مثلث بحران و لزوم مسؤلیتپذیری گروه حاکم
نویسنده: سلیمان صابر – خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: مردم افغانستان هرگز آن طور که حقوق اساسیشان میطلبد در تصمیم گیریهای سرنوشتساز در زمینههای مختلف از سوی حکومت مشارکت داده نشدهاند، این قضیه به ویژه در بخش داراییهای ملی و استفاده از منابع و معادن کشور در راستای بهبود اوضاع امنیتی، اقتصادی، سیاسی و حتی اجتماعی بیشتر صدق میکند. افغانستان و مردم مظلومش در شرایط کنونی قربانی مثلث شوم «بحران اقتصادی، بحران مشروعیت و بحران فرهنگی» هستند.
یکی از وظایف اصلی حکومتداری خوب پاسخگویی به ملت نسبت به عملکردهای حکومتی انجام شده میباشد و اگر از این دریچه به افغانستان نگاه شود، مشخص میگردد حکومتهای جمهوری پیشین و امارت اسلامی طالبان نتوانسته اند به گونه شایسته این وظیفه کلان خود را انجام دهند و مردم افغانستان همواره در یک بیخبری محض نگه داشته شدهاند.
به عبارت سادهتر، مردم افغانستان هرگز آن طور که حقوق اساسیشان میطلبد در تصمیم گیریهای سرنوشتساز در زمینههای مختلف از سوی حکومت مشارکت داده نشدهاند، این قضیه به ویژه در بخش داراییهای ملی و استفاده از منابع و معادن کشور در راستای بهبود اوضاع امنیتی، اقتصادی، سیاسی و حتی اجتماعی بیشتر صدق میکند. افغانستان و مردم مظلومش در شرایط کنونی قربانی مثلث شوم «بحران اقتصادی، بحران مشروعیت و بحران فرهنگی» هستند.
بر اساس اسناد و گزارشات، با سقوط حکومت جمهوری پیشین و تسلط دوباره طالبان بر افغانستان بسیاری از مشاغل در کشور به صورت اتوماتیک نابود شدند، نیروی انسانی متخصص و با تجربه از ترس جان از کشور گریختند، سرمایه گذاری داخلی و خارجی به یک باره سقوط کرد، امریکا به دلایل نامعلوم داراییهای نقدی افغانستان را بلوکه نمود و کشور به بحران عمیق اقتصادی فرو رفت.
بر اساس آمار اعلام شده از سوی برخی مؤسسات بین المللی، فیصدی فقر در افغانستان به حدی بالاست که شهروندان کشور حتی قادر به تهیه یک وعده غذایی ساده در شبانه روز برای خود و فامیل خود نمیباشند. این در حالی ست که بحران اقتصادی جاری بر مردم افغانستان تحمیل شده است؛ در این راستا طرفهای دخیل در بروز بحران اقتصادی و تحمیل آن باید مسئولیت خود را بدانند و برای بهبود اوضاع اقتصادی شهروندان کشور تلاش کنند.
در این راستا یک طرف مهم قضیه امریکا و غرب میباشد؛ بدون شک اوضاع جاری اقتصادی و فرار مردم از افغانستان مطلوب امریکا و هم پیمانانش در منطقه میباشد. براساس برخی تحلیلها در سیاست شوم امریکا برای ایجاد تغییرات جدید در منطقه، افغانستان ناامن و فقیر دلخواهتر است تا افغانستان باثبات. بیهوده نیست اگر بگوییم سقوط دادن حکومت جمهوری پیشین و جاری ساختن سیل عظیم فرار از افغانستان بخشی از استراتژی امریکا برای اعمال فشار بر همسایگان افغانستان بوده است.
از سویی هم طالبان که سالها با امریکا و غرب و دولتهای جمهوری پیشین جنگیدند نیز باید نسبت به بحران اقتصادی جاری احساس مسئولیت کنند.
ضلع دیگر بحران کنونی در کشور، بحران عدم مشروعیت ملی و بین المللی طالبان می باشد؛ عدم مشروعیت داخلی سبب بروز نارضایتیها و گسترش ناامنی در اقسا نقاط افغانستان شده است و عدم مشروعیت بین المللی تعامل کشورهای منطقه و جهان با افغانستان به معنای واقعی را ناممکن ساخته است. بسیاری از کمک های اقتصادی و حتی انسان دوستانه نیز به دلیل عدم مشروعیت بین المللی طالبان متوقف شدهاند.
ضلع سوم بحران، بحران فرهنگی در افغانستان است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ براساس مشاهدات میدانی و اذعان شهروندان، بسیاری از رهبران طالبان که امروز در بالاترین سطوح حکومتی تکیه زدهاند، از قریهجات افغانستان و ناآشنا با فرهنگ متنوع مردم افغانستان و اصول پذیرفته شده سیاست میباشند، این قضیه در مورد جنگجویان طالبان که اینک لباس نیروهای امنیتی این گروه را بر تن دارند و در تماس مستقیم با مردم میباشند تلختر است.
به هر صورت، مادامیکه مثلت شوم بحران اقتصادی، مشروعیت و بحران فرهنگی در افغانستان به قوت خود باقی باشد، نمی توان به آینده زیاد خوشبین بود. طالبان که اکنون خود را حاکم بلامنازع افغانستان میداند میبایست با مسؤلیتپذیری حداکثری برای بهبود اوضاع کشور به ویژه اوضاع اقتصادی تلاش کند.