آزادی بیاناسلایدشوافغانستانتحلیلتحلیل و ترجمهدسته بندی نشدهسیاست

مطبوعات افغانستان در گرداب افراط و تفریط؛ حضور پررنگ، اثرگذاری ناچیز


خبرگزاری دید: به صراحت باید اذعان کرد که بن‌بست مطبوعاتی کنونی افغانستان، نتیجه دو عامل عمده درونی است: یکی تسلط جریان افراط دینی بر مقدرات سیاسی و فرهنگی کشور و دیگری مواجهه تفریطی مطبوعات با معضلات مزمن و بنیادین فرهنگی ـ اجتماعی افغانستان.

مطبوعات افغانستان در گرداب افراط و تفریط؛ حضور پررنگ، اثرگذاری ناچیز

روز جهانی مطبوعات برای خبرنگاران و رسانه‌گران افغانستانی، نه‌تنها یک مناسبت نمادین، بلکه فرصتی تلخ و تأمل‌برانگیز برای مرور سال‌ها تلاش، مبارزه، ناکامی و آرزوهای بربادرفته است. در گذشته، به‌ویژه در دوران پس از ۲۰۰۱ میلادی، آزادی بیان به عنوان یکی از دستاوردهای مهم و محوری افغانستان نوین شناخته می‌شد.

به مدد چشم‌انداز امیدبخشی که در آن زمان از ناحیه تحولات گسترده ساختاری در افغانستان به میان آمد و در پی آن، رسانه‌ها رشد چشمگیری کردند و روزنامه‌ها، رادیوها، تلویزیون‌ها و خبرگزاری‌های زیادی وارد میدان نبرد نرم شدند، تصور می‌شد که افقی بسیار باز و برکت‌خیز فراروی نسل جدید و جوان افغانستان گشوده شده و ما با فتح بلندترین قله قابل تصور آزادی بیان، به مثابه جاده یک‌طرفه مورد ادعای مقامات وقت وزارت اطلاعات و فرهنگ، راهی سپهر پهناور پیش‌رفت و پذیرش معیارهای مدرن حیات و حقوق شهروندی شده‌ایم، اما همه‌چیز به صورت بسیار بی‌رحمانه‌ای، دولت مستعجل بود؛ زیرا باورهای بنیادین رسوب‌کرده در بافت ریشه‌دار و تاریخی نظام قبیله‌ای، بسیار نیرومندتر از آن بود که در طوفان تند آزادی بیان و جریان آزاد اطلاعات و اولیگارشی لگام‌گسیخته رسانه‌های سطحی‌نگری که با ساده‌سازی معضل‌های مزمن فرهنگی ـ اجتماعی، در پی براندازی بنیان‌های استوار فکری و بنای متصلب و نفوذناپذیر ذهنی حاکم بر جان و جهان انسان قبیله بودند، به خود بلرزد.

دو دهه دوره جمهوری که با آزادی‌های جهشی بی‌سابقه مدنی و رسانه‌ای همراه بود، نسبت به دوره‌های پیشین و کنونی و البته با اغماض بسیار ناظر بر کمیت رسانه‌ها، «دوره طلایی» آزادی مطبوعات در افغانستان بود. در این دوره بود که برای نخستین بار در تاریخ سیاسی ـ رسانه‌ای افغانستان، صدها رسانه شنیداری و دیداری و نوشتاری خصوصی شکل گرفتند، خبرنگاران مجال نقد و نفس کشیدن نسبتا آزادانه را یافتند و حتی چهره‌ها و مهره‌های ارشد دولتی در معرض نقد بی‌رحمانه قرار می‌گرفتند، اما همه‌چیز بر مدار قشری‌گری فاقد عمق مبنایی می‌چرخید و رسانه‌ها هم به چیزی فراتر از هوچی‌گری و هیاهو، نمی‌توانستند بیندیشند.

با این حال، همین آزادی پادرهوای بادآورده بی‌بنیاد هم کامل و بدون محدودیت نبود؛ موارد سانسور، تهدید، خشونت علیه خبرنگاران و حتی قتل آنان بالا و بسیار بود، ولی با وجود این، می‌توانست نقطه آغاز حرکتی هدفمند به سمت گشایش کورگره‌های فسیل‌شده فرهنگی باشد و راهی برای آینده‌ای درخشان و مبتنی بر بازتولید روایت‌هایی تازه از فهم انسان و جهان برای مخاطب افغانستانی خود باز کند.

تجربه بیست سال پسین آزادی مطبوعات در افغانستان، آمیزه‌ای از امید و سرخوردگی است. از یک‌سو فرصت‌هایی ارج‌مند برای شکل‌گیری یک تحول ساختاری فرهنگی بی‌پیشینه با پشتوانه قوانین نسبتاً مدرن مثل «قانون دسترسی به اطلاعات» ـ که در حد یک متن فاخر و جامع حقوقی، ارج و اعتبار بالایی داشت ـ؛ فراهم شده بود، اما از سوی دیگر، موانعی عظیم بر سر راه کار رسانه‌ای وجود داشت که مطبوعات را از پیمودن مسیر سنگلاخی بازآفرینی فرهنگ سیاسی ـ اجتماعی مبتنی بر خرد و آگاهی، باز می‌داشت: حکومت‌ها به قانون وفادار نبودند، نهادهای امنیتی خبرنگاران را تحت فشار قرار می‌دادند، سنت‌های قبیله‌ای مانع فروپاشی بسیاری از هنجارهای پیر و پوسیده می‌شدند و فساد سیاسی، تهدیدهای شخصی و خودسانسوری ناشی از ترس و تطمیع و مصلحت نیز مزید بر علت بودند که مسیر عبور از دره‌های سنگلاخی و دشوارگذار تحول ساختاری در حوزه فرهنگ و سیاست را بیش از پیش ناممکن می‎‌ساخت.

از جانب دیگر، همان‌گونه که دین در جامعه ما دست‌خوش دست‎‌درازی‌های رادیکالیستی مبتنی بر ظاهرزدگی و قشری‌گری افراطی شده است، مطبوعات و رسانه‌های همگانی نیز قربانی تفریط در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی و مواجهه سطحی و ساده‌سازانه با کورگره‌های فرهنگی ـ اجتماعی افغانستان شدند و قشری‌گری رسانه‌ای ـ مطبوعاتی در بیست سال دوره جمهوری، نقشی کم‌تر از رادیکالیزم دینی، در فروپاشی برج و باروهای زرین بازآفرینی‌شده توسعه و پیش‌رفت در شعور جمعی مردم و سیاست‌پیشگان افغانستان، نداشته است.

به صراحت باید اذعان کرد که بن‌بست مطبوعاتی کنونی افغانستان، نتیجه دو عامل عمده درونی است: یکی تسلط جریان افراط دینی بر مقدرات سیاسی و فرهنگی کشور و دیگری مواجهه تفریطی مطبوعات با معضلات مزمن و بنیادین فرهنگی ـ اجتماعی افغانستان.

به همین دلیل است که وضعیت کنونی، بیش از همه برای نسل رسانه‌ای افغانستان، فراتر از حد تصور، بحرانی و آلوده به بن‌بست‌های عبورناپذیر است: سانسور سازمان‌مند گسترده، استیلای شبانه‌روزی سایه سیاه ترس و تهدید بر ذهن و ضمیر رسانه‌گران، بازداشت مدام خبرنگاران و فرار صدها فعال رسانه‌ای به خارج از کشور، از آنچه «مطبوعات» نامیده می‌شود، چیزی باقی نگذاشته و آزادی مطبوعاتی را در افغانستان به رؤیایی وسوسه‌کننده و خیال‌انگیز دور از دسترس تبدیل کرده است.

بر پایه همین واقعیت تلخ و تکان‌دهنده است که دورنمای آینده نیز در کوتاه‌مدت، بسیار تاریک و بی‌بهره از بارقه امید به دید می‌آید، اما در بلندمدت انتظار می‌رود با افزایش تکنولوژی‌های ارتباطی و فشار جامعه جهانی و از همه مهم‌تر، رشد تدریجی آگاهی اجتماعی، که احتمالا به بلندای تاریخ رسوب افکار سنگی پرصلابت در هزارتوی روح و روان انسان قبیله خواهد بود، روزنه‌هایی هرچند کوتاه و کوچک از امید و آزادی گشوده شود.

با وجود این، نباید از یاد برد که افغانستان کشور فروپاشی‌های فراوان پی در پی ساختاری است. کشوری که در کم‌تر از نیم قرن، شش بار صحنه فروپاشی ساختارهای سیاسی متنوع و ناهمگون بوده است، نمی‌تواند بستر مناسبی برای دست یافتن به توفیقات مدنی ـ رسانه‌ای باشد.

در این میان، افزون بر فرازوفرودهای ساختاری، متغیر دیگر دخیل در ناکارآمدی نظام رسانه‌ای افغانستان در دو دهه گذشته، وابستگی رسانه‌های همگانی، همانند ساختارهای سیاسی، به منابع مالی خارجی بوده است. با این وصف، کارزارهای رسانه‌ای در عهد جمهوری افغانستان، تا حد قابل توجهی در متنوع‌سازی فضای عمومی، آگاهی‌بخشی همگانی و حتی تغییر برخی سیاست‌های دولتی نقش داشتند، اما هرگز مؤثر نبودند؛ در غیر این صورت اکنون باید فضای سیاسی و رسانه‌ای افغانستان، بسیار آرمانی و ایده‌آل می‌بود.

با این حال اگر چشم‌اندازی برای آینده مطبوعات افغانستان قابل تصور باشد، در ذیل سه محور قابل دسته‌بندی است:

  1. در کوتاه‌مدت بسیار تاریک است؛ با وجود مقررات سخت‌گیرانه، فشارهای ایدئولوژیک، محدودیت‌های اقتصادی رسانه‌ها و مهاجرت گسترده روزنامه‌نگاران، فضای آزادی بیان شدیدا مسموم و مأیوس‌کننده است.
  2. در میان‌مدت، بسته به تحولات سیاسی، فشارهای بین‌المللی، رشد فضای مجازی و افزایش سطح آگاهی جامعه، ممکن است امکان‌هایی برای باز شدن نسبی فضا فراهم شود.
  3. و در بلندمدت، رسانه‌های دیجیتال و شبکه‌های فرامرزی می‌توانند در احیای آزادی بیان نقش مهمی ایفا کنند، حتی اگر این آزادی در چارچوب‌های سنتی داخل کشور محدود باقی بماند.

نویسنده: راحل موسوی – خبرگزاری دید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا