سیاهنمایی وعوامفریبی؛ از جمهوریت تا امارت
نویسنده: حفیظالله رجبی – خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: مردم بر اساس خرد جمعی به این باور رسیدهاند که فساد در حکومت پیشین به صورت هدفمند از سوی امریکا و دولت دست نشاندهاش در افغانستان نهادینه شده بود تا جلو اعتراضات احتمالی از سوی جریانهای سیاسی آگاه و مردمی گرفته شود: اینکه کرزی و غنی به محض مشاهده اعتراضات به رهبرانشان پیسه و مقام میداد در این راستا قابل توجیه است. همچنین مردم به خوبی میدانند که درد بزرگ ما از گذشته تا حال سیاهنمایی و عوامفریبی بوده است و فرقی نمیکند فریبدهنده طالب باشد یا غیر طالب.
در یک تصویر تازه که در شبکههای مجازی دست به دست میشود، امیرخان منفی، وزیر امور خارجه طالبان، سوار بر موتورسایکل به سوی مقصدی در درون شهر کابل در حال حرکت است.
از سویی هم در یک کلیپ ویدؤیی کوتاه دیگر که باز هم در شبکههای مجازی منتشر شده و در گردش است عطا محمد نور، والی اسبق بلخ و از چهرههای جهادی پیشین افغانستان، دیده میشود که از املاک، خانههای لوکس و زندگی اشرافی خود دفاع کرده آنها را حق مسلم خود میداند.
آقای نور در این کلیپ که به نظر میرسد در واکنش به انتقادها از زراندوری و قدرتطلبی چهرههای حکومتی پیشین منتشر شده میگوید شیک زندگی کردن را از ابتدا دوست داشته و در این راه کسب مال نامشروع یا به عبارت ساده فساد نکرده است.
کلیپ اخیر عطامحمد نور خاطره مصاحبهای از استاد محمد محقق، رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان، با یکی از تلویزیونهای داخلی در زمان حکومت حامد کرزی را در اذهان ما زنده کرد: استاد محقق در آن مصاحبه در حالیکه به دور یک میز غذاخوری مملو از غذاهای لذیذ و گران قیمت نشسته بود به خبرنگار گفت: وی و فامیلش همواره غذاهای خوب میخورند و حتی در دوران جهاد نیز گوشت تازه از سفرهشان قطع نشده است.
با در کنار هم قرار دادن تصویر مولوی متقی موتور سوار و کلیپهای عطا و محقق به سبک خاصی در ادبیات نوشتاری به ویژه در رماننویسی می رسیم که «سینک آشپزخانه» معروف است: در این سبک، نویسنده برای اثبات مفهوم مورد نظر و پیش بردن داستان از صحنههایی از زندگی لوکس و تجملی و زندگی بینهایت فقیرانه در کنار هم استفاده می کند. به عنوان مثال، در یک طرف پسر یک وزیر را نشان میدهد که با موتر لوکس و با اسکورت شدید در حال رفتن به یکی از بهترین مکاتب شهر است و در طرف دیگر پسر یک دهقان فقیر نشان داده میشود که در سرمای شدید با کفش های پاره در حال رفتن به مکتبی کوچک و کاهگلی واقع در تپهای دور از خانه دهقان، میباشد.
این سبک داستان به نوبه خود روشی انتقادی از شرایط نابسامان جامعه به ویژه بیعدالتی را در اختیار انسان درد کشیده، میگذارد.
این شیوه نوشتاری اگرچه ناخواسته از در کنار هم قرار دادن تصویر مولوی متقی موتور سوار و مقامات پیشین ساکن در خانههای لوکس به وجود آمده است اما برداشت نهایی بیننده و خواننده و مخاطب افغانستانی از آن کاملا متفاوت است.
مردم مظلوم افغانستان که یک عمر موش آزمایشگاهی رهبرنماها و هیزم آتش جنگهای داخلی و خارجی بودهاند اکنون قدرت تشخیص خالص از ناخالص را با گوشت و خون خود درک کردهاند. مردم می دانند که درد بزرگ ما از گذشته تا حال سیاهنمایی و عوامفریبی بوده است و فرقی نمیکند فریبدهنده طالب باشد یا غیر طالب.
مردم بر اساس خرد جمعی به این باور رسیدهاند که فساد در حکومت پیشین به صورت هدفمند از سوی امریکا و دولت دست نشاندهاش در افغانستان نهادینه شده بود تا جلو اعتراضات احتمالی از سوی جریانهای سیاسی آگاه و مردمی گرفته شود: اینکه کرزی و غنی به محض مشاهده اعتراضات به رهبرانشان پیسه و مقام میداد در این راستا قابل توجیه است.
از سویی هم اگر مجاهد راستین که سالهای سال با ارتش سرخ شوروی سابق جنگیده بود به یک باره ریش تراشید و نک تایی زد و کاخنشین شد از همان روز اول دچار این تغییر نشد و به تدریج در دام فساد پهنشده از سوی امریکا و غرب افتاد و کار تا جایی پیش رفت که مجاهد برچسب جنگ سالار خورد و تا آخر زیر همین عنوان ماند.
مردم نیک میدانند که فساد و تجمل مقامات طالبان را نیز تهدید میکند و به یقین که متقی موتورسایکل سوار شب، لندکروز سوار صبح است.
بنابراین، مردم و افکار عمومی اکنون همچون گذشته افراد و ادعاها و عمل کردشان را تنها زمانی باور میکنند که از بوته آزمایش موفق خارج شده باشند.