چگونه از قوای مسلح حمایت کنیم؛ فورمول دوره اعلیحضرت ظاهر شاه پاسخ میدهد؟
تا جایی که تجربه نشان داده، چنین فورمولی در افغانستان هنوز هم پاسخ مثبت میدهد؛ زیرا به رغم گذشت سالیان متمادی، جامعه ما ایستا بوده و تغییر چندانی نکرده است
با تصمیم یک جانبه و یک باره جو بایدن رییس جمهور امریکا به خاطر خروج نیروهای آن کشور از افغانستان، در حالی که هیچ توافق صلحی میان افغانستان و گروه طالبان امضا نشده، طالبان به تعهدات شان پابند نبوده و قوای مسلح ما نیز متکی به حمایت هوایی ناتو بود و همچنان پروپاگندای گسترده گروه طالبان، حالتی را به وجود آورد که سبب شد دهها ولسوالی در کمتر از یک ماه سقوط کند، بنادر تجارتی مهم به دست گروه طالبان بیفتد و شاهراهها از سوی این گروه قطع شود که این مسئله نقاط زیر کنترول دولت را به جزایر دور از هم منقسم کرد، این موضوع مزید بر علت شده و به عامل دیگری در تشدید هرج و مرج مبدل شد.
شکی در این نیست که گروه طالبان یک سازمان ایدئولوژیک است و اسلام سیاسی را نیز به عنوان حربه و ایده خود برگزیده؛ چیزی که در جامعه به شدت مذهبی افغانستان بیرحمانه اثر دارد و در گذشته نیز نظام کمونستی کشور با استفاده از همین حربه متلاشی شده است. گروه طالبان خط مشخص دارد، «جهاد». طبیعی است که ماشین جنگی این گروه فاقد درک و سواد کافی برای پرسشگری بوده و نمیتواند تاویل شخصی خود را از قضایا داشته باشد؛ زیرا نیروی روستایی بیسوادی است که گوسفندوار به دنبال فتوای جهاد ملای ده، به جنگ اعزام میشود و به خاطر در خطر قرار داشتن دین خدا و پیاده کردن شعائر الله جهاد مقدس را ادامه میدهد. اتاقهای فکر طالبان نیز با استفاده از ایمان راسخ جنگجوی جاهل، پروپاگندای بیوقفه به راه انداخته و او را به سوی این جنگ سوق میدهد. نیرویی ایدئولوژیکی که تا پای جان میجنگند؛ چون باور دارد که اگر کشته شود یا بکشد، در هردو صورت وارد بهشت میشود و هفتاد باکره بهشتی جایزه میگیرد.
مردم نیز ناخواسته همراه پروپاگندای طالب شده و بدون درک رمز و راز جنگ، پیشروی اندک گروه طالبان را چنان بزرگ نمایی میکنند که انگار جنود جهل طالب لشکر آخرالزمانی است و هیچ نیروی زمینی نمیتواند در برابر آن ایستادگی کند.
کم کم اما به نظر میرسد که جامعه و دولت افغانستان از این مرحله دشوار گذر کرده و اکنون نیروهای مسلح در حال انسجام است تا وارفتگی چند هفته قبل را ترمیم کرده و دوباره به حالت تهاجمی درآید. در این مرحله نیاز است که به صورت همه جانبه از قوای مسلح دفاع و حمایت شود تا روحیه تخلیه شده دوباره بر گردد و سنگر استحکام یابد.
پرسش این است که چگونه میتوان از قوای مسلح حمایت کرد، چطور میتوان فضای مجازی را مدیریت نمود و چرا باید چنین کرد؟
پاسخ ساده است: قوای مسلح بزرگترین دستاورد ما در دو دهه گذشته است، نباید اجازه بدهیم که یک عده مجهولالهویت معلومالحال به نام طالب بیاید و این دستاورد عظیم را به باد فنا بدهد.
فضای مجازی باید مدیریت شود:
همین اکنون صفحات مربوط به گروه طالبان در توییتر و فیسبوک و تلگرام و شبکه جهانی وب و دهها شبکه و اپلیکیشن در فضای مجازی فعال است و به نشر «دستاورد»های طالبان با بزرگنمایی چند برابر میپردازد. دولت افغانستان نباید به گروهی که خود کوچکترین باوری به آزادی بیان ندارد، اجازه بدهد که چنین در فضای مجازی جولان بدهد و به تزریق زهر در جامعه بپردازد. دولت افغانستان میتواند در هماهنگی با کشورهای جهان و شبکههای عظیم مثل توییتر و فیسبوک این حسابها را بندد.
به مردمی که ناخواسته در شبکههای مجازی به سود طالبان محتوا نشر میکنند باید از طریق همان شبکهها آگاهی داده شود تا در دام بازیهای تبلیغاتی نیفتند. این مردم هرچند طرفدار طالبان نیستند، ولی با نشر گسترده وحشت طالبانی، به کارمندان بدون مزد دستگاه تبلیغاتی گروه طالبان مبدل میشوند؛ چیزی که از یک طرف سبب اختلال در اجتماع میشود و از جانب دیگر، روحیه سربازان را تضعیف میکند.
رسانهها به کمک خواسته شوند:
رسانهها در یک کشور دموکراتیک رکن چهارم نظام محسوب میشوند، هرگاه تلویزیون و رادیو در دست یک جناح باشد، هشتاد درصد موفقیت را در اراضی تضمین کرده است. شکی در این نیست که رسانهها در افغانستان طرفدار نظام هستند و از طالب وحشت دارند، این مسئله هم امتیاز کلانی برای دولت است که از آن استفاده کند. این حرف به معنای آن نیست که رسانهها سانسور شوند یا به نشر اطلاعات غلط بپردازند، رسانهها ملزم ساخته شوند که تا دریافت اطلاعات موثق و تایید شده از مراجع رسمی، از نشر خبرهای مرتبط با میدان جنگ خودداری کنند.
بخشهای مطبوعاتی ارگانهای امنیتی فعال باشند:
آمریت ارتباطات عامه، در واقع ضعیف ترین بخش در نهادهای دولتی افغانستان است. این بخش بیشتر سمبولیک بوده و تافته جدا بافته از ساختار حکومت محسوب میشود، روی آن سرمایه گذاری نمیشود و تنها به استخدام یک فرد نسبتاً توانا در حرافی به عنوان سخنگوی اکتفا میگردد. در حالی که بخش ارتباطات عامه آن طوری که از نامش پیداست با عام مردم سروکار دارد و باید یکی از فعالترین و مهمترین بخشهای یک نهاد دولتی باشد. باید این بخش در سطح یک معینیت یا دست کم ریاست ارتقا یابد و بودجه کافی با پرسونل مورد نیاز در اختیارش قرار داده شود که در فضای مجازی، دید و بازدیدها، ارتباط با رسانهها، ارتباط با مردم و دریافت نبض جامعه فعالیت کند و پادزهر پروپاگندای دشمن را تولید نماید. متاسفانه یکی از مواردی که همیشه سرو صدای جامعه رسانهای را بلند میکند، در دسترس نبودن سخنگویان ادارات نظامی و ملکی دولت است.
از مرحوم اعلیحضرت ظاهرشاه بیاموزیم:
این یک تجربه قدیمی ولی مطلوب است که در گذشته توانسته چهل سال نظم را در افغانستان نگاه کند. اعلیحضرت ظاهرشاه به خوبی میدانست که جامعه روستایی کشور از طریق ارباب و ملک و ملا اداره میشود و اگر کابل بتواند با این سه آدرس ارتباط خوب بر قرار کند، در آرامش خواهد بود. بزرگترین اشتباه حزب دموکراتیک خلق نیز بر هم زدن این نظم اجتماعی چند صد ساله بود. حال هم میتوانیم این تجربه را بار دیگر محک بزنیم و ارباب و ملک و ملای ده را به سوی خود متمایل سازیم، تا جایی که تجربه نشان داده، چنین فورمولی در افغانستان هنوز هم پاسخ مثبت میدهد؛ زیرا به رغم گذشت سالیان متمادی، جامعه ما ایستا بوده و تغییر چندانی نکرده است.
موارد دیگری نیز وجود دارد که اگر روی آن توجه شود، بهتر میتوانیم قوای مسلح خود را حمایت کرده و طالبان را در جنگ روانی و تبلیغاتی شکست بدهیم. چنین باد!