خبرگزاری دید: مسکو بهخوبی میداند که حکومتسرپرست طالبان، هرچند حاکم بلامنازع در افغانستان باشد، اما از دید امنیتی و سیاسی، یک متغیر ناپایدار است؛ گروهی که هنوز درگیر رویکردهای ایدئولوژیک، رفتارهای غیرقابل پیشبینی و ناکارآمدی در حکمرانی است.

روسیه با تصمیم به شناسایی رسمی طالبان، گام مهمی در سیاست منطقهای خود برداشته است؛ گامی که در ظاهر به معنای پذیرش قدرت میدانی این گروه در کابل است، اما در باطن بیشتر نشانهای از یک تاکتیک برای مهار تهدیدات و بازتعریف نظم امنیتی منطقهای بدون حضور غرب محسوب میشود.
مسکو بهخوبی میداند که حکومتسرپرست طالبان، هرچند حاکم بلامنازع در افغانستان باشد، اما از دید امنیتی و سیاسی، یک متغیر ناپایدار است؛ گروهی که هنوز درگیر رویکردهای ایدئولوژیک، رفتارهای غیرقابل پیشبینی و ناکارآمدی در حکمرانی است. از این رو، تعامل با طالبان از منظر روسیه، صرفاً برای کنترل تهدیدات فرامرزی و تنظیم توازن منطقهای است؛ نه مبتنی بر پایه اعتماد یا شراکت راهبردی.
شناسایی؛ تاکتیکی برای کنترل، نه همراهی
به رسمیت شناختن حکومتسرپرست طالبان از سوی روسیه، بیشتر از آن که نشانهای از حمایت کامل باشد، یک ابزار سیاسی برای مدیریت مستقیم تحولات افغانستان است. این اقدام به مسکو این امکان را میدهد که بدون واسطه با قدرت فعلی کابل وارد مذاکره و تعامل شود، مسیر فشار را باز نگه دارد و از تأثیرگذاری دیگر بازیگران، بهویژه غرب، بکاهد.
در این چارچوب، روسیه با حکومتسرپرست طالبان بهگونهای برخورد میکند که هم پیام آشکار به جامعه جهانی ارسال شود و هم در عمل، خطوط سرخ خود را حفظ کند. کرملین همچنان خواهان تشکیل دولت فراگیر، رعایت حقوق اقلیتها و زنان و جلوگیری از افراطگرایی در افغانستان است. بنابراین، حکومتسرپرست طالبان در این معادله صرفاً مهرهای برای یک بازی بزرگتر است.
سه هدف راهبردی روسیه در تعامل با حکومتسرپرست طالبان
روسیه در نشستهای آینده درباره افغانستان و در قالب فرمتهایی چون نشست مسکو، سه هدف کلیدی را دنبال میکند:
مهار تروریزم فرامرزی، بهویژه داعش خراسان
با تجربه تلخ حملات تروریستی در خاک خود، از جمله حمله به سالون کنسرت در مسکو در سال ۲۰۲۴، روسیه نسبت به تهدیدات فرامرزی از سوی گروههایی چون داعش خراسان حساسیت بالایی دارد. طالبان، بهعنوان قدرت حاکم در افغانستان، باید مسوولیت مشخصی در مقابله با این تهدیدها بپذیرد تا از حمایت مشروط مسکو بهرهمند بماند.
تثبیت امنیت آسیای مرکزی
کشورهای آسیای مرکزی مانند تاجیکستان، ازبیکستان و ترکمنستان، حوزه نفوذ سنتی روسیه هستند. بیثباتی در افغانستان میتواند به سرعت به این کشورها سرایت کند. مسکو در پی ایجاد نوعی سپر امنیتی مشترک با این کشورهاست تا هرگونه تهدید احتمالی از سوی طالبان یا دیگر گروههای رادیکال را مهار کند.
کاهش وابستگی منطقه به غرب و طراحی نظم امنیتی جدید
خروج آمریکا از افغانستان، فرصتی طلایی برای روسیه فراهم کرده است تا نظم امنیتی جدیدی را در منطقه طراحی کند که در آن، جایگاهی برای بازیگران غربی وجود نداشته باشد. کرملین تلاش دارد از این خلأ قدرت استفاده کند و نقش رهبری را در آسیای مرکزی و جنوب آسیا بهعهده بگیرد.
طالبان متحد نیست، متغیری ناپایدار است
از دید مسکو، حکومتسرپرست طالبان اگرچه کنترول میدانی افغانستان را در دست دارد، اما فاقد ثبات ساختاری، ظرفیت سیاسی قابل اتکا و پایبندی به هنجارهای بینالمللی است. بنابراین، روسیه با دیده تردید و احتیاط به این گروه نگاه میکند. طالبان تنها تا زمانی میتواند در مدار تعامل با کرملین باقی بماند که تعارضی با منافع امنیتی و ژئوپلیتیکی روسیه نداشته باشد. در غیر این صورت، فشارهای سیاسی، اقتصادی یا حتی امنیتی در انتظار این گروه خواهد بود.
نتیجهگیری؛ نظم منطقهای فراتر از طالبان
نشستهای آینده درباره افغانستان، برای روسیه صرفاً فرصتی برای تعامل دیپلماتیک با حکومت طالبان نیست، بلکه ابزاری برای بازتعریف جایگاه خود در نظم منطقهایِ دوره پساآمریکا است. کرملین در تلاش است ساختاری امنیتی و سیاسی طراحی کند که بدون مداخله غرب، بتواند تهدیدات مشترک را مدیریت کند و رهبری ژئوپلیتیکی منطقه را در اختیار داشته باشد.
حکومت طالبان، در این معادله، نقش یک ابزار تاکتیکی را ایفا میکند؛ گروهی که چنانچه با قواعد بازی روسیه هماهنگ شود، جایگاه محدودی خواهد یافت و اگر ناهماهنگ عمل کند، از دایره حمایتها کنار گذاشته خواهد شد.
در مجموع، رویکرد روسیه نسبت به حکومت طالبان نه بر اساس ایدئولوژی، بلکه بر پایه منافع و موازنه قدرت منطقهای شکل گرفته است.
نویسنده: رضا احمدی – خبرگزاری دید