فرافکنی پاکستان؛ پشت پرده ادعاهای ضد افغانستانی
خبرگزاری دید: پاکستان از زمان تأسیس در سال ۱۹۴۷، بهویژه در دوران جنگ سرد و پس از آن، به عنوان ابزاری در خدمت قدرتهای استعماری عمل کرده و نقش مهمی در بیثباتی منطقه، به خصوص در افغانستان، داشته است. در این چارچوب، سیاست دوگانه اسلامآباد در قبال گروههای افراطی طی دهههای اخیر، بخشی از استراتژی کلان این کشور برای پیشبرد منافع ژئوپلیتیک خود تلقی میشود.

اظهارات منیر اکرم، نماینده دائم پاکستان در سازمان ملل متحد، در نشست شورای امنیت در تاریخ ۹ حمل سال روان بار دیگر پرده از تناقضهای سیاست خارجی این کشور در قبال افغانستان و معضل تروریزم منطقهای برداشت.
اکرم با متهم کردن تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) و گروههای همسو با آن، مانند داعش شاخه خراسان و جبهه آزادی بلوچستان به تهدید امنیت پاکستان و منطقه، مدعی شد که این گروهها از پناهگاههای امن در خاک افغانستان بهره میبرند و طالبان حاکم بر کابل هیچ محدودیتی برای فعالیت آنها اعمال نمیکند.
این اتهامات در حالی مطرح میشود که پاکستان خود دههها است به عنوان یکی از اصلیترین حامیان گروههای افراطی و تروریستی در منطقه شناخته میشود؛ واقعیتی که نهتنها در انظار بینالمللی، بلکه در کارنامه تاریخی این کشور به وضوح قابل ردیابی است.
اکرم در سخنان خود به افزایش ۴۵ درصدی حملات تروریستی در پاکستان طی سال ۲۰۲۴ اشاره کرد و تیتیپی را با بیش از شش هزار جنگجو، مسوول اصلی این ناامنیها دانست. او همچنین فاش کرد که بخش قابل توجهی از منابع مالی و لجستیکی این حملات از داخل افغانستان تأمین شده است.
این ادعاها اگرچه در نگاه نخست ممکن است قابل تأمل به نظر برسند، اما با نگاهی دقیقتر، تنها بخشی از روایتی گزینشی را بازتاب میدهند که پاکستان برای تبرئه خود از مسوولیتهای تاریخیاش در پرورش و گسترش تروریزم به کار میگیرد.
در مقابل، مقامات طالبان در افغانستان بارها اعلام کردهاند که گروههای تروریستی از خاک پاکستان به عنوان پایگاه و پناهگاه استفاده میکنند و حملات مرگباری را در سه سال گذشته در افغانستان سازماندهی کردهاند.
این جنگ اتهامات متقابل، بیش از آن که راه حلی برای بحران ارائه دهد، عمق بیاعتمادی و رقابتهای استراتژیک میان دو همسایه را آشکار میکند.
پاکستان از زمان تأسیس در سال ۱۹۴۷، بهویژه در دوران جنگ سرد و پس از آن، به عنوان ابزاری در خدمت قدرتهای استعماری عمل کرده و نقش مهمی در بیثباتی منطقه، به خصوص در افغانستان، داشته است. در این چارچوب، سیاست دوگانه اسلامآباد در قبال گروههای افراطی طی دهههای اخیر، بخشی از استراتژی کلان این کشور برای پیشبرد منافع ژئوپلیتیک خود تلقی میشود.
این منافع عمدتا شامل تضعیف افغانستان برای جلوگیری از طرح ادعاهای ارضی دیرینه، مانند مسأله خط دیورند، و بهرهبرداری از بحران کابل در تقابل با رقیب دیرینهاش، هند، میشود.
حال اما که تیتیپی و دیگر گروهها به تهدیدی علیه خود پاکستان تبدیل شدهاند، مقامات این کشور تلاش میکنند با فرافکنی و متهم کردن طالبان افغانستان، از زیر بار مسوولیت شانه خالی کنند و خود را قربانی جلوه دهند.
انگیزههای پاکستان در تکرار این اتهامات، فراتر از صرف توجیه ناکامیهای داخلی است. این کشور با طرح این ادعاها در مجامع بینالمللی، به دنبال جلب حمایت جهانی و فشار بر طالبان برای همسویی بیشتر با منافع خود است.
اسلامآباد از یک سو میخواهد با برجسته کردن تهدید تروریزم، توجه جامعه جهانی را از نقش تاریخی خود در ایجاد این بحران منحرف کند و از سوی دیگر، با تضعیف مشروعیت طالبان، نفوذ خود را بر کابل افزایش دهد، اما واقعیت این است که پاکستان نمیتواند به سادگی از لقب «مهد تروریزم و افراطیت» که جامعه جهانی به آن داده، خلاص شود.
این کشور نهتنها در ایجاد و تقویت گروههای افراطی نقش داشته، بلکه با سیاستهای متناقض خود، به چرخهای از خشونت دامن زده که اکنون گریبان خودش را نیز گرفته است.
اتهامات اکرم علیه طالبان در حالی مطرح میشود که شواهد تاریخی و گزارشهای متعدد نشان میدهند برخی شبکههای تروریستی، از جمله تیتیپی، در گذشته از حمایت مستقیم یا غیرمستقیم نهادهای پاکستانی برخوردار بودهاند.
اکنون اما این بازی دوگانه که همزمان با پشتیبانی از برخی گروهها و سرکوب گروههای دیگر همراه بوده، نهتنها امنیت پاکستان را به خطر انداخته، بلکه ثبات کل منطقه را متزلزل کرده است. برای مثال، حمایت پاکستان از طالبان در دهه ۱۹۹۰ به منظور ایجاد عمق استراتژیک در برابر هند، اکنون به شکلگیری گروههایی مانند تیتیپی منجر شده که علیه خود اسلامآباد عمل میکنند.
در مجموع، بحران کنونی نتیجه دههها سیاست کوتهبینانه و فرصتطلبانه پاکستان است که نهتنها به بیثباتی منطقه دامن زده، بلکه این کشور را در برابر تهدیدات داخلی نیز آسیبپذیر کرده است.
با این حال، به نظر میرسد تا زمانی که اسلامآباد به جای فرافکنی و اتهامزنی، به بازنگری صادقانه نقش خود در این معضل نپردازد، نهتنها امیدی به کاهش تهدیدات تروریستی نیست، بلکه منطقه نیز همچنان در گرداب ناامنی و بیثباتی غوطهور خواهد ماند.
جامعه جهانی نیز بایستی با دیدی انتقادی به این روایتها بنگرد و پاکستان را به پاسخگویی در برابر نقش تاریخی و کنونیاش در تروریزمپروری و بیثباتسازی منطقه، وادار کند. بدون چنین رویکردی، ادعاهای پاکستان تنها به ابزاری برای پیشبرد اهداف استراتژیک این کشور تبدیل خواهد شد، در حالی که ریشههای واقعی بحران همچنان نادیده گرفته میشوند.
خبرگزاری دید