کشتار شیعیان، ناتوانی طالبان در تأمین امنیت
تمرکز حملات انفجاری در منطقهای خاص و قربانی گرفتن از مردمی خاص، هدفی فراتر از ایجاد ناامنی و وحشت را دنبال میکند
روز جمعه ۱۹ قوس، غرب کابل صحنه سه انفجار بود؛ انفجارهای مبهم و سؤالبرانگیزی که موترهای مسافربری خطی را هدف قرار میدهد و از سرنشینان بیگناه و غیرنظامی غرب کابل قربانی میگیرد.
سعید خوستی سخنگوی وزارت داخله طا-لبان گفت که بر اثر انفجار یک بمب در یک تونس در دشت برچی، دو غیرنظامی کشته و سه تن دیگر زخمی شدند. او افزود که در انفجار دیگری در همین منطقه یک زن زخمی شده است.
شاهدان اما در شبکههای اجتماعی از سوختن در آتش همه سرنشینان این موتر خبر دادند، این در حالی است که همزمان در منطقه دهبوری نیز موتر دیگری طعمه آتش انفجار تروریستی شد و قربانیانی برجای گذاشت.
مسئولیت این انفجارها را داعش بر عهده گرفت؛ گروهی که پیشتر نیز در همین مسیر و منطقه از کابل اقدامات مشابهی انجام داده بود و حکومت طا-لبان متعهد شده بود با حمله به مخفیگاهها و مراکز آن در جنوب و شرق کشور، ریشههای آن را بخشکاند.
انفجارهایی از این دست در غرب کابل، سابقهای طولانی دارد و به دوره ریاست جمهوری اشرف غنی فراری برمیگردد. در آن روزگار هم داعش برای مسئولیتپذیری در قبال آن پیشگام میشد و به این ترتیب، بار مسئولیت حکومت وقت، سبکتر میشد.
تمرکز حملات انفجاری در منطقهای خاص و قربانی گرفتن از مردمی خاص، هدفی فراتر از ایجاد ناامنی و وحشت را دنبال میکند. اینگونه اقدامات تروریستی، صرفا به تقابل و تخاصم طا-لبان و داعش هم محدود نمیشود تا از آن رهگذر، داعش تنها به دنبال به رخ کشیدن ناتوانی طا-لبان در تأمین امنیت مورد ادعای خود باشد و به حکومت نوپای این گروه بگوید که قدرت برقراری امنیت در قلمرو خود را ندارد، بلکه فراتر از این، آنچه از این اقدامات ایذایی دنبال میشود ایجاد وضعیتی در کشور است که پیروان مذاهب اسلامی در دستهبندیهای تکفیری ـ استعماری شیعه و سنی، به جان هم بیفتند و خون یکدیگر را به جرم غیریت برساخته تفکر تکفیری وهابی ـ داعشی، مباح بپندارند و بر زمین بریزند.
به واقع جنگ یکجانبه جاری در کشور علیه اقلیت شیعیان، جنگ فرقهای برآمده از اجرای سناریوهای استعماری تازه در سرزمینی است که تاریخش آکنده از درخشانترین فصلهای همزیستی مسالمتآمیز و بیآزار و برادروار مذاهب اسلامی شیعه و سنی است.
بر پایه این داده، دفاع از شیعیان غرب کابل به عنوان قربانیان بیگناه و غیرنظامی مشمول قوانین و اخلاق جنگی نه تنها وظیفه حکومت طا-لبان، بلکه مسئولیت دینی و ملی یکایک شهروندان کشور به ویژه برادران احناف اعتدالی است.
علمای اهل سنت حنفیمذهب افغانستان فارغ از میانه خوب یا بد شان با حکومت طا-لبان، وظیفه اسلامی و انسانی دارند که با روشنگری نسبت به ماهیت تکفیری جریانهای تروریستی دامنزننده به اختلافات فرقهای، از وقوع هرگونه تقابل مذهبی در کشور پیشگیری کنند. درست همانند علمای اهل تشیع که بایستی مردم را به خویشتنداری و محافظت از مبانی اخوت اسلامی ترغیب کنند و نگذارند یک اقلیت تروریست و تکفیری به عنوان نماینده فکری ـ فقهی اکثریت معتدل برادران اهل سنت افکار عمومی جامعه را به خود مشغول کند.
بسیار مهم و مبنایی است که ذهنیت همگانی مردم ـ اعم از شیعه و سنی ـ نسبت به طرحهای توطئهآمیز سازمانهای استخباراتی قدرتهای استکباری فرامنطقه برای دامن زدن به فاصلهها و تشدید و تقویت نقاط افتراق فقهی و فرعی پیروان مذاهب اسلامی در افغانستان، توجیه شود و به آنان آگاهی خردورزانه معتدلانه داده شود تا خود را جدای از برادر دینی خود نپندارند و در دام ددمنشانه دژخیمان شیطانسرشت دستگاههای تبلیغاتی و استخباراتی بیگانگان اسیر نشوند.
حکومت طا-لبان نیز در کنار مبارزه نظامی برای سرکوب هستهها و مراکز اصلی داعش، باید به کارزار گسترده فرهنگی ـ تبلیغاتی علیه این جریان تکفیری بپردازد و با استفاده از رسانههای سنتی و مدرن، دست در کار آگاهیافزایی در مردم و جوانان بیکار به منظور جلوگیری از پیوستن آنان به صفوف این گروه تروریستی شود.
ضمن این که نباید از یاد برد که حملاتی از این دست، در کنار قربانی گرفتنهای فاجعهبار از مردم، هزینههای بسیار سنگینی را بر حکومت طا-لبان نیز تحمیل میکند.
حکومت طا-لبان مدعی استقرار امنیت در ۳۴ ولایت افغانستان پس از ۳۴ سال جنگ و خشونت و خونریزی است. همچنین قطع ارتباط با گروههای تروریستی و مبارزه با آنان و نیز اجازه ندادن به این که افغانستان به پایگاه تروریزم بینالمللی تبدیل شود، از تعهداتی است که حکومت قبل از دست یافتن به قدرت به امریکا سپرده است، اما به رغم این ادعاها و تعهدات، ساکنان بیگناه و غیرنظامی غرب کابل همچنان هدف نظامی و تروریستی گروههای تروریستی است و هر از گاهی آماج حملات مرگبار قرار میگیرد.
چنین چیزی ادعای برقراری امنیت سراسری و نیز پایبندی به تعهدات بینالمللی طا-لبان را با پرسشهای جدی و بزرگ مواجه میکند.
بنابراین، حتی اگر طا-لبان نخواهد روابط و تعاملی دوستانه با شهروندان شیعه افغانستان داشته باشد یا به مطالبات مشروع و قانونی آنان پاسخ مثبت دهد، دستکم برای حفظ اتوریته و تحقق عینی ادعای خود مبنی بر استقرار امنیت و ثبات هم که شده باید تدابیری جدی و بازدارنده از وقوع مکرر این جنایات در مناطق شیعهنشین پایتخت بیندیشد.