خبرگزاری دید: برخی گزارشهای ضد و نقیض میرساند که عبدالحمید خراسانی، چهره جنجالی موافق با حکومت سرپرست، پس از اختلافات اخیر با کابل به تازگی به عنوان رئیس تشبسات وزارت تجارت حکومت طالبان گماشته شده است.
وی(عبدالحمید خراسانی) در آخرین واکنش خود علیه جمهوری اسلامی ایران و شیعیان، اظهارات تندی را ابراز داشت که سبب شد ذبیح الله مجاهد به طور رسمی واکنش نشان داده و وی را فردی خانه به دوش و حکومت سرپرست را در قبال مسئولیت به وی برائت دهد.
حضور عبدالحمید خراسانی در موافقت با حکومت سرپرست از همان ابتدا دور از اما و اگرها نبود. خراسانی بیشتر از آنکه به عنوان یک چهره متنفذ سیاسی یا اجتماعی مطرح باشد دارای شخصیتی پروژهایست که برای اعلان غیر رسمی مواضع گروه های حاکم به کار گرفته می شود.
کنون با انتشار خبرهایی مبنی بر اینکه وی از سوی حکومت سرپرست به سمتی دریکی از کلیدی ترین وزارت های دولتی دست یافته است نشانگر اینست که وی، خوش خدمتی خود را در خصوص اظهارات اخیراش به انجام رسانده است.
این دو گانگی سیاست حکومت سرپرست و استفاده جویی از افرادی چون خراسانی در اعلان غیر رسمی دیدگاه هایشان را می باید جدی گرفت.
به طور قطع گفتههای عبدالحمید خراسانی در قبال شیعیان ایران در برگیرنده پیروان بیشمار این مذهب در داخل کشور نیز می باشد.
طرح اینگونه دیدگاهها در خصومت با شیعیان به دنبال اظهار نظرهای پیشین برخی مقامات حکومت سرپرست در مدت این ۳ سال از حاکمیت طالبان، پیش از اینکه اهداف سیاسی حکومت سرپرست را تسهیل کند و همچنان از اینکه دلسردی قشر اقلیت مذهبی در افغانستان ( شیعیان)نسبت به حکومت را در پی دارد، میتواند شکافهای عمیق سیاسی و اجتماعی را بیش از این به دنبال داشته باشد و از طرفی میدان حضور گروههای رقیب حکومت طالبان چون داعش در کشور را فراختر نماید.
درشرایط کنونی که نگاه جامعه جهانی نسبت به حاکمیت طالبان به افغانستان مثبت نیست و گزارشهای نهادهای بین المللی حاکی از سرکوب اقلیت های قومی و مذهبی از سوی برخی عناصر حکومت سرپرست ارائه می شود، می طلبد که حکومت سرپرست با توجه به وضع موجود از عناصری چون عبدالحمید خراسانی در گستره تئوریهای توطئه خود بهره نبرده و در دیدگاه کلی خود تغییر به وجود آورند.
با تمام ادعای مقامات حکومت سرپرست مبنی بر وجود توانمندی دفاع از حاکمیت شان که نشان از نبود دیدگاه استراتژیک در عرصه قدرت و سیاست است و از سویی هم سهم داری در جنگ روانی، به طور قطع نمی توان درباره دوام یا زوال یک نظام سیاسی سخن به میان آورد.
نتیجه می گیریم که حکومت سرپرست برای دوام حاکمیت خود، آنهم با توجه به مشکلات فرارو، قبل ازآنکه وارد بازی ” فریب بزرگ” برای بقای خود گردد به داشته های حقیقی خود در بدنه جامعه متمرکز گردد و پیش از اعمال هر سیاستی، روند مشروعیت گیری از میان مردم را مورد مداقه قرار دهد . زیرا یک حکومت بدون پشتوانه مردمی، نه نظام سیاسی و نه هم سنگری برای دفاع از حاکمیت شان خواهد داشت.
خبرگزاری دید