اسد، سالروز استقلال افغانستان، یادآور پایان نفوذ مستقیم بریتانیا بر سرنوشت کشور و آغاز مسیر تازهای برای حاکمیت ملی است. در ۲۸ اسد ۱۲۹۸ هجری شمسی (۱۹۱۹ میلادی)، افغانستان پس از جنگ سوم با بریتانیا، استقلال رسمی خود را اعلام کرد؛ رویدادی که نه تنها پایان سلطه خارجی بود، بلکه نمادی از تلاشهای مداوم ملت افغانستان برای حاکمیت و خوداتکایی محسوب میشود، اما پرسش اساسی این است که مفهوم «استقلال» در جهان امروز چه معنایی دارد و افغانستان چگونه میتواند آن را محقق کند؟

مفهوم استقلال
استقلال یک کشور به معنای توانایی تصمیمگیری سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی بدون وابستگی یا سلطه مستقیم قدرتهای خارجی است. استقلال صرفاً اعلام رسمی حاکمیت نیست، بلکه شامل حفظ آزادی در تعیین سیاستها، مدیریت منابع داخلی، قدرت دفاعی مستقل و توانایی تعامل عادلانه با جهان میشود. در شرایط فعلی، بسیاری از کشورها، حتی با استقلال سیاسی، به دلیل وابستگیهای اقتصادی، نظامی یا تکنولوژیک، استقلال واقعی ندارند؛ این وابستگیها نوعی «وابستگی نرم» ایجاد میکنند که تصمیمگیری ملی را محدود میکند و توانایی کشورها در مدیریت امور داخلی و خارجی را تحت تأثیر قرار میدهد.
مؤلفههای استقلال
۱٫ استقلال سیاسی: توانایی حکومت برای اتخاذ تصمیمات بدون فشار یا مداخله خارجی. این مؤلفه شامل سیاست داخلی، روابط بینالمللی، انتخاب دولتها و مدیریت بحرانها میشود. استقلال سیاسی زمانی تحقق مییابد که یک دولت بتواند سیاستهای خود را با توجه به منافع ملی و نه با خواست دیگران شکل دهد.
۲٫ استقلال اقتصادی: کنترل منابع طبیعی، تولید داخلی، سیاست پولی و بودجهای مستقل و کاهش وابستگی به کمکها و وامهای خارجی. اقتصاد مستقل امکان برنامهریزی بلندمدت، سرمایهگذاری در زیرساختها و ایجاد فرصتهای شغلی را فراهم میکند و کشور را از فشارهای خارجی در تصمیمگیریها مصون میسازد.
۳٫ استقلال نظامی و امنیتی: داشتن نیروهای مسلح و ابزار دفاعی که بتوانند امنیت کشور را بدون تکیه کامل بر قدرتهای خارجی تأمین کنند. استقلال نظامی، پایهای برای تضمین سایر مؤلفههای استقلال است؛ زیرا بدون امنیت، هیچ کشوری نمیتواند سیاستها و اقتصاد مستقل داشته باشد.
۴٫ استقلال فرهنگی و اجتماعی: حفظ هویت ملی، زبان، دین و سنتها بدون سلطه فرهنگی خارجی و توانایی تعریف مسیر توسعه اجتماعی بر اساس ارزشها و نیازهای داخلی. استقلال فرهنگی موجب تقویت انسجام اجتماعی و جلوگیری از تأثیرگذاری غیرواقعی خارجیها بر تصمیمات داخلی میشود.
وضعیت افغانستان در مسیر استقلال
افغانستان به لحاظ استقلال، نمونهای است که نشان میدهد استقلال سیاسی تنها یک نقطه شروع است، نه مقصد نهایی و آرمان تحققیافته در همه ابعاد و مؤلفههای استقلال. اگرچه در ۱۹۱۹ استقلال رسمی کشور از استعمار بریتانیا اعلام شد، اما طی دهههای گذشته، وابستگی به قدرتهای خارجی در حوزههای اقتصادی، نظامی و سیاسی و نیز مورد تعرض و تجاوز قرار گرفتن کشور از سوی قدرتهای منطقهای در ابعاد و سطوح متفاوت، باعث شده که استقلال واقعی کشور همچنان به چالش کشیده شود.
وابستگی اقتصادی: اقتصاد افغانستان شدیداً به کمکهای خارجی، سرمایهگذاری خارجی و بازارهای جهانی وابسته است. این وابستگی، امکان اتخاذ سیاستهای اقتصادی کاملاً مستقل را محدود کرده و تصمیمگیری در مورد بودجه، پروژههای زیربنایی و مدیریت منابع طبیعی را تحت تأثیر خارجیها قرار میدهد. مثال بارز آن وابستگی کشور به کمکهای مالی و برنامههای توسعهای سازمان ملل و کشورهای غربی است.
وابستگی امنیتی و نظامی: جنگهای داخلی درازدامن و حضور نیروهای خارجی در دو دهه اخیر، از جمله حمایت نظامی و تجهیزات دفاعی، نشان میدهد که افغانستان به توان دفاعی مستقل دست نیافته و امنیت کشور به حضور و پشتیبانی خارجیها گره خورده است. این موضوع بر استقلال سیاسی نیز تأثیرگذار است؛ زیرا در نبود امنیت داخلی، تصمیمات ملی اغلب تحت فشار خارجیها گرفته میشوند.
وابستگی سیاسی و دیپلماتیک: روابط بینالمللی و سیاست خارجی افغانستان نیز با فشارهای خارجی شکل گرفته است؛ در بسیاری موارد، تصمیمگیریها تحت تأثیر منافع کشورهای بزرگ بوده و استقلال دولت به ویژه در دو دهه دوره جمهوری، در تصمیمگیریها به اندازهای محدود شده بود که حتی ولسوالها هم باید با اذن و اراده خارجیها منصوب میشدند.
در این میان، موقعیت ژئوپلیتیک افغانستان، همواره آن را در معرض فشارهای منطقهای و جهانی قرار داده که خود مانع از تحقق استقلال کامل شده است.
چالشها و چشمانداز
استقلال واقعی، فراتر از جشنها و روزهای ملی و مستلزم خوداتکایی، مدیریت منابع، تقویت نهادهای داخلی و کاهش وابستگیهای کلیدی است. افغانستان برای رسیدن به این استقلال، نیازمند برنامهریزی بلندمدت در حوزههای اقتصادی، امنیتی و اجتماعی است. این، شامل ارتقای تولید داخلی، مدیریت بهینه منابع طبیعی، توسعه فناوری و آموزش نیروی انسانی است تا کشور بتواند در حوزههای کلیدی دارای قدرت تصمیمگیری مستقل باشد.
همچنین استقلال فرهنگی و اجتماعی از اهمیت ویژهای برخوردار است. حفظ زبان، هنر، سنتها و ارزشهای دینی و ملی، پایهای برای انسجام داخلی و مقاومت در برابر فشارهای خارجی است. افغانستان با تنوع قومی و فرهنگی خود، میتواند با تمرکز بر وحدت و توسعه هویت ملی، استقلال فرهنگی خود را تقویت کند.
در نهایت، استقلال افغانستان تنها یک شعار تاریخی نیست، بلکه یک هدف عملی و استراتژیک است که نیازمند تلاش مستمر، خوداتکایی و مدیریت هوشمندانه منابع داخلی است. بدون این تلاشها، حتی با استقلال سیاسی، وابستگیهای اقتصادی و امنیتی همچنان مانع از تحقق استقلال واقعی خواهند شد.
نویسنده: راحل موسوی