تحلیل کتاب| “چرا ملتها شکست میخورند”
نویسنده: صبور بیات – خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: کتاب “چرا ملتها شکست میخورند” اثری قدرتمند و تأثیرگذار است که توانسته نظریهای جامع درباره علت موفقیت یا ناکامی ملتها ارائه دهد. تأکید این کتاب بر نقش نهادهای فراگیر در ایجاد رشد اقتصادی و نقش نهادهای استثماری در ایجاد فقر، به درک بهتر از توسعه اقتصادی کمک میکند.
کتاب “چرا ملتها شکست میخورند” (Why Nations Fail)، نوشته دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون، یکی از آثار برجسته در زمینه اقتصاد سیاسی است که تلاش میکند ریشههای توسعه و عقبماندگی اقتصادی را بررسی کند. نویسندگان با بهرهگیری از تاریخ، اقتصاد و سیاست، به دنبال پاسخ به یکی از پرسشهای اساسی در علوم اجتماعی هستند: چرا برخی ملتها ثروتمند و توسعهیافتهاند، در حالی که برخی دیگر فقیر و ناکام باقی ماندهاند؟
این کتاب با نگاهی جامع به تاریخ جوامع مختلف، به نقش نهادها، سیاستها و ساختارهای اجتماعی در شکلگیری وضعیت اقتصادی ملتها میپردازد. در این مقاله، به بررسی محتوای کتاب، تئوریهای ارائهشده، مثالهای تاریخی و نقدهای وارد شده به آن خواهیم پرداخت.
نهادهای فراگیر و نهادهای استثماری
نویسندگان کتاب، نظریه خود را بر مبنای دو نوع نهاد اصلی بنا کردهاند: نهادهای فراگیر (Inclusive Institutions) و نهادهای استثماری (Extractive Institutions).
۱. نهادهای فراگیر
نهادهای فراگیر، نهادهایی هستند که مشارکت گسترده مردم را در فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تشویق میکنند. این نهادها بر پایه حکومت قانون، حقوق مالکیت و توزیع عادلانه منابع عمل میکنند. به عقیده نویسندگان، این نهادها باعث ایجاد خلاقیت، نوآوری و رشد پایدار اقتصادی میشوند. مثال بارز از این نهادها، جوامع دموکراتیک غربی همچون ایالات متحده است.
۲. نهادهای استثماری
نهادهای استثماری، در مقابل، بر بهرهکشی از منابع و نیروی کار مردم تمرکز دارند و توسط گروههای کوچک نخبه برای منافع خود ایجاد میشوند. این نهادها حقوق مالکیت را نادیده گرفته و آزادیهای فردی و اقتصادی را محدود میکنند. به عنوان نمونه، سیستمهای استعماری در آفریقا و آمریکای لاتین، مثالهایی از نهادهای استثماری هستند.
چرخه فقر و ناکامی
یکی از مفاهیم کلیدی کتاب، “چرخه معیوب” (Vicious Cycle) است. در جوامعی که نهادهای استثماری غالب هستند، قدرت در دست گروه کوچکی از نخبگان متمرکز میشود. این نخبگان نه تنها منابع کشور را به نفع خود کنترل میکنند، بلکه تغییرات مثبت را نیز سرکوب میکنند تا جایگاه خود را حفظ کنند. این موضوع باعث میشود که فقر و ناکامی به طور مداوم در چنین جوامعی تکرار شود.
در مقابل، در جوامعی با نهادهای فراگیر، چرخهای “سازنده” (Virtuous Cycle) شکل میگیرد که موجب افزایش سرمایهگذاری، نوآوری و رشد اقتصادی میشود.
مثالهای تاریخی از موفقیت و شکست ملتها
کتاب “چرا ملتها شکست میخورند” با استفاده از مثالهای متعدد تاریخی، نظریه خود را توضیح میدهد. برخی از این مثالها عبارتند از:
۱. کره شمالی و کره جنوبی
یکی از مثالهای مشهور کتاب، مقایسه کره شمالی و کره جنوبی است. این دو کشور که از یک تاریخ، فرهنگ و زبان مشترک برخوردار بودند، پس از جنگ جهانی دوم به دو سیستم کاملاً متفاوت تقسیم شدند. کره جنوبی با ایجاد نهادهای فراگیر، به یکی از قدرتهای اقتصادی جهان تبدیل شد، در حالی که کره شمالی با نهادهای استثماری، در فقر و استبداد غوطهور شد.
۲. اروپای غربی و آمریکای لاتین
نویسندگان توضیح میدهند که چرا اروپای غربی توانست از انقلاب صنعتی بهرهمند شود، در حالی که آمریکای لاتین در همان دوران درگیر بحرانهای اقتصادی و سیاسی بود. دلیل این تفاوت، وجود نهادهای فراگیر در اروپا و نهادهای استثماری در آمریکای لاتین بود.
۳. استعمار اسپانیا در آمریکای لاتین
عجماوغلو و رابینسون نشان میدهند که چگونه نظام استثماری استعمار اسپانیا در آمریکای لاتین باعث ایجاد نابرابریهای ساختاری شد که تا به امروز ادامه دارد.
نقش انقلابها در تغییر نهادها
یکی از بحثهای مهم کتاب، نقش انقلابها در تغییر ساختارهای نهادی است. نویسندگان توضیح میدهند که چگونه برخی انقلابها مانند انقلاب فرانسه یا انقلاب صنعتی انگلستان توانستند نهادهای استثماری را به نهادهای فراگیر تبدیل کنند. با این حال، بسیاری از انقلابها نیز به دلیل عدم تغییر واقعی در نهادها، به نتایج پایداری دست نیافتند.
نقدهایی بر کتاب
اگرچه “چرا ملتها شکست میخورند” یک اثر تحسینشده است، اما برخی منتقدان نیز ایراداتی به آن وارد کردهاند:
۱. سادهسازی بیش از حد
برخی منتقدان معتقدند که نویسندگان، نقش عوامل دیگری همچون فرهنگ، جغرافیا و فناوری را در موفقیت یا شکست ملتها نادیده گرفته یا کماهمیت جلوه دادهاند.
۲. تکیه بیش از حد بر نهادها
عدهای بر این باورند که تأکید بیش از حد بر نهادها، باعث میشود سایر عوامل اقتصادی و اجتماعی که میتوانند بر توسعه تأثیرگذار باشند، نادیده گرفته شوند.
۳. تعمیم تاریخی
برخی مورخان معتقدند که نویسندگان با استفاده از مثالهای تاریخی، گاهی به نتیجهگیریهایی عمومی دست زدهاند که لزوماً در تمام موارد صادق نیست.
جمعبندی
کتاب “چرا ملتها شکست میخورند” اثری قدرتمند و تأثیرگذار است که توانسته نظریهای جامع درباره علت موفقیت یا ناکامی ملتها ارائه دهد. تأکید این کتاب بر نقش نهادهای فراگیر در ایجاد رشد اقتصادی و نقش نهادهای استثماری در ایجاد فقر، به درک بهتر از توسعه اقتصادی کمک میکند.
با این حال، نقدهایی که به این کتاب وارد شدهاند، نشان میدهند که برای درک کامل عوامل موفقیت و شکست ملتها، نیاز به بررسی همهجانبهتر و توجه به تمامی عوامل ممکن است. با وجود این، این کتاب همچنان یک منبع ارزشمند برای علاقهمندان به اقتصاد، سیاست و تاریخ است و میتواند الهامبخش سیاستگذاران و پژوهشگران باشد.