خبرگزاری دید: پاکستان زمانی به مزدوری برای غرب در زمینه تولید و توسعه تروریزم اعتراف کرد که خود به یکی از قربانیان جدی آن تبدیل شد. اکنون شرایط در این کشور، شباهت عمیق و عجیبی به افغانستان دوره نظام جمهوری دارد.

خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان در اعترافی، تلخ، دیرهنگام و تکاندهنده از حقیقتی پرده برداشت که در دستکم سه دهه گذشته، منشأ بحرانهای عمیق و گسترده امنیتی در سطح منطقه و حتی جهان بوده است.
وزیر دفاع پاکستان در مصاحبهای اعتراف کرد که حکومتهای این کشور در سه دهه گذشته از گروههای تروریستی حمایت کردهاند. خواجه آصف به اسکاینیوز گفت: «ما سه دهه است که این کارهای کثیف را برای ایالات متحده و غرب، از جمله بریتانیا، انجام میدهیم. این اشتباهی بود که انجام دادیم و به همین دلیل است که اکنون این مسائل به ما نسبت داده میشود.»
چنین اعترافی، حتی اگر از سوی بلندپایهترین مقام دفاعی ـ امنیتی پاکستان صورت نمیگرفت، بازهم چیزی از حقیقت تغییر نمیکرد؛ زیرا هم آگاهان و ناظران و هم افکار عمومی مردم منطقه، از همان آغاز میدانستند که پاکستان یک طرف اصلی پروژه تروریستپروری است و اسلامآباد به گفته وزیر دفاع این رژیم، مشغول چه کار کثیفی است.
با این حال، آنچه اهمیت این اعتراف را مضاعف میسازد، این است که هم ماهیت قدرتهای شیطانی غربی را بیش از پیش بر همگان آشکار میکند و هم نشان میدهد که رژیم پاکستان بدترین همسایه برای افغانستان، موذیترین کشور برای امنیت و ثبات منطقه و سرسپردهترین حکومت به قدرتهای استعماری غربی است.
پاکستان، قربانی سیاستهای خود
پاکستان زمانی به مزدوری برای غرب در زمینه تولید و توسعه تروریزم اعتراف کرد که خود به یکی از قربانیان جدی آن تبدیل شد. اکنون شرایط در این کشور، شباهت عمیق و عجیبی به افغانستان دوره نظام جمهوری دارد. حملات مکرر و تقریبا همهروزه تروریستی به پایگاههای ارتش و پاسگاههای پولیس در پاکستان توسط گروههای تیتیپی و ارتش آزادیبخش بلوچ و دیگران، به کابوس مهارناپذیر شبانهروزی این رژیم تبدیل شده است.
غفلت از هشدارهای کارشناسان
تا قبل از سقوط دولت اشرف غنی، کارشناسان سیاسی و رسانهای همواره نسبت به کمانه کردن تیر تروریستهای دستپرورده آیاسآی به سوی خود پاکستان هشدار میدادند، اما در آن زمان جنرالهای سازمان استخباراتی پاکستان چنان غرق در رؤیای تصرف افغانستان و تضعیف حکومت آن بودند که فرصتی برای شنیدن این هشدارها نداشتند. آنان نمیدانستند که فروپاشی رژیم سیاسی ـ امنیتی افغانستان نقطه عطفی در تقویت اراده و انگیزه تروریستهای دستپرورده خودشان برای برپایی حکومت مورد ادعای شان در قلمرو خود پاکستان میشود. همچنین برای مقامات اسلامآباد غیرقابل تصور بود که طالبان افغانستان پس از بازگشت به قدرت، از خط و نشانی که اسلامآباد برای آنان ترسیم و تعیین میکند، پیروی نخواهند کرد و راه خود را مطابق تشخیص و تصمیم خویش خواهند رفت.
نتیجه مزدوری برای غرب
رژیم اسلامآباد در سه دهه گذشته، تمام توان خود را سخاوتمندانه صرف اطاعت از امریکا و انگلیس کرد تا با مزدوری تروریستی برای این قدرتهای شیطانی و برای پیشبرد یک پروژه کثیف، خود نیز طرفی ببندد و مخصوصا بر بحران عمیق و گسترده اقتصادی خود از طریق تجارت تروریستی با ثبات و امنیت منطقه و همسایگان غلبه کند، اما در نهایت، نهتنها این رؤیا محقق نشد و بحران اقتصادی این کشور عمیقتر و فراگیرتر از قبل شد، بلکه بحران امنیتی نیز مزید بر علت گردیده و ضمن آشکارسازی ناتوانی این رژیم در مهار ناامنی داخلی، اسلامآباد را محکوم به پرداخت غرامتهای سنگین حیثیتی تاریخی کرد و پس از این پاکستان به عنوان بدنامترین کشور در تاریخ سیاسی ـ امنیتی منطقه شناخته خواهد شد.
خطای استراتژیک اسلامآباد
خطای استراتژیک اسلامآباد در سه دهه گذشته در این بود که فکر میکرد اطاعت از غرب آنهم در برنامههای کثیف و استعماری امنیتی، برگ برنده این رژیم در معادلات منطقهای و جهانی است و به میزان تمکین از اربابان غربی، میتواند به امتیازات پایدار سیاسی و اقتصادی دست یابد، اما اعتراف خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان، قبل از هر چیز نشانه استیصال و محرومیت پاکستان از بذل و بخشش غربیها هم در حوزه اقتصادی و هم در عرصه حمایتهای دیپلماتیک و امنیتی از این رژیم به ویژه در برابر موج مهارناپذیر تروریزمی است که در دامن خود آن بزرگ شد و اکنون به مار درون آستین اسلامآباد تبدیل شده است.
به رغم آن که زمامداران پاکستانی رویکردهای غلیظ سکولاریستی دارند و همین رویکرها امکان تعامل غرب با آنان را در بالاترین سطح بالا برده است، اما مردم پاکستان مسلماناند و غرب بیش از آن که از سکولاریزم سیاستمداران این کشور حساب ببرند، باورهای دینی مردم آن را در متن و محور هدفگذاریهای استعماری خود قرار میدهند. بر این اساس و به موجب دشمنی دیرینه و تاریخی غرب با اسلام، هرگز در سیاست خارجی این قدرتهای ضد اسلامی، اتفاقی نخواهد افتاد که به نفع اسلام مورد اعتقاد مردم پاکستان باشد.
بنابراین سپردن پروژه تولید و تقویت ترویزم به سکانداران سیاست و امنیت پاکستان، تیغ دودمی بود که هم اسلام را در چارچوب برنامه نظاممند اسلامستیزی صلیبی ـ صهیونی، هدف گرفته بود و هم به دست یافتن امریکا و انگلیس و… به اهداف راهبردی اسلامستیزانه خود در سطح جهان کمک میکرد.
لزوم پاسخگویی بینالمللی
اما اکنون به نظر میرسد دو انگیزه اصلی، سبب اعتراف وزیر دفاع اسلامآباد به مشارکت این رژیم در توسعه تروریزم و پیشبرد پروژه کثیف تروریستپروری نقش داشته است: یکی ناامیدی از سلطه بر طالبان افغانستان و وادار کردن این گروه به تأمین منافع راهبردی پاکستان در منطقه و افغانستان و دیگری خودداری غرب از پرداخت مزد و مواجب پرورش ترویزم به این رژیم موذی و مزدور است، اما این دلیل نمیشود که کار تروریستپروری پاکستان با همین اعتراف تلخ و تکاندهنده به پایان برسد. بنابراین، بر کشورهای منطقه، سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای ضد تروریزم بینالمللی است که با اعمال فشارهای سنگین سیاسی، حقوقی، امنیتی و اقتصادی بر پاکستان، اسلامآباد را با عنایت به تاثیرات گسترده اقدامات آن بر روی مناسبات بینالمللی و امنیت جهانی، رژیم اسلامآباد را در دادگاه بینالمللی لاهه مورد مؤاخذه قرار دهند.
نویسنده: راحل موسوی – خبرگزاری دید