چگونه جهان حسابشده با طا-لبان تعامل کند
با توجه به تسلط نامطمین طا-لبان بر قدرت و توجه شدید به تصویرش در خارج از افغانستان، این اهرم فشار در مبارزه برای حقوق برابر، پوتانسیل قابل توجهی برای حمایت از زنان و دختران افغانستان دارد
ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
افغانستان در ارتباط با جهان در شرایط حساسی قرار دارد. هم طا-لبان و هم جامعه بینالملل رویکرد «انتظار و دیدن وضعیت» را در پیش گرفتهاند، زیرا کشورها مطمین نیستند که چگونه با کابل پس از ۴۰ سال درگیری ویرانگر، از تهاجم شوروی تا عقبنشینی اخیر ایالات متحده، تعامل کنند.
از لحاظ کمکهای بشردوستانه جامعه بینالمللی کاملاً ناهماهنگ است، از آنجا که کشورها خود به اجرای برنامههای کمکی ادامه میدهند (و از آنجایی که ذخایر خارجی افغانستان همچنان مسدود است). از نظر دیپلماتیک، هیچ کشوری نمیخواهد نخستین کشوری باشد که حکومت طا-لبان را به رسمیت میشناسد و دلیل خوبی هم دارد، زیرا این گروه اگر میخواهد از سوی جامعه جهانی پذیرفته شود، چیزهای زیادی است که باید اثبات کند.
اما نادیده گرفتن افغانستان به دو دلیل اشتباه فاجعهباری خواهد بود.
نخست، فقدان هماهنگی بینالمللی بدون اهداف کلی – و بدون تعریف ارزشهایی که باید تعامل بیشتر را دیکته کنند – منجر به سیاستهای موقتی مشابه روابط آشفته واشنگتن با پاکستان میشود و همچنین عدم درک واقعی از چگونگی تأثیر تحولات اخیر بر منطقه در بلندمدت.
دوم، این امر توانایی جامعه بینالمللی را برای پاسخگو نگهداشتن طا-لبان به تعهداتش تحت قوانین بینالمللی حقوق بشر کاهش میدهد.
رویکرد کنونی کوتهبینانه است؛ از آنجایی که داعش-شاخه خراسان هم افغانستان و هم همسایگانش را تهدید میکند. واشنگتن با بازگشت به یک آجندای محدود و مشکلدار مبارزه با تروریزم بدون هیچ برنامه گستردهتر مربوط به اینکه از افغانستان چه میخواهد، خطر میکند.
تقاطع بحرانها و پیامدهای جهانی
بحرانهای متقاطع افغانستان، به طور مثال فروپاشی قریبالوقوع اقتصادی، همهگیری کووید-۱۹، وخامت وضعیت امنیتی، شبکههای مالی غیرقانونی و قاچاق، تهدید آنی برای افغانستان، منطقه و جامعه بینالمللی است.
چه باید کرد
سئوال این است که چگونه میتوان با افغانستان تعامل کرد. نحوه تعامل جامعه جهانی با این کشور میتواند طور ذیل باشد:
1. هر یک از کشورها یا گروههایی که در سالهای اخیر میزبان گفتوگوهای چندجانبه بودهاند یا نقشهای دیپلماتیک مهمی را ایفا کردهاند – مانند قطر، پاکستان، هند یا سازمان همکاری شانگهای – باید به عنوان یک واحد تشکیل جلسه دهند. این نشاندهنده اهمیت نهادهای منطقهای و محلی برای آیندۀ افغانستان، بهویژه در پی خروج واشنگتن از این کشور است. اوضاع منطقه در سالهای آینده بسیار حیاتی خواهد بود، زیرا اگر وضعیت دوباره به جنگ داخلی برگردد، گذشته از افغانستان، کشورهای همسایه که این نهادها از آن نمایندگی میکنند، بیشترین آسیب را خواهند دید.
2. این نهادها باید مجموعهای از ارزشها و نکاتی را که جامعه بینالمللی از حکومت طا-لبان در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت میخواهد ببیند، بهویژه برای زنان و اقلیتهای مذهبی، پیشنویس و توافق کند. اینها ممکن است شامل معرفی مجدد آموزش برای دختران فراتر از مکتب ابتدایی و به دنبال آن سهمیه درصدی برای زنان در موسسات دولتی باشد که همه ساله با هدف نهایی برابری جنسیتی به تدریج افزایش مییابد. این ایدهها باید با تغییر نگرش گستردهتر توسط رهبری طالبان همراه شود – رویکردی که فرصتهای برابر را برای زنان بدون توسل به توکلگرایی تأیید کند. با توجه به تسلط نامطمین طا-لبان بر قدرت و توجه شدید به تصویرش در خارج از افغانستان، این اهرم فشار در مبارزه برای حقوق برابر، پوتانسیل قابل توجهی برای حمایت از زنان و دختران افغانستان دارد.
3. مهمترین نکته این است که تعامل بشردوستانه باید بدون توجه به شرایط سیاسی صورت گیرد و باید در سطح جهانی با استفاده از دستگاههای اطلاعات جمعی بسیاری از قدرتها مانند ایالات متحده، پاکستان، ایران، قطر، ترکمنستان، ازبیکستان و تاجیکستان هماهنگ شود. این امر میتواند از رسیدن کمکها به جمعیت مورد نظر، کاهش فساد و سوءاستفاده اطمینان حاصل کند.
ترس از مشروعیتبخشیدن به طا-لبان بیبنیاد نیست و عجله برای رسمیتبخشیدن به این گروه عاقلانه نیست. با توجه به این، مقاومت جهانی برای به رسمیتشناختن طالبان به لحاظ دیپلماتیک باید یک تصمیم عمدی و هماهنگشده از سوی جامعه بینالمللی باشد. پس، دورنمای به رسمیتشناختن دیپلماتیک حکومت طا-لبان باید اهرمی برای پاسخگو نگهداشتن آن باشد و از طرفی هم روی سرازیرشدن کمکهای اضطراری که این کشور به شدت به آن نیاز دارد، نباید تأثیر بگذارد. پیامدهای فروپاشی اقتصادی یا انسانی در افغانستان، بسیار فراتر از مرزهای این کشور خواهد رسید و دستکم نزدیک به دو میلیارد نفر را در جنوب آسیا متأثر میسازد.