مبنا و معنای تقابل ایران با رژیم صهیونیستی
خبرگزاری دید: این رویارویی، صرفا نزاع بر سر منابع و منافع نیست، بلکه ایستادگی بر سر عقیده، شرافت دینی و دفاع از ملت مظلوم فلسطین است. جمهوری اسلامی در طول دهههای اخیر هیچ منفعت مادی از این حمایتها به دست نیاورده، بلکه هزینههای سنگینی را متحمل شده است.

در یکی از مهمترین و تنشزاترین تحولات منطقهای طی دهههای اخیر، رژیم صهیونیستی برخلاف تمام موازین بینالمللی، از جمله منشور سازمان ملل، اقدام به حمله مستقیم نظامی به خاک جمهوری اسلامی ایران کرد. این حمله که با استفاده از جنگندهها، موشکهای دوربرد و پهپادهای تهاجمی انجام شد، مراکز حساس نظامی، تأسیسات هستهای، اماکن مسکونی و زیرساختهای کلیدی ایران را هدف قرار داد. در جریان این تجاوز، شماری از فرماندهان ارشد نظامی، دانشمندان هستهای و نیز چندین غیرنظامی از جمله زنان و کودکان به شهادت رسیدند.
جمهوری اسلامی ایران در پاسخ، عملیاتی با عنوان «وعده صادق ۳» را آغاز کرد. این عملیات تلافیجویانه، گستردهترین پاسخ موشکی ایران به اسرائیل تا به امروز به شمار میرود. بر اساس گزارشهای رسمی و تصاویر منتشرشده، صدها فروند موشک به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک شدند که تعداد قابل توجهی از آنها با عبور از گنبد آهنین و سامانههای دفاعی امریکا، به اهدافی در عمق سرزمینهای اشغالی از جمله در قلب تلآویو اصابت کردند. چنین ضربهای نه تنها حیثیت نظامی رژیم صهیونیستی را خدشهدار کرد، بلکه پیام روشنی از اراده راهبردی جمهوری اسلامی ایران برای پاسخگویی به تجاوزات آشکار بود.
اما این حملات تنها نقطه آغاز یک تقابل تمامعیار به نظر میرسد. مقامات اسرائیلی اعلام کردهاند که حملات به ایران ادامه خواهد یافت و در سوی مقابل، ایران نیز اعلام کرده که هرگونه تجاوز را بیپاسخ نخواهد گذاشت. این روند، بسیاری از تحلیلگران را به این باور رسانده که منطقه وارد مرحلهای از جنگ فرسایشی و پرهزینه شده است که در صورت عدم مهار، میتواند پای قدرتهای جهانی همچون امریکا را به صورت مستقیم به میدان درگیری بکشاند.
نقش پنهان قدرتهای غربی در حمله اسرائیل
با نگاهی دقیقتر به زمینهها و چگونگی اجرای این حمله، روشن میشود که ماجرا بههیچوجه محدود به اقدام یکجانبه اسرائیل نیست. طبق اظهارات نماینده روسیه در نشست اضطراری شورای امنیت، بر اساس ارزیابیهای اطلاعاتی مسکو، این حمله با همکاری کامل سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا و امریکا طراحی و اجرا شده است. در این میان، پایگاه هوایی بریتانیا در جزیره قبرس به عنوان مرکز هماهنگی عملیات و پشتیبانی لجستیکی مورد استفاده قرار گرفته است. اطلاعات موثق نشان میدهد که پرسونل نظامی و اطلاعاتی بریتانیا نقش فعالی در زمینهسازی این حمله ایفا کردهاند.
از سوی دیگر، پیش از حمله، تلاشهایی صورت گرفت تا از راههای دیپلماتیک، ایران را تحت فشار قرار دهند. امریکا با طرح خواستههایی غیرواقعبینانه از جمله توقف کامل غنیسازی، بنبستی در مذاکرات عمان (مذاکرات غیرمستقیم بین ایران و امریکا) ایجاد کرد. به دنبال آن، رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گزارشی تنظیم کرد که بهشدت تحت تأثیر فشارهای امریکا و رژیم صهیونیستی قرار داشت. این گزارش، زمینهساز صدور قطعنامهای علیه ایران شد تا بهنوعی فضای روانی و حقوقی برای مشروعسازی حمله نظامی فراهم شود.
در ادامه، حمله اسرائیل انجام شد؛ حملهای که بهظاهر مستقل بود، اما در عمل بخشی از یک سناریوی بزرگتر برای وارد کردن ضربه به ایران و در عین حال سنجش میزان واکنش تهران به چنین تجاوزاتی به شمار میرود. حتی دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، در سخنانی تلویحاً تأیید کرد که از قبل در جریان این عملیات بوده، تجهیزات لازم را در اختیار اسرائیل قرار داده و در صورت تداوم بحران، کمک بیشتری نیز خواهد کرد.
او همچنین ایران را تهدید کرد که اگر تا روز شنبه در مذاکرات حاضر نشود، حملات بیشتری در انتظارش خواهد بود.
ایران، بازیگری باورمند
اکنون سؤال کلیدی اینجا است: آیا این تقابل ریشه در منازعات مرسوم بر سر منافع دارد؟ بر اساس نظریه «رئالیزم» در روابط بینالملل، جنگها عمدتاً به خاطر منافع استراتژیک، اقتصادی یا سرزمینی به وقوع میپیوندند، اما در مورد تقابل جمهوری اسلامی ایران با رژیم صهیونیستی و جبهه غربی، واقعیت متفاوت است. این رویارویی، صرفا نزاع بر سر منابع و منافع نیست، بلکه ایستادگی بر سر عقیده، شرافت دینی و دفاع از ملت مظلوم فلسطین است. جمهوری اسلامی در طول دهههای اخیر هیچ منفعت مادی از این حمایتها به دست نیاورده، بلکه هزینههای سنگینی را متحمل شده است.
در مقابل، اکثر کشورهای عربی منطقه با بیتفاوتی، نظارهگر مظالم رژیم صهیونسیتی علیه مردم مظلوم غزه بودهاند و حتی برخی از آنها روابط خود با اسرائیل را عادیسازی کردهاند. ایران اما هرگز حاضر به معامله بر سر مقدسات و اصول خود نشده است. این موضعگیری، دلیل اصلی پذیرفته نشدن ایران توسط غرب به عنوان یک بازیگر «قابل قبول» در منطقه است.
غرب در تلاش است تا از هر بهانهای از جمله ایراد اتهام ساخت سلاح هستهای توسط جمهوری اسلامی برای مهار توانمندیهای ایران بهره بگیرد، در حالی که جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده است برنامه هستهایاش صرفاً صلحآمیز است. اینهمه برای آن است که خطوط سرخ ایمانی و اعتقادی ایران برای قدرتهای حامی رژیم صهیونسیتی، قابل تحمل نیست.
وظیفه امت اسلامی چیست؟
اکنون که تقابل به نقطه آشکار و تمامعیاری رسیده است، این پرسش مطرح میشود: کشورهای اسلامی چه مسوولیتی دارند؟ ایران سالها است در خط مقدم مبارزه با صهیونیزم جهانی ایستاده و اکنون بهتنهایی بار سنگین این دفاع را به دوش میکشد. در حالی که حمله به ایران، در واقع حمله به آخرین سنگر حمایت از قدس و فلسطین است، بیتفاوتی دولتهای اسلامی و نخبگان دینی در قبال تحولات جاری، نشانهای خطرناک از انفعال امت اسلامی است که در نزدیک به هشت دهه حضور شرورانه رژیم کودککش اسراییل در قلب خاورمیانه جریان دارد.
اکنون جبهه کفر و دین، بدون هیچگونه ابهام و تردیدی از یکدیگر مشخص شده و زمان آن فرا رسیده است که جهان اسلام مهر مرگبار سکوت خود را بشکند و در کنار ایران، جبههای متحد برای دفاع از مقدسات اسلامی و مقابله با تجاوزات اسرائیل و حامیانش تشکیل دهد. تماشای منفعلانه این وضعیت، نه تنها رسالت دینی مسلمانان را زیر سؤال میبرد، بلکه راه را برای تجاوزهای آینده به دیگر کشورهای اسلامی نیز هموار میکند.
دولتهای اسلامی تماشاچی جنگ جاری میان ایران و اسراییل، در حال امضای مجوز نابودی خود در درازمدت هستند.|
نویسنده: راحل موسوی – خبرگزاری دید