در حالی که جمهوری اسلامی ایران در معرض تهاجم همهجانبه رژیم صهیونیستی قرار گرفته است، ابعاد پنهان این تهاجم، از یک جنگ صرفاً نظامی فراتر رفته و به یک «جنگ ترکیبی» بدل شده است. جنگ ترکیبی یعنی تلفیقی از عملیات نظامی، فشار دیپلماتیک، جنگ رسانهای، عملیات روانی، جنگ سایبری و حتی بهرهبرداری از شکافهای اجتماعی.

در این میان، پروژه مهاجرهراسی علیه مهاجرین افغانستانی در ایران، به عنوان بخشی از جنگ روانی دشمن، بهروزرسانی و فعالسازی شده است.
ابعاد جنگ ترکیبی
اسرائیل و حامیان غربیاش با بمباران مواضع نظامی، علمی، رسانهای و مسکونی در ایران، تنها یک بخش از عملیات تهاجمی خود را پیگیری میکنند. همزمان، تلاشی سازمانیافته در فضای مجازی و رسانهها بهویژه شبکههای اجتماعی در جریان است تا افکار عمومی مردم ایران تحت تأثیر قرار گیرد. از بزرگنمایی توان نظامی دشمن گرفته تا ایجاد ترس و سردرگمی در جامعه، این جنگ روانی نقش مکمل حملات فیزیکی را ایفا میکند.
مهاجرهراسی؛ یک سلاح سایبری در جنگ روانی
در این چارچوب، پدیده مهاجرهراسی بهعنوان یکی از ابزارهای اثربخش در جنگ ترکیبی، بار دیگر بهروز شده است. هماکنون شاهد تولید و انتشار گسترده محتواهایی در فضای مجازی هستیم که مهاجرین افغانستانی را با اتهامات واهی هدف قرار میدهند؛ محتوایی که با هدف ایجاد بیاعتمادی، نفرتپراکنی و تحریک افکار عمومی نسبت به این قشر طراحی شده است. این پروژه با استفاده از احساسات خشم و ترس حاصل از حملات اسرائیل، سعی دارد مهاجرین افغانستانی را متهم به جاسوسی و همکاری با دشمن نشان دهد.
چرا مهاجرین؟
نسخه بهروزشده مهاجرهراسی دقیقاً در زمانی فعال شده است که بسیاری از مهاجرین افغانستانی، بهویژه نسل دوم و سوم، در ایران متولد شدهاند و خود را ایرانی میدانند. این مهاجرین از لحاظ فرهنگی، دینی، زبانی و حتی سبک زندگی، با مردم ایران همزیستی دارند و ایران را خانه دوم خود تلقی میکنند. بسیاری از آنان در سالهای گذشته، هم در دوران دفاع مقدس و هم در جبهه مقاومت علیه داعش و دفاع از حرم، دوشادوش نیروهای ایرانی حضور داشتهاند. در واقع، ادغام این مهاجرین در ساختار اجتماعی ایران انکارناپذیر است و اتهاماتی از قبیل خیانت، با واقعیت تاریخی و اجتماعی زندگی آنان تضاد کامل دارد.
روانشناسی زخم کهنه
مهاجرین افغانستانی، اغلب قربانی جنگ، فقر یا بیثباتی سیاسی در سرزمین مادری خود بودهاند. حال، در شرایطی که ایران به عنوان پناهگاه بسیاری از آنان، هدف حمله قرار گرفته است، احساس ناامنی در آنان دوچندان شده است. این ناامنی، صرفاً یک تهدید فیزیکی نیست، بلکه زخمهای روانی و تاریخی را در آنان زنده میکند. بسیاری از مهاجرین، بارها کوچ اجباری، از دست دادن عزیزان، آوارگی و بیسرزمینی را تجربه کردهاند و اکنون ترس از تکرار آن شرایط، در کنار تهدیدات ناشی از جنگ و فشار اجتماعی، اضطرابی مضاعف به آنان وارد کرده است.
از وطندوستی تا مظلومنمایی معکوس
شگفتآور آن که در حالی که مهاجرین افغانستانی با ایرانیان در غم و اندوه ناشی از تجاوز دشمن شریک هستند، برخی جریانهای مجهولالهویه و سایبری سعی دارند آنان را عامل این ناامنی جلوه دهند. در این روند، رسانهها و حسابهای ناشناس شبکههای اجتماعی، با پخش شایعات و اخبار ساختگی، به تحریک احساسات منفی علیه مهاجرین دامن میزنند. در برخی موارد، اتهاماتی بیپایه و اساس، همچون مشارکت در عملیاتهای خرابکارانه یا جاسوسی برای رژیم صهیونیستی مطرح شده است.
این روایتسازی ساختگی، در اصل یک «مظلومنمایی معکوس» است که تلاش میکند مهاجرینی را که خود قربانی ناامنی هستند، بهعنوان تهدید امنیتی جلوه دهد. هدف آن نیز روشن است: شکستن همبستگی اجتماعی ایران، منحرف ساختن افکار عمومی از دشمن واقعی و ایجاد یک بحران مصنوعی در درون جامعه ایران.
مسوولیتپذیری اجتماعی و رسانهای
در شرایطی که ایران در معرض تهدیدی جدی قرار دارد، انتظار آن است که افکار عمومی، رسانهها و نهادهای اجتماعی با هوشیاری کامل، فریب این پروژههای روانی را نخورند. تخریب انسجام اجتماعی از درون، دقیقاً همان هدفی است که دشمن دنبال میکند؛ چه با موشک و بمب و چه با شایعه و دروغ. مسوولیت رسانههای مستقل و جریانهای روشنفکر نیز در این شرایط خطیر، برجستهتر از همیشه است؛ آنان باید با روشنگری و مقابله با شایعهپراکنی، نقش فعال خود را در خنثیسازی جنگ روانی ایفا کنند.
نتیجهگیری
در شرایطی که ایران هدف یک تهاجم آشکار و همهجانبه قرار گرفته، پروژه مهاجرهراسی نیز بهعنوان بخشی از این جنگ ترکیبی فعال شده تا بهجای همبستگی، جامعه را دچار شکاف و تفرقه کند.
در چنین شرایطی، ضروری است که افکار عمومی و رسانههای همگانی با درک دقیق ماهیت جنگ روانی دشمن، به جای گرفتار شدن در دام نفرت و شایعه، بر وحدت ملی و همبستگی اجتماعی تأکید کنند. باید دانست که هرگونه حمله روانی به مهاجرین افغانستانی، افزون بر آن که غیراخلاقی و خلاف منافع ملی ایران است، بازی در زمین دشمنی است که هدف نهاییاش فروپاشی درونی ایران است، نهتنها از طریق بمب و موشک، بلکه با انفجار بمبهای خاموش در ذهن و قلب مردم.
نویسنده: راحل موسوی