اشرفغنی؛ از توهم مشروعیت تا داعیه امانتداری
خبرگزاری دید: فساد سیستمیک در نظام تحت رهبری غنی، مانند موریانهای ساختارهای حکومتی را از درون پوساند. گزارشهای جهانی که افغانستان را در صدر فاسدترین کشورها قرار میدادند، گواهی بر سوءمدیریت این دوره هستند.

اشرف غنی، رئیسجمهور پیشین افغانستان، در پیام عید قربان بار دیگر از «امانت مشروعیت» سخن گفت؛ عبارتی که بیش از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشد، تلاشی برای بازسازی وجهه مخدوششدهاش به نظر میرسد. ادعای او مبنی بر سپردن این امانت به «نظامی مشروع و شایسته» بدون ارائه جزئیات یا نقشه راه، پرسشهایی جدی درباره نیت و صداقت او ایجاد میکند.
غنی در پیام صوتی خود با تاکید بر نقشش بهعنوان «وسیله اتفاق و آبادی»، سعی در القای تصویری از خود بهعنوان رهبری متعهد به وحدت دارد. اما این ادعاها با کارنامه او، که با ناکامی در مدیریت بحرانها و فرار از کابل در اوج هرجومرج گره خورده، در تضادی آشکار قرار دارند. این تناقض، پیام او را به شعاری توخالی بدل کرده که فاقد پشتوانه عملی است.
عبارت «من برای ساختن متولد شدم» در پیام غنی، بیش از آنکه الهامبخش باشد، به تمسخری تلخ در اذهان مردم تبدیل شده است. فقدان توضیح درباره چگونگی انتقال «امانت مشروعیت» به نظامی دیگر، شائبه تلاش برای توجیه گذشته و جلب توجه سیاسی را تقویت میکند. این سخنان، بهجای پاسخگویی، از مسئولیتپذیری درباره ناکامیهای گذشته طفره میروند.
پیامهای غنی، که ظاهراً برای ترسیم چهرهای آیندهنگر طراحی شدهاند، در برابر واقعیت کارنامه او رنگ میبازند. ناکامی در ایجاد ثبات، فساد گسترده، و فرار در لحظه حساس، تصویری از رهبری ناتوان و غیرمسئول را در ذهن مردم حک کرده است. این پیامها نهتنها اعتماد ازدسترفته را بازنمیگردانند، بلکه خشم عمومی را شعلهورتر میکنند.
در هفت سال رهبری غنی، افغانستان نهتنها به امنیت و ثبات دست نیافت، بلکه در گرداب بحرانهای عمیقتر فرو رفت. ناتوانی او در بهرهگیری از فرصتهای سیاسی و دیپلماتیک، اعتماد مردم به نظام را بهشدت تضعیف کرد. این ناکامیها، زمینهساز انزوای دولت و بیاعتمادی گسترده در جامعه شدند.
سیاستهای تنگنظرانه و قبیلهمحور غنی و حلقه بسته اطرافش، شکاف میان دولت و ملت را به اوج رساند. این رویکرد، که اغلب به حاشیهراندن اقوام و گروههای مختلف منجر شد، بیثباتی را تشدید کرد. نتیجه، حکومتی بود که از بدنه جامعه جدا افتاده و در برابر بحرانها شکننده شد.
فساد سیستمیک در نظام تحت رهبری غنی، مانند موریانهای ساختارهای حکومتی را از درون پوساند. گزارشهای جهانی که افغانستان را در صدر فاسدترین کشورها قرار میدادند، گواهی بر سوءمدیریت این دوره هستند. این فساد، اعتماد عمومی را نابود کرد و نظام را به سوی فروپاشی سوق داد.
سیاستهای اشتباه و تصمیمات نسنجیده غنی و تیم او، عامل اصلی سقوط سریع و زنجیرهای نظام در تابستان ۲۰۲۱ بود. فرار بزدلانه او از کابل در بحبوحه پیشروی طالبان، نهتنها نظام را به ورطه فروپاشی کشاند، بلکه مردم را در هرجومرج و ناامیدی رها کرد. این اقدام، لکه ننگی ابدی در کارنامه اوست.
با این همه، در چهار سال گذشته، غنی و نزدیکانش بهجای عذرخواهی تاریخی، با پیامهای پرطمطراق در مناسبتهای مختلف، همواره در پی تبرئه خود بودهاند. این تلاشها، که اغلب با لحنی خودستایانه ارائه میشوند، نهتنها اما اعتماد مردم را بازنمیگردانند، بلکه به خشم و نفرت عمومی دامن میزنند. واکنشهای تند در فضای مجازی، نشاندهنده عمق این نفرت است.
پیامهای غنی، که فاقد پشتوانه عملی و پذیرش مسئولیتاند، نتیجهای معکوس به بار آوردهاند. در شبکههای اجتماعی، کاربران با تمسخر و انتقاد، این سخنان را به چالش میکشند و ناتوانی غنی در مواجهه با حقیقت را برجسته میکنند. این واکنشها، عمق شکاف میان او و مردم را نشان میدهند.
در شرایط کنونی که مردم افغانستان زیر فشار بحرانهای عمیق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گرفتارند، پیامهای پرطمطراق غنی تنها زخمهایشان را عمیقتر میکنند. سکوت او و نزدیکانش، بهجای این تلاشهای بیفایده، میتوانست از تحریک خشم مردم جلوگیری کند. بااینحال، غنی همچنان با توهم مشروعیت و رویای بابایی بر ملت، بهجای مواجهه با حقیقت ناکامیهایش، به روایتسازیهای بیپشتوانه ادامه میدهد.
در هر حال، هیچ ترفند تبلیغاتی نمیتواند واقعیت تلخ فرار غنی و فروپاشی نظام را از حافظه تاریخی مردم پاک کند. پیامهای او، که با ادعاهای واهی امانتداری و آبادانی همراهند، تنها بهعنوان تلاشی مضحک برای بازنویسی تاریخ ثبت خواهند شد. مردم، که هزینه سنگین این ناکامیها را میپردازند، واقعیت را بهخوبی میشناسند و فریب این شعارها را نمیخورند.
نویسنده: رحمت الله عنایتی-خبرگزاری دید