چین، طالبان و افغانستان
اویغورها در دوره سلطه طالبان بر افغانستان در دهه ۹۰، در افغانستان فعال بودند و در مناطق شمالی افغانستان پایگاههایی داشتند؛ اکنون اما پکن میکوشد با حمایت از طالبان، رابطه این گروه با اویغورها را قطع و از تکرار تجربه دهه نود، پیشگیری کند
ملا عبدالغنی برادر، معاون و رییس دفتر سیاسی طالبان در قطر، با هیئتی از اعضای این دفتر به چین رفته و با مقامهای چینی دیدار و گفتوگو کرده است.
محمد نعیم سخنگوی گروه طالبان در صفحه توییترش نوشته است که این سفر روز سهشنبه انجام شده و این هیئت دو روز در چین حضور خواهد داشت. به گفته نعیم، این هیئت «به چین اطمینان داد که از خاک افغانستان علیه امنیت هیچ کشوری استفاده نخواهد شد. چین هم متعهد شد همکاری خود با مردم افغانستان را ادامه و گسترش دهد و گفت که آنها در امور افغانستان دخالت نمیکنند، بلکه به حل مشکلات و ایجاد صلح کمک خواهند کرد».
خبرگزاریهای چینی نیز نوشتند که هیئت طالبان روز چهارشنبه با وانگ یی وزیر خارجه چین دیدار و ملاقات داشتهاند.
این چندمین بار است که در دو سال گذشته نمایندگان گروه طالبان به چین سفر میکنند. آخرین سفر هیئت طالبان به پکن اما بیارتباط با تحولات میدانی تازه افغانستان نیست؛ تحولاتی که در ظاهر این گروه را در میدان نظامی برتر نشان میدهد و همین برای نگرانی چین از از تحرکات افراطگرایانه در منطقه آشوبزده سین کیانگ، کافی است.
نگرانی چین از پیشروی طالبان تا نقاط مرزی این کشور با افغانستان قابل درک است. چین بیمناک نفوذ طالبان در میان اویغورهای ساکن در حوالی مرز با افغانستان است؛ مسلمانانی که مخصوصاً به خاطر مظالمی که از سوی حزب کمونیست چین بر آنان رفته است، استعداد زیادی برای تبدیل شدن به عناصر افراطی ضد پکن دارند. به همین دلیل به نظر میرسد انگیزش اصلی هیئت طالبان برای سفر به چین، اطمینان دادن به مقامات پکن از این رویکرد طالبان است که آنان اقدامی مغایر با امنیت و منافع ملی هیچ کشوری، از جمله چین نخواهند کرد.
چنین اطمینانی برای چین از دو جنبه اهمیت راهبردی دارد: یکی از این جهت که نسبت به عدم نفوذ افراطیگری در میان شهروندان مسلمان خود خاطرجمع میشود و دیگر اینکه امکان پیگیری سیاستهای استراتژیک اقتصادی و فعالسازی پروژههای سودآور تجاری خود در منطقه و افغانستان را به دست میآورد.
بهرهبرداری از بخش عمده پروژههای اقتصادی چین نه تنها در افغانستان، بلکه در سطح منطقه، با شرایط امنیتی افغانستان گره خورده است. به بیان دیگر ثبات در افغانستان حتی از طالبانی و رادیکالیاش، شدیداً به پکن کمک میکند که به مطامع و منافع اقتصادی خود در افغانستان و منطقه دست یابد.
چین با دقت وصفناپذیری شریان شرایط سیاسی ـ امنیتی افغانستان را رصد میکند و از کوچکترین رویداد در مسیر روند کلی اوضاع آشفته کشور، چشمپوشی نمیکند. نزدیکی بیسابقه طالبان و چین در دو ساله پسین هم مبتنی بر اهداف و برنامههای راهبردی پکن در منطقه و افغانستان و قدرت انعطافپذیری حزب کمونیست چین برای تعامل با جریانهای گوناگون سیاسی ـ ایدئولوژیک و از جمله طالبان است.
نزدیکی طالبان با چین تا آن اندازه است که پیشتر حتی گزارشهایی از حمایت پکن از طالبان منتشر شد، اما تحلیلگران به این باورند این حمایت، نه به دلیل رویکردهای تروریستپروری پکن، بلکه بیشتر از نگرانی دولت چین از نزدیکی طالبان با گروههای اقلیت مسلمان اویغور در منطقه سین کیانگ این کشور ناشی میشود. اویغورها در دوره سلطه طالبان بر افغانستان در دهه ۹۰، در افغانستان فعال بودند و در مناطق شمالی افغانستان پایگاههایی داشتند؛ اکنون اما پکن میکوشد با حمایت از طالبان، رابطه این گروه با اویغورها را قطع و از تکرار تجربه دهه نود، پیشگیری کند.
در میان همسایههای افغانستان، چین کوتاهترین مرز را با افغانستان دارد، اما این این مرز به رغم کوتاه و صعبالعبور بودن ارزشی استراتژیک دارد؛ زیرا تنها از همین گذرگاه کوتاه اما راهبردی است که امکان رخنه و رسوب گرایشهای افراطی به چین فراهم میشود. پس بیهوده نیست که مقامات پکن از هر امکانی و از جمله از طریق حمایت از طالبان، درصدد بستن راه رخنه و رسوخ اندیشههای تندروانه در میان شهروندان مسلمان خود در سین کیانگ است.
همچنان که اشاره شد چین به دنبال دستیابی به منافع عظیم اقتصادی خود در افغانستان است. ارزش منابع طبیعی افغانستان یک بیلیون دالر برآورد شده و این برای کشوری که با توسعه اقتصادی خود به قدرتی مهارناپذیر حتی برای ابرقدرتی مانند امریکا تبدیل شده است، بیش از هر چیزی وسوسهانگیز است.
در سال ۲۰۰۸ کنسرسیومهای چینی حق استخراج دومین ذخایر بزرگ مس جهان را در افغانستان به دست آوردند و در سال ۲۰۱۱ قرارداد حفاری نفت ۲۵ ساله افغانستان را کسب کردند، اما از آن زمان تاکنون هیچ پیشرفتی حاصل نشده؛ زیرا چین منتظر شرایط پایدارتر سیاسی در افغانستان است. بنابراین برای این قدرت اقتصادی، توفیری ندارد که یک دولت دموکراتیک برآمده از آراء و اعتماد و انتخاب مردم شرایط پایدار سیاسی را در افغانستان ایجاد میکند یا یک گروه متصلب مردمستیز و بیگانه با ارزشها و آموزههای مدرن مردممحور. آنچه برای چین اهمیت دارد فراهم شدن بستر دستیابی آن به سود سرسامآور اقتصادی از قِبَل استخراج منابع طبیعی افغانستان است. این چیزی است که در مواضع طالبان پس از دیدارهایی که نمایندگان این گروه از سال ۲۰۱۹ تاکنون با مقامات چینی داشتهاند، به صورت تلویحی موافقت شده است. سران طالبان در مصاحبههای خود با خبرگزاریهای جهانی گفتهاند که مخالفتی با سرمایهگذاری کشورهای دیگر در منابع طبیعی افغانستان ندارند.
به علاوۀ اینکه افغانستان برای طرح جاده ابریشم جدید چین نیز مهم است، به این علت که در یک نقطه استراتژیک کریدور اقتصادی بین چین و پاکستان واقع است.
از نظر امنیتی نیز ارتباط چین با طالبان برای پکن بسیار حیاتی است؛ زیرا طالبان به همان اندازه که خود یک جریان تروریستی است، مادر و مولد و مدافع گروههای همسو با خود نیز هست. هماکنون افزون از ۲۰ گروه تروریستی در افغانستان فعال است که به نوعی زیرمجموعه طالبان شمرده میشود. تنها گروهی که طالبان با آن میانه خوبی ندارد، داعش است و دست بر قضا همین ویژگی، میتواند محور مهمی برای همکاری دوجانبه پکن ـ طالبان باشد؛ زیرا خطری که از ناحیه داعش متوجه همسایگان افغانستان است، از ناحیه طالبان نیست.
سهیل شاهین یکی از سخنگویان طالبان، پیشتر چین را کشوری دوست دانسته و گفته بود که مسأله مسلمانان اویغور مربوط به امور داخلی خود چین است و طالبان در این موضوع دخالتی نخواهد کرد. او تاکید کرده بود طالبان به دنبال رابطه خوب با چین است و هرگز اجازه نخواهد داد جنگجویان اویغور از ترکستان شرقی (سین کیانگ) وارد خاک افغانستان شوند. او همچنین بارها به چین اطمینان داده که طالبان از شبه نظامیان اویغور اهل سین کیانگ میزبانی نخواهد کرد. این، نشانه آن است که پکن در بازخرید طالبان موفق بوده و خطرات احتمالی را از ناحیه این گروه دفع کرده است. میماند مسئله داعش، اما با وجود طالبان به عنوان گروهی که استعداد بیپایانی برای تبدیل شدن به ابزار راهبردهای قدرتهای مختلف دارد، شر داعش هم برای چین قابل دفع است.