خبرگزاری دید: بدخشان اخیرا بار دیگر به مرکز تنش و اعتراض تبدیل شده است. خشم فروخورده مردم این ولایت کوهستانی با سرکوبگریهای حکومت سرپرست طالبان، بهویژه در زمینه کشت تریاک، به مرز انفجار رسیده و اعتراضات گستردهای را در ولسوالی خاش برانگیخته است. حضور اعتراضی مردم خاش نهتنها تداوم مخالفت با سیاستهای تبعیضآمیز است، بلکه نماد موجی از نارضایتی عمومی است که سالها انباشته شده و اکنون با شدت بیشتری سر باز کرده است.

گزارشها از منابع محلی حاکی از آن است که ساکنان ولسوالیهای مختلف بدخشان به خاش آمدهاند تا در برابر عملکرد دوگانه حکومت سرپرست طالبان در موضوع تریاک اعتراض کنند. به گفته معترضان، طالبان در ولایات جنوبی کشور اجازه کشت آزاد مواد مخدر را دادهاند، اما در شمال و بهویژه بدخشان، با تخریب مزارع تریاک، یگانه روزنه معیشتی بسیاری از خانوادهها را بستهاند. همین دوگانهرفتاری، مردم را به خشم آورده و زمینهساز تقابل مستقیم با نیروهای حکومتی شده است.
در پاسخ به اعتراضات، حکومت سرپرست طالبان بیش از ۷۰ دستگاه موتر نظامی را از ولسوالی جرم به خاش اعزام کرده است، اما گستردگی اعتراضها، و مشارکت وسیع مردم، این بار شرایط را برای حکومت دشوارتر ساخته است. حضور مردم از اقشار مختلف، نهتنها بر مشروعیت مطالبات معترضان افزوده، بلکه توان سرکوب هیات حاکمه را نیز محدود کرده است.
مسأله اصلی تنها به کشتزارهای تریاک محدود نمیشود. ریشه بحران در ساختار قومگرایانه قدرت دارد که اکنون به صورت انحصاری در اختیار نیروهای قومی وابسته به هیات حاکمه است و اقوام غیربومی از مشارکت و تصمیمگیری درباره سرنوشت خود محروم شدهاند. مردم بومی به این باورند که حکومت سرپرست طالبان، با نگاه یکسویه، بدخشان را نه یک ولایت با هویت فرهنگی و تاریخی مستقل، بلکه صرفاً منطقهای برای اعمال سلطه نظامی میدانند. همین نگاه، مردم را به خشم آورده و آنان را به دفاع از کرامت و حق حاکمیت محلی واداشته است.
افزون بر این، بسیاری باور دارند که در پس این تحولات، باندهای مافیایی محلی و گروههای غیرقانونی نیز نقش دارند. این گروهها که سالها از اقتصاد مبتنی بر تریاک سود بردهاند، اکنون با اعمال محدودیتهای حکومت سرپرست طالبان منافع شان را در معرض خطر میبینند، اما باید توجه داشت که برخلاف گذشته، اعتراضات کنونی نه به فرماندهان خودکامه و نیروهای مرکزگریز محدود است و نه صرفاً متأثر از شبکههای مافیایی است، بلکه از حمایت گسترده مردمی برخوردار است که این خود نشان از بلوغ و باروری مطالبات مشروع سیاسی و اجتماعی در جامعه بدخشان دارد.
تاریخ بدخشان، بهویژه در دو دهه گذشته، سرشار از ایستادگی در برابر سلطه تحمیلشده از سوی قدرتهای مرکزی بوده است. فرماندهان مقاومت، ملیشههای محلی و فعالان عدالتخواه، همیشه بخشی از حیات سیاسی این ولایت بودهاند. حکومت سرپرست طالبان تلاش کرده است با انتصاب برخی چهرههای بدنام بدخشان به عنوان مسوولان امنیتی و اجرایی، ظاهر بومیگرایانهای به سرکوب خود بدهد، اما مردم بهخوبی دریافتهاند که این انتصابها، پوششی برای تداوم همان سیطره قومی و سرکوبگرانه ساختارمند انحصارگرایانه است.
بنابراین آنچه در این روزها در خاش جریان دارد، تنها یک خیزش محلی نیست، بلکه نمایانگر موجی از اعتراضاتی است که اگرچه با بهانه تریاک آغاز شده، اما خواهان تغییر بنیادی در ساختار قدرت و پایان یافتن تبعیض قومی، اقتصادی و سیاسی است. این خیزش، از دل تاریخ مقاومت بدخشان بیرون آمده و حامل پیام روشنی است: حاکمیت استبدادی و تحمیلشده مشروعیت ندارد و مردم بدخشان، همانند گذشته، آماده دفاع از حق و عدالت هستند.
به نظر میرسد حتی اگر حکومت سرپرست طالبان موفق شود بهطور موقت خیزش خاش را سرکوب کند، بدون رسیدگی به ریشههای بحران، این اعتراضها در شکل و زمان دیگری باز خواهد گشت. بدخشان، با سابقه تاریخیاش در مقاومت، هنوز هم بهعنوان یکی از کانونهای فعال مخالفت با حکومت سرپرست طالبان شناخته میشود و هر لحظه امکان شعلهور شدن دوباره بحران در آن وجود دارد.
این ولایت همچنان بهعنوان آینهای از وضعیت کلی افغانستان عمل میکند؛ جایی که سرکوب، تبعیض، بیعدالتی و سوء استفاده از قدرت، سرانجام به مقاومت مردمی و مطالبه عدالت و آزادی منتهی خواهد شد.
نویسنده: سید رضا موسوی