یادی از شهید کاظمی: قسم بر خدا آسمانیست این مرد
یادی از شهید کاظمی: قسم بر خدا آسمانیست این مرد
موحد بلخی
نخستین باری که او را دیدم در مهمان خانه «قاری امان نوایی» در کابل (سال ۱۳۷۲) بود. با وقار به نظر میرسید و شکوهمند بود. لبخندی ملیح بر لبان داشت و صلابت خاصی او را همراهی میکرد. آن روز [گلبدین]«حکمتیار» مهمان حزب وحدت بود. رهبران حزب، از جمله استاد شهید عبدالعلی مزاری دبیر کل حزب، مرحوم آیتالله فاضل رییس شورای نظارت و دیگر اعضا و ارکان حزب و هم پیمانان هم تشریف داشتند.
همه گپ و گفت خود را داشتند؛ اما او در حاشیه محفل از من، از فرهنگ و فرهنگیان، شعر و شاعران پرسشهای متأملانه میکرد. کاظمی در آن زمان با متفکر شهید سید محمد امین سجادی کار میکرد و در «خبرنامه» حزب بیانیههای تحلیلی و ژرف او چاپ میشد.
ازآن پس، دیگر با او حشر و نشری نداشتهام، جز این که تلاشهای بیوقفه و مستمر او را هماره در سنگر سیاست، فرهنگ و اقتصاد شاهد بودهایم.
خدایش رحمت کند که سالگرد شهادت او امسال مصادف شد با کوچ جانگداز دو سنگردار دیگر از مردم ما؛( جناب استاد حکیمی بزرگ و استاد عرفانی عالی قدر) برای همه این بزرگواران بهشت ابدی را از خدای منان آرزومندم.
دو سال پیش شعری به مناسبت سالگرد شهادت استاد کاظمی گفته بودم که آنک نشر میشود:
کاظمی
قسم بر خدا آسمانیست این مرد
و از نسل «سبع المثانی»ست این مرد
شهادت دهد روی ماهش به صد رنگ
که از دوده آن جهانیست این مرد
دو شط عطش در گلویش شکسته
اگر مست و رنگین کمانیست این مرد
کسی مثل خورشيد، یا عین دریا
بگو برتر از این همانیست این مرد
بگویيد با آل «شاه قلندر…»
که بیرنگی و بیکرانیست این مرد
بمویید با «آل شاه برهنه…»
که چون کربلا ارغوانیست این مرد
عزامند و مدهوش «شاه دلیر» است
که سنگینترین مویه خوانیست این مرد
و شب پوش «شاه قباد» است زیرا :
که از زخم و خون کهکشانیست این مرد
بکارید در های و هو «کاظمی» را
که هم کوه و هم کوهبانیست این مرد
بخوانید بر کاروانها و کوران
که هم راه و هم راهدانیست این مرد
بخوانید بر اهل بیت خراسان
که بر زخمها هم زبانیست این مرد