تصمیم فدراسیون روسیه مبنی بر شناسایی رسمی «امارت اسلامی افغانستان» به عنوان حکومت مشروع افغانستان، نقطه عطفی در تعاملات بینالمللی با حکومت حاکم بر کابل به شمار میرود؛ تصمیمی که فراتر از یک اقدام دیپلماتیک ساده، نشانهای از صفبندیهای تازه جهانی و تعمیق شکاف ژئوپلیتیکی میان شرق و غرب است.

در ظاهر، این اقدام میتواند به عنوان یک برگ برنده برای حکومت سرپرست طالبان تفسیر شود؛ بهویژه در شرایطی که این گروه در انزوا و بدون به رسمیتشناسی بینالمللی قرار دارد و مشروعیت جهانی آن زیر سؤال است، اما در واقع، پیامدهای این اقدام فراتر از تصور نخستین، بهویژه در حوزه تعاملات بینالمللی و مناسبات منطقهای خواهد بود.
۱٫ ضربه همزمان به مشروعیت حکومت طالبان و اعتبار روسیه در غرب
اعلام رسمی دادگاه کیفری بینالمللی (ICC) مبنی بر صدور حکم بازداشت برای رهبر حکومت سرپرست طالبان، ملا هبتالله آخوندزاده و قاضیالقضات این گروه، درست پس از شناسایی حکومت طالبان توسط روسیه، نمیتواند تصادفی تلقی شود. این اقدام نشانه روشنی از واکنش صریح غرب به تغییر موضع مسکو است. در واقع، غرب با استفاده از ابزار حقوق بینالملل سعی دارد هم حکومت طالبان را تحت فشار قرار دهد و هم پیام روشنی به کشورهای متمایل به شناسایی حکومت طالبان بفرستد: «هر نوع مشروعیتبخشی به طالبان با پیامدهای جدی حقوقی و سیاسی مواجه خواهد شد.»
۲٫ رقابت ژئوپلیتیکی بر سر افغانستان؛ مسکو، پکن و تهران در برابر واشنگتن و متحدانش
اقدام روسیه را باید در چارچوب کلانتر رقابت ژئوپلیتیکی قدرتها تحلیل کرد. در حالی که امریکا و اروپا هنوز از تعامل مستقیم با حکومت سرپرست طالبان خودداری میکنند، بلوک شرقی متشکل از روسیه، چین و تا حدودی ایران، بهدنبال شکستن انحصار غرب در تعیین سرنوشت افغانستان است. این کشورها نه تنها به دلایل اقتصادی، بلکه به خاطر ملاحظات امنیتی (نظیر تهدید افراطگرایی در آسیای مرکزی و ایغورستان) علاقهمند به ثبات نسبی در کابل هستند؛ حتی اگر این امر، به قیمت پذیرش یک رژیم غیردموکراتیک باشد.
۳٫ خطر انزوای بیشتر افغانستان از جهان غرب
شناسایی رسمی حکومت طالبان از سوی روسیه میتواند در ظاهر دری به روی همکاریهای اقتصادی و امنیتی با کشورهای همسو با مسکو بگشاید، اما احتمال دارد در مقابل، موجب قطع کامل تعاملات باقیمانده غربی با کابل شود. این مساله بهویژه در حوزه کمکهای بشردوستانه، توسعهای و آموزش، تأثیرات مخربی بر وضعیت شکننده مردم افغانستان خواهد گذاشت. همچنین این اقدام ممکن است غرب را به سوی حمایت فعالتر از اپوزیسیون سیاسی و نظامی طالبان سوق دهد.
۴٫ فرصتسازی برای اپوزیسیون، اما نه بدون آمادگی
شرایط نوپیدای سیاسی در سطح جهانی میتواند یک چانس طلایی برای نیروهای مخالف طالبان باشد؛ از چهرههای سیاسی در تبعید گرفته تا جبهههای مقاومت مسلحانه، اما این اپوزیسیون هنوز نشان نداده است که ظرفیت سازماندهی، انسجام و استفاده هوشمندانه از تحولات جهانی را دارد. اختلافات داخلی، ضعف رسانهای، عدم تعریف یک گفتمان سیاسی جامع و اتکای بیش از حد به حمایت خارجی، همه عواملی هستند که ظرفیت بهرهبرداری از فرصتها را کاهش دادهاند.
۵٫ پایان سیاست انتظار و تماشا؟
افغانستان بهسرعت در حال ورود به مرحلهای از تحولات چندجانبه است که در آن «سیاست انتظار» دیگر پاسخگو نیست. اپوزیسیون داخلی، نخبگان سیاسی مهاجر، کشورهای منطقه و حتی بازیگران بینالمللی باید مواضع خود را شفافتر و منسجمتر کنند. در غیر این صورت، تحولات به سود قدرتهای خارجی رقم خواهد خورد و مردم افغانستان بار دیگر قربانی خواهند شد.
نتیجهگیری: شناسایی، دام یا فرصت؟
تصمیم روسیه اگرچه در ظاهر به سود حکومت سرپرست طالبان است، اما ممکن است بیش از آنکه طالبان را تقویت کند، آنها را در منازعات بزرگتری وارد کند که مدیریت آن فراتر از توان ساختار بسته و غیرحرفهای کابل کنونی است. بههمین دلیل، این تصمیم را میتوان نه یک هدیه، بلکه نوعی دام ژئوپلیتیکی دانست که ممکن است حکومت سرپرست طالبان را به جای مشروعیتبخشی، به سمت انزوای شدیدتر سوق دهد.
فرصتهای استراتژیک ایجاد شده نیز تنها زمانی برای افغانستان مؤثر خواهند بود که نیروهای مخالف با درک درست از شرایط، به بازتعریف نقش و برنامه خود بپردازند.
نویسنده: سید رضا موسوی