اسلایدشوافغانستانتحلیلتحلیل و ترجمهسیاست

بازی با کارت فدرالی؛ از لطیف پدرام تا سرور دانش!

خبرگزاری دید: نخستین مانع برای اجرای نظام فدرال در افغانستان، فقدان زیرساخت‌های اجتماعی و سیاسی لازم است. فدرالیزم نیازمند سطح بالایی از هماهنگی میان واحدهای خودمختار، اعتماد متقابل میان اقوام و فرهنگ پذیرش تفاوت‌ها است.

بازی با کارت فدرالی؛ از لطیف پدرام تا سرور دانش!

مجمع فدرال‌خواهان افغانستان که در سال ۱۴۰۲ پس از بازگشت طالبان به قدرت تشکیل شد، (یکشنبه گذشته، ۳۱ حمل) با انتشار پیش‌نویس «قانون اساسی جمهوری فدرال افغانستان» بار دیگر بحث نظام فدرال را در فضای سیاسی کشور مطرح کرد.
این مجمع، متشکل از احزاب سیاسی، مقامات پیشین و چهره‌های فرهنگی و دانشگاهی مهاجر، مدعی است که نظام متمرکز عامل اصلی بی‌ثباتی در افغانستان بوده و فدرالیزم راه ‌حل بحران سیاسی کشور است.
با این حال، با توجه به پیچیدگی‌های قومی، فرهنگی و تاریخی افغانستان و سوابق چهره‌های کلیدی این طرح، خوش‌بینی به موفقیت این نظام چندان واقع‌بینانه به نظر نمی‌رسد.
نخستین مانع برای اجرای نظام فدرال در افغانستان، فقدان زیرساخت‌های اجتماعی و سیاسی لازم است. فدرالیزم نیازمند سطح بالایی از هماهنگی میان واحدهای خودمختار، اعتماد متقابل میان اقوام و فرهنگ پذیرش تفاوت‌ها است. در افغانستان، تاریخ طولانی منازعات قومی، رقابت‌های منطقه‌ای و نبود نهادهای قوی ملی، زمینه را برای تشدید اختلافات در نظام فدرال فراهم می‌کند. بنابراین به جای وحدت، این نظام ممکن است به تجزیه یا نظام ملوک‌الطوایفی تحت عنوان خودمختاری محلی در کشور، منجر شود؛ به‌ویژه در مناطقی که گروه‌های قومی خاص تسلط دارند و منابع طبیعی یا استراتژیک را کنترول می‌کنند.
دومین مانع، ضعف ظرفیت‌های اقتصادی و مدیریتی است. نظام فدرال نیازمند منابع مالی کافی برای اداره واحدهای فدرال و همچنین کادرهای متخصص برای مدیریت این واحدها است. افغانستان با اقتصاد شکننده، وابستگی شدید به کمک‌های خارجی و فساد گسترده در دهه‌های اخیر، توانایی پشتیبانی از چنین نظامی را ندارد. در غیاب منابع و مدیریت کارآمد، رقابت بر سر قدرت و ثروت میان واحدهای فدرال می‌تواند به درگیری‌های داخلی دامن بزند و ثبات کشور را بیش از پیش تضعیف کند.
جدا از موانع ساختاری، پرسش‌های جدی درباره مشروعیت و انگیزه‌ چهره‌های کلیدی این طرح، مانند سرور دانش و عبداللطیف پدرام هم وجود دارد. سرور دانش، معاون پیشین اشرف غنی، رییس جمهور فراری، به‌عنوان یکی از مقامات ارشد نظام جمهوریت، در فروپاشی این نظام نقش غیرقابل ‌انکاری داشت. حضور چنین افرادی در رأس طرح فدرالیزم، برای افکار عمومی که هنوز زخم‌های بحران اخیر را تحمل می‌کنند، به‌سختی پذیرفتنی است.
به نظر می‌رسد دانش و همکارانش با این طرح، یا رؤیای بازگشت به صحنه سیاسی‌ را در سر می‌پرورانند، یا قصد دارند خود را از ناکامی‌های گذشته خویش تطهیر کنند. مردم می‌پرسند چگونه فردی که تا دیروز به‌عنوان معاون دوم رییس‌جمهور، از مخالفان سرسخت نظام فدرالی بود، امروز از نیوزلند به فکر ترویج این نظام افتاده و برای آن قانون تدوین می‌کند؟ این تناقض، اعتبار طرح را در نزد افکار عمومی به‌شدت تضعیف کرده است.
از سویی دیگر، عبداللطیف پدرام که سال‌ها است داعیه‌دار فدرالیزم است، به نظر می‌رسد بیشتر بر تقسیم قدرت بر اساس ساختارهای جغرافیایی تمرکز دارد. این رویکرد، که شباهت‌هایی به تجربه‌های ناموفق گذشته در نظام‌های متمرکز دارد، خطر بازتولید همان الگوهای رقابتی و قوم‌محور را به همراه دارد. تاکید بیش از حد بر تقسیم‌بندی‌های جغرافیایی ـ قومی، به‌جای ایجاد یک هویت ملی فراگیر، می‌تواند به تشدید شکاف‌ها و ناکامی دوباره منجر شود.
فدرالیزم، علاوه بر ساختار سیاسی، به فرهنگ سیاسی خاصی نیاز دارد که در آن تکثرگرایی، احترام به حقوق دیگران و همکاری میان گروه‌های مختلف نهادینه شده باشد. در افغانستان، که دهه‌ها درگیری و بی‌اعتمادی میان اقوام و مناطق مختلف را تجربه کرده، این فرهنگ هنوز شکل نگرفته است.
نبود آموزش گسترده، ضعف جامعه مدنی و سلطه ذهنیت‌های قبیله‌ای و قومی، پذیرش نظامی مبتنی بر خودمختاری محلی و همکاری را دشوار می‌کند. بدون این پیش‌نیازها، فدرالیزم به‌جای حل بحران، می‌تواند به ابزاری برای تشدید منازعات تبدیل شود.
علاوه بر این، فدرالیزم نیازمند نهادهای قوی و بی‌طرف برای نظارت بر اجرای قوانین و جلوگیری از سوء استفاده واحدهای خودمختار است. در کشوری که نهادهای ملی به دلیل فساد، نفوذ گروه‌های سیاسی و ضعف ساختاری، بارها فروپاشیده‌ است، ایجاد چنین نهادهایی در کوتاه‌مدت غیرممکن به نظر می‌رسد. بدون این زیرساخت‌ها، فدرالیزم به‌سرعت به هرج‌ومرج یا سلطه گروه‌های قدرتمند محلی تبدیل خواهد شد.
هرچند ایده فدرالیزم در نگاه نخست شاید برای برخی امیدوارکننده به نظر برسد، اما تجربه دو دهه دموکراسی در افغانستان نشان داد که نظام‌های وارداتی، بدون توجه به واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی کشور، به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. فدرالیزم نیز با وجود تفاوت‌هایش با دموکراسی متمرکز، به احتمال زیاد در برابر همان موانع فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ناکام خواهد ماند.

نویسنده: رحمت‌الله عنایتی ـ خبرگزاری دید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا