دادن دارند.
مردان قدرتمند پوتین: پوتین مانند بسیاری از رهبران «مستبد سالخورده» قبل از خود، به طور فزایندهای به افراد قدرتمند یا آنچه دیگران «دولت امنیتی» میگویند، تکیه کرده است. به گفته پروفسور چیژ، اصولاً، اراذل خیابانی، مدیران میانی، مدیران سطح پایین، نیروهای ویژه، دانشمندان و ورزشکاران، زمانی که پوتین آنها را در پستهای کلیدی دولتی و قدرت قرار داد، از افراد ژندهپوش به ثروت و مقام رسیدند. بسیاری از این گروه و افراد یا با پوتین در KGB خدمت میکردند و یا زمانی که او معاون شهردار سن پترزبورگ در دهههای هشتاد و نود بود، با او کار میکردند. آنها نقاط اشتراک زیادی با پوتین از جمله نظرات ضدغربی دارند و به عنوان دوستان نزدیک پوتین، از نفوذ سیاسی واقعی برخوردار هستند. پروفسور مارک گالئوتی میگوید: آنها اغلب تاجر نیستند تا از حمایت دوستانشان بهرهمند شوند. به آنها صرفاً زندگی لوکس و و غیرقابل تصوری را هدیه دادهاند تا در کنار و طرفدار رییس جمهور باشند. پروفسور چیژ میگوید: مردان قدرتمند روسیه در حال حاضر به فکر برکناری پوتین نیستند زیرا ولادیمیر پوتین در حال تحقق رویا و آرزوهای آنها است.
آخر این بازی چه میشود؟ اکثر کارشناسان فکر میکنند که هر دو الیگارشها و مردان قدرتمند هر چه بیشتر به پوتین نزدیکتر خواهند شد. آنها به سمتی میروند که منافع خود را پیدا کنند. برای اکثر آنها هیچ راه فرار آسان یا آشکاری وجود ندارد. یا پوتین، یا زندان و حتی بدتر. الیگارشها برای قدرت مالی خود به ارتباط مستقیم با پوتین متکی هستند. علاوه بر این، بدون پوتین، الیگارشها ممکن است همگی نابود شوند زیرا ثروت و وضعیت کنونی آنها به این ارتباط مستقیم وابسته است، گرچه به نظر میرسد دوستی و ارتباط آنها با پوتین چیزی نیست که به نسل بعدی و فرزندان آنها منتقل شود. و اما از طرفی فشارهای مالی در حال حاضر بر روسهای عادی در حال افزایش است و احتمالا باعث میشود که پوتین زیر سوال برود.
گفته میشود که هفتههاست که دولت روسیه توانایی پرداخت حقوق معلمان، پزشکان، مدیران، افسران پولیس و حتی نهادهای نظامی را ندارد و این دلیلیست برای اینکه تحریمها علیه روسیه «تاثیرات عمیقی» بر جای گذاشته است. از طرفی، مسئله فرار مغزها، مهاجرت طبقه متوسط و تحصیلکردههای روسی از دیگر مواردی است که در حال حاضر میتوان به آنها اشاره کرد. در این قسمت، کارشناسان تشابهاتی با سقوط اتحاد جماهیر شوروی میبینند. روسیه کنونی که متعلق به پوتین میباشد، ممکن است با وجود نخبگان اقتدارگرا که حتی با نارضایتی فزاینده درخصوص رکود کشور، به قدرت چسبیدهاند و آن را رها نمیکنند، آیینه افول اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد باشد.