آخرین اخبارافغانستانتحلیلدسته بندی نشدهسیاست

“شهید کاظمی” چرا ملّی می‌اندیشید؟

نویسنده: سیدباقر واعظی – خبرگزاری دید

خبرگزاری دید: شهید “سیدمصطفی‌کاظمی” در تحلیل اوضاع سیاسی کشور، افغانستان را دچار “فقدان رهبری در فوران رهبری” می‌دانست. به باور وی مهم‌تر از هر عنصری برای برون رفت از نزاع‌های داخلی و همچنین کوتاه کردن دست استکبار و غرب از کشور، جلوس‌کردن یک رهبری سیاسی ملی در کشور بود. رهبری سیاسی که بتواند مردم افغانستان را تحت محوریت منافع کلان ملی و یکپارچگی سیاسی بر اساس روحیه همپذیری و گذار از قید و بندهای جناحی و قومی و زبانی گرد آورد.

"شهید کاظمی" چرا ملّی می‌اندیشید؟

تاریخ سیاسی افغانستان مملو از ظهور و افول چهره‌های بسیاری‌ست. رهبران و شخصیت‌های سیاسی که به نحوی در چگونگی ساختار نظام سیاسی و حکومتداری نقش ایفا کرده‌اند.

در واکاوی و جستجو میان شخصیت‌های سیاسی دهه‌های پسین کشور، کمتر چهره‌های سیاسی را میتوان یافت که داعیه و محورهای سنتی قومی، زبانی و سمتی را پشت سر گذاشته باشند و در قامت یک رهبر کاریزماتیک ملی بر اساس اندیشه‌های سیاسی ایجاد وحدت ملی میان تمام ساکنان کشور گام برداشته باشند . برای تأیید مطلب فوق می توان به تبارز رهبران از جامعه سنتی افغانستان بر اساس محورهای قومی و زبانی از دیرباز تا کنون اشاره نمود.

“رهبری سیاسی ملی”

در این میان از شهید سید مصطفی کاظمی به عنوان یک چهره و کاریزمای سیاسی متفاوت میتوان نام برد که حصرهای قومی و زبانی را شکسته بود . همانطور که بر اساس اسناد و شواهد موجود از فعالیت‌های وی در مقطع‌های مختلف فعالیت سیاسی‌اش چه در پارلمان کشور و چه در وزارت تجارت میتوان به آن اشاره داشت. وی ( شهید کاظمی) تفکر بنیان یک نظام سیاسی ملی با محوریت ایجاد وحدت ملی را دنبال میکرد.

برهمین اساس، شهید سید مصطفی کاظمی در تحلیل اوضاع سیاسی کشور، افغانستان را دچار “فقدان رهبری در فوران رهبری” میدانست. به باور وی مهمتر از هر عنصری برای برون رفت از نزاع‌های داخلی و همچنین کوتاه کردن دست استکبار و غرب از کشور، جلوس کردن یک رهبری سیاسی ملی در کشور بود. رهبری سیاسی که بتواند مردم افغانستان را تحت محوریت منافع کلان ملی و یکپارچگی سیاسی بر اساس روحیه همپذیری و گذار از قید و بندهای جناحی و قومی و زبانی گرد آورد.

 این مهم به یقین همان نقطه عطف در ساختار سیاسی و اجتماعی در کشور و عامل دست‌یابی به یک کانون فراگیر ملی است که خلای آن سبب مشکلات گذشته و حال مردمان این سرزمین است.

هویت ملّی

این تعریف (ایجاد رهبری‌سیاسی‌ملی)  میتوانست و میتواند هویت واحد ملی را شکل دهد. در این هویت واحدملی، تمامی اقشار مختلف جامعه خود را زیر یک چتر با منافع مشترک احساس کرده و در مواجه با هر نوع تنش‌های داخلی و نفوذ قدرت‌های استکباری بیگانه در یک صف واحد به ایستادگی خواهند رسید. ( میتوان به جنگ مردم افغانستان علیه شوری اشاره داشت.)

همچنین یکی از مهمترین عواملی که جامعه افغانستان را به گسست‌ها  واختلافات داخلی مرگبار کشانده است نبود تعریفی واضح از “هویت ملی” است. جریان‌ها و شخصیت های سیاسی کشور بنا بر منافع تعریف شده برای خود، هرگز نخواسته یا نتوانسته‌اند به این راهبرد دست یابند. خلای بزرگی که همواره جغرافیای افغانستان را مورد تاخت و تاز ابرقدرت‌های بیرونی قرار داده است.

“منافع ملی”

بنابراین، نبود رهبری سیاسی و هویت ملی در میان جامعه، تضاد منافع را بر اساس خط کشی‌های سمتی، زبانی و نژادی می‌کشاند. اینجاست که ماهیت منافع‌ملی و ملت‌شدن تعریفی غیرمتعارف را به خود می‌گیرد و سبب می‌شود تا دیگران به دنبال منافع خود در افغانستان، پلان‌های شوم اشغال و استثمار را دنبال کنند.

بر همین اساس با اینکه پنداشته می‌شد نشست بن برای تشکیل نظم سیاسی جدید درافغانستان میتوانست فرصت مناسبی برای احیای فرازهای ملی گم شده سیاسیون و مردم افغانستان باشد اما از آنجایی که موارد فوق در باور رهبران سیاسی کمتر رنگ داشت غرب توانست از این فرصت به خوبی سوءاستفاده کند .

“واپسگرایی سیاسی “

تشکیل حکومت جمهوری در ابتدای سال‌های آغازین با رویکرد نسبتا قابل قبولی برای مردم افغانستان محک خورد. اما واپسگرایی سیاسیون کشور در تعریف یک محوریت واحد سیاسی ملی بر اساس هویت ومنافع ملی، مجال بیشتری به غرب داد تا با رنگین ساختن تضادهای قومی و گسست‌های جناحی و زبانی راه را برای سال‌ها اشغال خود بیشتر هموار کند.

از سویی، نبود خرد سیاسی باعث گردید که رهبران دخیل در نظم سیاسی کشور، در گیرو دار موضوعات سمتی و زبانی بیشتر غرق شوند و از طرفی نتوانستند یا نخواستند منافع کلان ملی را بر اساس ارائه نسخه هویت ملی باز تعریف نمایند.

اینگونه بود که در طی ۲۰ سال هجوم آمریکا به افغانستان زیر بناهای بنیادی سیاسی، امنیتی،اقتصادی و اجتماعی شکل نگرفت. عیار نظام سیاسی جمهوری به نوعی روی دیگری از سکه دوران جنگ‌های داخلی بود البته به سبک و سیاق دیگر.

“سیاست حذف”

در این میان چون همیشه سیاست حذف نیز در دستور کار غرب و وابستگان داخلی آنها قرار گرفت. شخصیت‌های سیاسی که میتوانستند تعریفی حقیقی از رهبری ملی، هویت ملی و منافع ملی را بر مبنای اندیشه‌های مذهبی و بافت‌های اجتماعی کشور ارائه نمایند از مردم کشور گرفته شدند.

“پایان یک آغاز”

شهید سید مصطفی کاظمی در تاریخ ۱۵ عقرب۱۳۸۶ هنگامی که از سوی پارلمان کشور برای بررسی وضعیت مردم به ولایت بغلان رفته بود در یک عمل تروریستی به همراه تعدادی چند از نمایندگان مردم در شورای ملی و تعداد کثیری از مردم و کودکان کشته شد.

 پارلمان وقت افغانستان پس از این حادثه این روز را بنام روز وحدت ملی نام گذاری کرد.  

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا