خبرگزاری دید: با نزدیک شدن به چهارمین سال سلطه طالبان بر افغانستان، عملکرد و جایگاه احزاب و جریانهای مخالف این گروه، بیش از پیش مورد پرسش قرار گرفته است. این اپوزیسیون که بیشتر در تبعید و خارج از مرزهای افغانستان فعالیت دارد، با چالشهایی مانند نبود انسجام، پراکندگی جغرافیایی، اختلاف دیدگاه و کمبود حمایت بینالمللی روبرو است؛ در حالی که حکومت سرپرست طالبان تلاش کرده روابط خود با کشورهای منطقه را گسترش دهد و خود را به عنوان یک شریک قابل اعتماد معرفی کند.

تازهترین تلاش در این مسیر، تأسیس حزب «عدالت ملی افغانستان» توسط جمعی از وزیران و نمایندگان سابق مجلس در استانبول است. اعضای این حزب، هدف خود را توسعه فرهنگی، انتخاب دموکراتیک مقامات محلی، ایجاد مکاتب به زبان مادری و رعایت حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان و کودکان، اعلام کردهاند.
پس از بازگشت طالبان به قدرت در آگست ۲۰۲۱، گروههای مختلفی مانند جبهه مقاومت ملی افغانستان، جبهه آزادی افغانستان، شورای عالی مقاومت، حزب عدالت و آزادی، حزب ملی افغانستان و دیگران تشکیل شدند. این گروهها در شهرهایی چون استانبول و وین نشستهایی برگزار کردهاند تا بر سر چگونگی مقابله با حکومت طالبان به اجماع برسند، اما تاکنون، این تلاشها نه در سطح داخلی و نه در عرصه بینالمللی، به نتیجه ملموسی نرسیده است.
رهبران این جریانها در سالهای اخیر بارها وعده «تحول بزرگ» و «زوال قریبالوقوع طالبان» را دادهاند. از جمله نصیراحمد اندیشه، نماینده افغانستان در شورای حقوق بشر، گفته است که تا دو ماه آینده تحولات سیاسی مهمی رخ خواهد داد. امرالله صالح، یونس قانونی و محمد محقق نیز وعده بازگشت یا سقوط حکومت طالبان را مطرح کردهاند، اما واقعیت میدانی، حکایت از تداوم قدرت طالبان دارد.
بر اساس گزارش اندیشکده بروکینگز، حکومت سرپرست طالبان همچنان با قدرت در کابل حکمرانی میکند. رهبر این گروه، هبتالله آخوندزاده از دفتر خود در قندهار سیاستگذاری کرده و با تمرکز بیشتر قدرت، ساختار حکومتی حکومت سرپرست را تثبیت کرده است. اگرچه حکومت موقت طالبان با بحرانهای شدید اقتصادی و اجتماعی، از جمله فقر گسترده و ناامنی غذایی برای بیش از ۹۰ درصد مردم مواجه است، اما هنوز تهدیدی جدی برای بقای ساختار قدرت آن به چشم نمیخورد.
در مقابل، اپوزیسیون در تبعید نتوانسته جایگزین قانعکنندهای برای حکومت طالبان ارائه دهد. نبود هماهنگی، رقابتهای درونی، اختلافات ایدئولوژیک و دسترسی نداشتن به منابع مالی و سیاسی لازم، از جمله موانعی هستند که این جریانها را در حاشیه نگاه داشتهاند. در برخی مقاطع، حملات نظامی محدودی علیه مواضع نیروهای حکومت سرپرست طالبان صورت گرفته، اما این اقدامات کوچکتر از آن بودهاند که تهدیدی جدی برای رژیم حاکم محسوب شوند.
از سوی دیگر، طالبان با بهرهگیری از بیانگیزگی کشورهای غربی برای ورود مجدد به بحران افغانستان، توانسته تعاملات منطقهای خود را گسترش دهد. روسیه اخیراً اولین کشوری بود که حکومت طالبان تحت عنوان امارت اسلامی را به رسمیت شناخت و کشورهای اروپایی چون آلمان نیز بهدنبال راههایی برای تعامل عملی با این گروه هستند؛ حتی با میانجیگری قطر، امکان گفتگو میان حکومت طالبان و مقامات آلمانی در برلین و بن فراهم شده است. گفته میشود که سوئیس نیز رویکرد مشابهی را در پیش گرفته است.
با این شرایط، اپوزیسیون در تبعید فاصلهای جدی تا تحقق هدف اصلی خود یعنی براندازی یا تضعیف حکومت طالبان دارد. هرچند در ماههای اخیر برخی چهرههای ناراضی در داخل افغانستان و حتی در سطح منطقهای، تلاش کردهاند به این جریانها نزدیک شوند، اما موفقیت چنین روندی، مستلزم ایجاد اجماع، انسجام و ارائه بدیلی قابل اعتماد و مقبول در سطح داخلی و جهانی است.
در غیر این صورت، و با ادامه روند فعلی، حکومت سرپرست طالبان همچنان بهعنوان قدرت بلامنازع در افغانستان باقی خواهد ماند؛ بهویژه اکنون که دستاوردهای دیپلماتیک جدید، جایگاه بینالمللی این گروه را تا حدی تقویت کرده است.
نویسنده: محسن موحد