خبرگزاری دید: حکومت های جمهوری پیشین در کل و حکومت غنی احمدزی به صورت خاص متهم به تطبیق سیاست فرعونی ست که ایجاد اختلاف بین اقوام و پیروان مذاهب مختلف، بی عدالتی در تقسیم امکانات و پست های دولتی، استفاده از شیوه های مجازات وحشیانه علیه مخالفین و فساد اخلاقی از ویژگی مهم آن می باشد.
کشتار شیعیان در افغانستان ریشه در سیاست فرعونی دارد
در دنیای پیشرفته امروز که نظام های سیاسی به مدد تکنولوژی های برتر همواره سعی می کنند مرز های برتری های قومی و نژادی را از میان بردارند و با وضع قوانین مدنی همه شمول ملی یکپارچه بسازند مشاهده برخی نگرش های سطحی همچون نگرش برتری طلبی قومی و نژادی در کشورهایی چون افغانستان به صورت واقعی خنده آور است. افغانستان یک کشور اسلامی ست و زمانی که عده ای با این اندیشه که این کشور به یک قوم و مذهب خاص تعلق دارد و بقیه باید یا افغانستان را ترک کنند یا به حاشیه رانده شوند و گوش به فرمان زندگی کنند، دست به کشتار پیروان مذاهب دیگر و به ویژه اقلیت های مذهبی و دینی می زنند در حقیقت یادآور سیاست فرعونی می باشند.
حکومتهای جمهوری پیشین در کل و حکومت غنی احمدزی به صورت خاص متهم به تطبیق سیاست فرعونیست که ایجاد اختلاف بین اقوام و پیروان مذاهب مختلف، بی عدالتی در تقسیم امکانات و پست های دولتی، استفاده از شیوه های مجازات وحشیانه علیه مخالفین و فساد و فساد اخلاقی از ویژگی مهم آن می باشد.
در دوران حکومت غنی احمد زی تقسیم بندیهای قومی و مذهبی به شدت پر رنگ شد و این تفرقه گسترده در نهایت به نقطهای رسید که افغانستان به یک باره به دامان کسانی سقوط کرد که بر اساس مستندات موجود و گزارش رسانه ها در بدنه حکومت طرفدار و حامی داشت.
سقوط افغانستان در یک شب اتفاق نیفتاد و برنامهای بود که از سالها قبل در سایه ایجاد تفرقه به پیش برده می شد. کشتار شیعیان و هزارههای افغانستان نیز در راستای همین سیاست فرعونی قابل توضیح است. غنی در یک طرح شیطانی و به مدد پولهای کلان خارجی عوامل و مزدورانی را در درون جامعه شیعه و هزار برگزید، جیبهای آنان را پر پیسه و کمرهایشان را بسته نمود و بسیار هوشمندانه در میان جامعه شیعه و هزار جابه جا کرد.
زمانیکه جامعه شیعه و هزاره افغانستان تکه تکه شد دیگر کشتار شیعیان و هزارهها حتی بدون دلیل هم جز مشتی محکومیتهای سطحی واکنش خاص دیگری از سوی رهبران جامعه شیعه و هزاره در پی نداشت و این شد که اندک اندک شیعهکشی و هزارهکشی بر اثر تکرار به امری عادی در افکار عمومی مردم افغانستان تبدیل شد.
در این میان ظهور و گسترش داعش در افغانستان نیز چندان به کام دولت غنی تلخ نبود: براساس گزارش رسانهها در آن زمان در چندین موارد حکومت غنی زندانیان داعش را بدون محاکمه آزاد ساخت و حتی در مواردی در صحنه درگیری جنگجویان داعش را با هلیکوپتر نجات داد.
داعش شیعهکش در حقیقت نه تنها تهدیدی جدی برای حکومت غنی محسوب نمی شد که در مواردی از سوی برخی عناصر نزدیک به غنی به عنوان ابزاری برای پیاده کردن افکار ضد شیعی نیز مورد استفاده قرار می گرفت. بازهم براساس مستندات موجود مسئولیت بیشتر حملات انتحاری و انفجاری بر مراکز دینی، سیاسی و اجتماعی هزاره ها و شیعیان را داعش برعهده می گرفت.
این سیاست فرعونی مبتنی بر برتری طلبی قومی و نژادی اکنون نیز در افغانستان قابل مشاهده است و هر از چندگاهی به صورت حملات انتحاری و انفجاری علیه شیعیان خود را نشان می دهد و تنها تفاوتی که داشته است دو کلمه شاخه خراسان بوده که بر داعش اضافه شده است.
به هر صورت مادامیکه اندیشه برتری طلبی قومی و نژادی و اعتقادات پوچ برتری طلبی مذهبی در افغانستان وجود داشته باشد، شیعه و هزاره نه تنها به عنوان بخشی از ملت بزرگ افغانستان تلقی نخواهد شد که هدف حملات بیشتر و بیشتر قرار خواهد گرفت. تداوم این سیاست و ادامه کشتار شیعیان اما می تواند بنیانهای حکومتی را سست و در نهایت عدالت خواهان و خونخواهان شیعه را به سرکها بکشاند و در بدترین حالت مقابله به مثل را ترویج دهد. نمونه ای از مقابله مثل را در دوران غنی شاهد بودیم، زمانیکه علی پور با جمع آوری و مسلح سازی دستههایی از هزارهها پاسخ خون را با خون می داد.
به هر صورت طالبان که داعیه حکومت سراسری در افغانستان را دارند و در بیرق خود کلمه لاالاه الا الله را چاپ کرده اند باید با سیاست فرعونی مبتنی بر برتری طلبی قومی و مذهبی که به کشتار شیعیان و هزاره ها در افغانستان شده است دست برداشته به سیاست رحیمانه و صلح طلبانه پیامبر اسلام(ص) روی آورند.
نویسنده: سلیمان صابر – خبرگزاری دید