خبرگزاری دید: افغانستان کشوری ست که سال های سال درگیر بحران های مختلف از جنگ های خانمان سوز داخلی گرفته تا تجاوزات خارجی و فقر اقتصادی می باشد؛ آسیب شناسی بحران های مختلف در افغانستان نشان می دهد که از دین و سیاست فهم درستی صورت نگرفته است.
در چنین جامعه یی، مردم از سیاسیون گرفته تا شهروندان عادی در این تصوراند که آنچه آنها فهمیدهاند حقیقت مطلق است و هیچ وقت دنبال اصلاح حکم و فتوای خود نمی روند. مثال بارز این گفته منع تحصیل و اشتغال دختران در افغانستان می باشد؛ دختران و زنان افغانستان در حالی از تحصیل و کار محروم شده اند که اسلام بر فراگیری دانش از سوی تمام مسلمانان اعم از مرد و زن تاکید فراوان داشته است. در آموزه های اسلامی به زنان و دختران توصیه شده با فراگیری دانش در تربیت درست فرزندان تلاش و در شکوفایی اقتصاد خانه هم پای مردان زحمت بکشند. اسلام هیچگاه با محبوس ساختن زنان در کنج خانه ها و تبدیل آنان به برده های جنسی موافق نبوده است.
نتیجه دیگر بدفهمی دینی، غرور و لجبازی و ترساندن مردم به ویژه جوانان از دین می باشد، چیزی که پدیده شوم اسلام هراسی را تشدید می کند.
از سویی هم سیاسیون و شهروندان در افغانستان فهم درستی از سیاست نداشته اند، به جای اینکه منافع ملی در اولویت باشد، نوکری اجانب و بیگانگان سرمشق قرار می گیرد؛ این نقص در بدفهمی سیاست سالهاست که افغانستان را به زمین بازی استعمارگران و قدرت طالبان منطقه ای و فرا منطقه ای تبدیل کرده است.
نتیجه این بدفهمی سیاسی چیزی جز «فقر اقتصادی، وابستگی اقتصادی به استعمارگران کفر مسلک، فرار سرمایه انسانی از افغانستان و قربانی شدن بیگناهان» نبوده است.
در اسلام دیانت و سیاست هیچگاه از هم جدا نیست و در این راستا رسالت انسان مسلمان تلاش برای آبادی دنیا با توسل به اصول و آموزه های دینی می باشد، جائیکه دنیا مزرعه آخرت است، نه اینکه به بهانه رسیدن به بهشت با انتحار و انفجار خود را نابود کنی! انسان مسلمان به همان اندازه که برای آخرت خود می کوشد به همان اندازه در ساختن دنیای خود نیز تلاش می کند؛ اندیشه های افراطی که دنیا و آخرت را در عرض همدیگر قرار می دهند و بر پوچی دنیا تاکید می کنند در اسلام جایی ندارد.
اینکه نود و نه درصد مردم افغانستان در عین حالیکه مسلمان هستند و نماز و قرآن می خوانند به یکدیگر به راحتی ظلم می کنند و ظلم می پذیرند و حتی دست به انتحار می زنند، همه ریشه در بدفهمی دین دارد.
اینکه یک طرف مسلمان، طرف دیگر مسلمان را تکغیر کرده بغاوتگر می خوانند و خونشان را مباه می دانند ریشه در انحراف دینی دارد. اینکه درگیری های داخلی بین مسلمانان هر روز کشته و زخمی برجای می گذارد اما دو طرف کشته های خود را شهید و مستحق بهشت می دانند از کج فهمی دینی نشأن می گیرد.
در جامعه اسلامی آغشته به بدفهمی دینی و سیاسی هم حکم جهاد با کفار صادر و هم کمک های مالی کفار بدون کراهت پذیرفته می شود، هم ندای وحدت اسلامی سر داده می شود و هم جنایات رژیم صهیونیستی که داعیه نابودی اسلام را دارد با توجهی مهم ارزیابی نمی شود.
به هر صورت مادامیکه جامعه افغانستانی درگیر کج فهمی دینی و سیاسی باشد، تعصبات قومی و نژادی و بی عدالتی و جنگ بیداد و تناقض در گفتار و عمل همه را به نابودی خواهد کشاند.
نویسنده: سلیمان صابر – خبرگزاری دید