معمای حکومت فراگیر در افغانستان و ضرورت تغییر رویکرد طالبان
خبرگزاری دید: انتقاد اصلی از طالبان این است که این گروه به جای بهرهگیری از پتانسیل جامعه متکثر، سیاستی انحصارگرا را تاکنون دنبال کرده که نتیجهاش حذف سیستماتیک نیروها و اقشار گوناگون از قدرت است. ممنوعیت آموزش دختران و محدودیتهای شدید بر حضور زنان در عرصه عمومی، نمونه بارز نقض تعهدات بینالمللی و خواستههای جهانی است.

پس از تسلط دوباره طالبان بر قدرت در تابستان ۱۴۰۰، موضوع تشکیل حکومتی فراگیر به یکی از مسائل کلیدی در گفتوگوهای داخلی و بینالمللی تبدیل شده است. کارشناسان بارها بر اهمیت این ساختار برای ثبات و توسعه افغانستان تاکید کردهاند، اما بیش از سه سال از حاکمیت طالبان میگذرد و این گروه همچنان در برابر تحقق این هدف مقاومت میکند.
طالبان ادعا دارد که حکومت فعلی آنها فراگیر است و نمایندگان اقوام مختلف در آن حضور دارند، اما شواهد میدانی، انحصار قدرت در دست گروه حاکم را نشان میدهد. این انحصارگرایی، یکی از دلایل اصلی انزوای سیاسی افغانستان و عدم به رسمیتشناسی حکومت طالبان از سوی جامعه جهانی محسوب میشود.
اخیراً، سران اتحادیه اروپا و کشورهای آسیای مرکزی هم در اجلاسی که جمعه گذشته ( ۱۵ حمل) در سمرقند ازبیکستان برگزار شد، بار دیگر بر ضرورت تشکیل حکومتی فراگیر در افغانستان تاکید کردند؛ حکومتی که ریشه در احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی داشته باشد. بیانیه مشترک این نشست خواستار دسترسی برابر زنان و دختران به آموزش و مشارکت در زندگی اجتماعی شد و نگرانی عمیق خود را از وضعیت وخیم انسانی در افغانستان ابراز داشت.
در بخشی از این بیانیه آمده است: «ما خواستار افغانستان امن، باثبات و مرفه هستیم که حکومتی فراگیر داشته باشد، به حقوق همه شهروندان -از جمله زنان، دختران و اقلیتهای قومی و مذهبی- احترام بگذارد و با همسایگانش در صلح به سر ببرد.» این موضعگیری، فارغ از اینکه تا چه اندازه در شرایط کنونی افغانستان قابل تحقق باشد، انزوای سیاسی طالبان را بیش از پیش نمایان میسازد.
اما چرا طالبان در برابر این مطالبه جهانی ایستادگی میکند؟ پاسخ در ایدئولوژی سختگیرانه و رویکرد تکگروهی این جنبش نهفته است. افغانستان کشوری است با تنوع قومی و فرهنگی کمنظیر. این تکثر، اگر به درستی به کار گرفته شود، میتواند به غنای فرهنگی و ثبات سیاسی منجر شود. با این حال، طالبان با نادیده گرفتن این ظرفیت، گویی در پی تحمیل حکومتی تکقومی و تکمذهبی است که با واقعیتهای اجتماعی افغانستان همخوانی ندارد و بذر بحرانهای آینده را میکارد.
انتقاد اصلی از طالبان این است که این گروه به جای بهرهگیری از پتانسیل جامعه متکثر، سیاستی انحصارگرا را تاکنون دنبال کرده که نتیجهاش حذف سیستماتیک نیروها و اقشار گوناگون از قدرت است. ممنوعیت آموزش دختران و محدودیتهای شدید بر حضور زنان در عرصه عمومی، نمونه بارز نقض تعهدات بینالمللی و خواستههای جهانی است. این رویکرد نه تنها چشمانداز توسعه افغانستان را تیره کرده، بلکه خطر تشدید تنشهای قومی و بیثباتی را در درازمدت افزایش میدهد. تاریخ افغانستان گواه آن است که حکومتهای غیرفراگیر و متمرکز، همواره با مقاومت داخلی روبرو شده و سرانجام فروپاشیدهاند.
با این حال، جامعه جهانی و کشورهای منطقه بایستی با تشدید فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی، طالبان را به بازنگری سیاستهای خود ترغیب کنند. تغییر رویکرد طالبان از وضعیت موجود و اجرای اصلاحات اساسی در ساختار کنونی حکومت، میتواند چشماندازی روشنتر برای آینده افغانستان به ارمغان آورد. این گام نه تنها بنبست سیاسی کنونی را میشکند، بلکه میتواند مشروعیت داخلی و خارجی این گروه را تقویت کند. تحقق حکومتی مورد قبول مردم افغانستان، نیازمند گفتوگوی ملی و کنار گذاشتن تعصبات ایدئولوژیک است؛ چیزی که طالبان تاکنون از آن سر باز زده است.
معمای حکومت فراگیر در افغانستان تنها با تغییر رویکرد طالبان حلشدنی است. اگر این گروه بر انحصارگرایی خود پافشاری کند، نه تنها امیدی به ثبات و پیشرفت باقی نمیماند، بلکه افغانستان بار دیگر به صحنه درگیریهای داخلی و منطقهای بدل خواهد شد. اکنون زمان آن است که طالبان از لاک محدود حکومت گروهی خارج شود و واقعیتهای جامعه متنوع افغانستان را بپذیرد. در غیر این صورت، تاریخ بار دیگر درسهای تلخی به این گروه و مردم رنجدیده افغانستان خواهد آموخت.
نویسنده: رحمتالله عنایتی -خبرگزاری دید