خبرگزاری دید: لابیهای صهیونیستی در امریکا بهدنبال کشاندن کاخ سفید به باتلاقی دیگر بودند؛ باتلاقی که این بار با نام «مهار ایران» عرضه شد، اما در عمل، به نمایش شکست یک ائتلاف پوشالی انجامید؛ زیرا جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به تجاوز، با اجرای موفق و پردستاورد عملیات «وعده صادق ۳» یکی از بزرگترین عملیاتهای موشکی فرامرزی تاریخ خود را به نمایش گذاشت.

تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک جمهوری اسلامی ایران، با حمایت لجستیکی و سیاسی ایالات متحده از تلآویو همراه بود و با چراغ سبز واشنگتن آغاز شد. این تقابل خونین که دوازده روز طول کشید، فراتر از یک درگیری مقطعی، به آزمونی برای سنجش توانمندیهای دفاعی، انسجام ملی و عمق نفوذ منطقهای ایران تبدیل شد؛ آزمونی که بسیاری از تحلیلگران غربی نیز ناچار به اعتراف به آن شدند و با صراحت اذعان کردند که: ایران پیروز این نبرد شد.
آنچه مهم است این است که این تجاوز، یکشبه اتفاق نیفتاد، بلکه از ماهها پیش از حمله، شواهد اطلاعاتی و تحرکات نظامی حکایت از تدارک گسترده اسرائیل برای یک حمله هدفمند به مراکز راهبردی ایران داشت. هدف، تضعیف قدرت منطقهای ایران و نابودی زیرساختهای دفاعی و هستهای آن بود؛ چیزی که محقق نشد و دشمن سرانجام ناگزیر شد با تحمل خسارات و تلفات سنگین و بیسابقه، به پذیرش آتشبس تن دهد.
در پسزمینه این ماجرا، لابیهای صهیونیستی در امریکا بهدنبال کشاندن کاخ سفید به باتلاقی دیگر بودند؛ باتلاقی که این بار با نام «مهار ایران» عرضه شد، اما در عمل، به نمایش شکست یک ائتلاف پوشالی انجامید؛ زیرا جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به تجاوز، با اجرای موفق و پردستاورد عملیات «وعده صادق ۳» یکی از بزرگترین عملیاتهای موشکی فرامرزی تاریخ خود را به نمایش گذاشت. استفاده از موشکهای هایپرسونیک «سجیل» و «فتاح» و «خیبر» پهپادهای انتحاری فراصوت و حملات سایبری همزمان، سامانههای پدافندی و فرماندهی ارتش اسرائیل را دچار اختلال و آسیبپذیری جدی کرد.
نتایج این عملیات برای اهداف راهبردی و میدانی جمهوری اسلامی ایران، بسیار حیاتی و قابل تأمل است. ایران که در ابتدا با حملهای غافلگیرکننده مواجه شد و در همان آغاز چند تن از فرماندهان رشید و برجسته خود را از دست داد، اما با رهبری داهیانه آیتالله خامنهای، این وضعیت به سرعت تغییر جهت داد و ورق را به نفع نیروهای مسلح جمهوری اسلامی برگرداند.
از این منظر، پیروزی ایران در برابر تجاوز رژیم صهیونیستی و به دنبال آن ایالات متحده، نه فقط در قدرت موشکی، بلکه در مؤلفههای زیر قابل تحلیل است:
- ایران توانست با کنترول روایت رسانهای، جنگ را از «دفاع در برابر حمله» به «ایستادگی در برابر تجاوزگری مشترک امریکا و اسرائیل» تبدیل کند.
- در حالی واشنگتن تصور میکرد با تهدید و تحریم، تهران را از پاسخ منصرف میکند، اما در عوض آنچه در عمل رخ داد تضعیف جایگاه بازدارندگی اسرائیل و شکست افسانه قدرت مطلق نظامی این رژیم بود.
- حمله کوبنده موشکی ایران به بزرگترین پایگاه نظامی امریکا در منطقه، پایگاه العدید در قطر، نیز ثابت کرد فراتر از اسرائیل، امریکا نیز نمیتواند با نیروی دفاعی ایران سرشاخ شود.
- پیروزی ایران در این نبرد، تنها یک پیروزی نظامی نیست، بلکه اثبات این واقعیت است که نظم منطقهای غربمحور، در حال فروپاشی است و قدرتهای بومی با پشتوانه مردمی، راهبردی و فناورانه، توان بازدارندگی کامل و ایجاد و مدیریت نظم نوین منطقهای را دارند.
- جنگ اخیر نشان داد که قدرت نه در زرادخانهها، بلکه در رهبری اسطورهای، اراده و انسجام داخلی تعریف میشود. جمهوری اسلامی ایران، با نمایش ترکیبی از قدرت نظامی، مشروعیت سیاسی و حکمت راهبردی، نقطه عطفی در تحولات ژئوپلیتیکی منطقه ایجاد کرد.
اکنون ایران با غلبه بر متجاوزان صهیونی و امریکایی، به لحاظ داخلی در عالیترین سطح وحدت و انسجام سیاسی و اجتماعی قرار دارد، در عرصه نبرد موشکی نیز دست بالا و برتر در بازدارندگی راهبردی را دارد و از نظر اعتبار منطقهای و بینالمللی نیز به مهمترین قدرت موشکی شناخته میشود.
اکنون آنچه در کنار بازتولید قدرت بازدارندگی، برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت بسیار بالای راهبردی دارد، توجه به شبکه درهمتنیده نفوذ و مسدود کردن بدون ملاحظه مجاری مرتبط با مبادی امریکایی ـ صهیونیستی در بیرون از خاک ایران است. به همین دلیل است که مبارزه با عوامل مزدور نفوذی، از هماکنون باید در دستور کار جدی نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد و شبکههای عملیاتی بسیار پیچیده جریانهای وابسته به جبهه استکبار و صهونیزم بینالملل، بدون هیچگونه اغماض و مماشاتی، متلاشی شود.
نویسنده: راحل موسوی – خبرگزاری دید