آخرین اخبارآزادی بیاناجتماعاسلایدشوافغانستانپاکستانتحلیلحقوق بشررسانه‌هاسیاستمنطقه

از پاکستان تا افغانستان؛ ملّی‌گرایی مغلوب قوم‌گرایی

نویسنده: حفیظ‌الله رجبی – خبرگزاری دید

خبرگزاری دید: در اینکه خط دیورند قسمت کلانی از خاک افغانستان را به پاکستان واگذار کرده و حکومت‌های افغانستان حاضر نیستند این ننگ ملی را قبول کنند و در اینکه پاکستان نیز حاضر نیست خاک افغانستان را برگرداند، شکی نیست اما نگاهی واقع بینانه به مساله خط دیورند مساله دیگری را نشان می دهد: مواضع و دیدگاه حکومت های پیشین و نیز حال حاضر افغانستان به خط دیورند بیش از اینکه ملی باشد، قومی‌ست.

از پاکستان تا افغانستان؛ ملّی‌گرایی مغلوب قوم‌گرایی

مشکلات مرزی بین کشورهای همسایه از دیرباز یکی از چالش‌های کلان امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی بوده است افغانستان و پاکستان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. دو کشور کم میراثدار حکومتداری ضعیف حکام و زعمای پیشین خود نبوده‌اند و در برخی موارد این خاک فروشی‌ها به عنوان یک زخم ناسور هنوز هر از چندگاهی سرباز می کند و بوی گندش دو همسایه و دو ملت را به جان هم می اندازه.
در این راستا و در مورد افغانستان و پاکستان باید به خط دیورند اشاره کرد: خط دیورند که در چند دهه قبل با دخالت بریتانیای شیطان ترسیم شد در حقیقت بخش کلانی از خاک افغانستان در نقطه مرزی را از کشور جدا نمود.

براساس مستندات موجود امضای قرارداد جدا سازی این بخش از خاک افغانستان در نوع خود یک قرارداد ننگین بود که توسط حاکم آن روز افغانستان بسته شد. در اینکه خط دیورند قسمت کلانی از خاک افغانستان را به پاکستان واگذار کرده و حکومت‌های افغانستان حاضر نیستند این ننگ ملی را قبول کنند و در اینکه پاکستان نیز حاضر نیست خاک افغانستان را برگرداند، شکی نیست اما نگاهی واقع بینانه به مساله خط دیورند مساله دیگری را نشان می دهد: مواضع و دیدگاه حکومت های پیشین و نیز حال حاضر افغانستان به خط دیورند بیش از اینکه ملی باشد، قومی‌ست.
افغانستان در گذر تاریخ و به دلیل بی‌کفایتی حاکمان خود سرزمین‌های زیادی را در چهار گوشه کشور از دست داده است: مناطقی که افغانستان در شمال از داده از لحاظ اهمیت،کم‌تر از مناطق جنوبی نیست اما اینکه چرا حکومت‌های افغانستان به ویژه حکومت‌های کرزی و غنی هیچگاه حتی یادی از مناطق از دست رفته شمالی نکردند خود نگاه قومی حاکمان کشور به خط دیورند را تایید می‌کند.
چند روز پیش جنبشی موسوم به جنبش تحفظ پشتون در ولایت خیبرپشتونخواه پاکستان جرگه بزرگی به نام جرگه عدالت برگزار کرد: هدف از برگزاری این جرگه عدالتخواهی و اعتراض به سیاست‌ها و اقدامات دولت فدرال پاکستان علیه پشتون ها اعلام شد.
سوای از اما و اگرهای دیگر مرتبط با برگزاری جرگه عدالت، واکنش مقامات پیشین دولت‌های پیشین افغانستان به این اجتماع معترض عدالتخواه در نوع خود جالب توجه بود: بسیاری از مقامات پیشین دولت‌های قبلی از جمله محمد حنیف اتمر، مشاور امنیت ملی پیشین افغانستان، از عدالت خواهی جنبش تحفظ پشتون حمایت کردند و آن را نشانه بیداری ملت پشتون خواندند.
حتی زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه پیشین امریکا در امور صلح افغانستان، نیز از عدالت خواهی جنبش تحفظ پشتون استقبال نمود.
این حمایت‌های روانی به نوبه خود تایید یک مشکل کلان نگاه تک‌قومی در دستگاه سیاسی معیوب افغانستان است: افکار عمومی افغان‌ها هیچگاه نپذیرفت چرا اجتماعات کلان هزاره‌های افغانستان که در زمان اشرف غنی و در اعتراض به کشتارهای هدفمند شیعیان راه اندازی شده بود، سرکوب شد، چرا به اجتماع اعتراضی تاجیک ها در زمان غنی شلیک شد و چندین نفر به شمول پسر معاون اول وقت پارلمان افغانستان کشته شدند.
آیا عدالتی که جنبش تحفظ پشتون به دنبال آن است با عدالتی که اقوام غیر پشتون افغانستان جست و جو کرده و می کنند از دو جنس است؟ البته که نیست. مشکل نگاه قومی ست و مادامیکه این دیدگاه حاکم باشد افغانستان خانه مشترک همه افغانستانی ها نخواهد بود و رنگ آرامش را نخواهیم دید.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا