خبرگزاری دید: اسرائیل نه تنها در آغاز موجودیتش بر پایه اشغال و زور بنا شد، بلکه ساختار کنونی آن نیز مبتنی بر تبعیض نژادی تمامعیار است. قوانین اساسی اسرائیل، یهودیان را «ملت برگزیده» و صاحب انحصاری این سرزمین معرفی میکند، در حالی که میلیونها فلسطینی بومی از ابتداییترین حقوق سیاسی و مدنی محروماند.

در ادبیات سیاسی و روابط بینالملل، کمتر پدیدهای به اندازه موجودیت اسرائیل بهعنوان نماد بحران، تجاوز و بیعدالتی شناخته میشود. رژیم صهیونیستی از زمان شکلگیری خود در سال ۱۹۴۸ تاکنون، نه تنها نتوانسته است جایگاهی مشروع و باثبات در نظام بینالملل کسب کند، بلکه همواره با عملکرد تجاوزکارانه، سیاستهای اشغالگرانه و نقض گسترده حقوق بشر، بهعنوان مصداقی عینی از «شر مطلق» در منطقه و جهان شناخته شده است. برای درک این مفهوم، باید به سه محور اصلی توجه کرد: ماهیت شکلگیری، رفتار ساختاری و پیامدهای منطقهای و جهانی اسرائیل.
- ماهیت شکلگیری بر مبنای خشونت و پاکسازی قومی
اسرائیل برخلاف بسیاری از دولتهای مدرن، نه بر اساس اراده مردم بومی و یا سیر طبیعی تاریخ، بلکه بر پایه پروژه استعماری ـ نژادپرستانه شکل گرفت. طرح بالفور (۱۹۱۷) و سپس حمایت قدرتهای استعماری بهویژه بریتانیا و ایالات متحده، زمینهساز مهاجرت یهودیان اروپایی به سرزمین فلسطین شد. این روند با خشونت، مصادره زمینها و پاکسازی قومی فلسطینیان همراه بود؛ واقعه «نکبت» (۱۹۴۸) که منجر به آوارگی بیش از ۷۰۰ هزار فلسطینی شد، سندی تاریخی بر این واقعیت است. بنابراین، بنیان اسرائیل نه بر عدالت و حقوق طبیعی ملتها، بلکه بر سلب حق حیات و تبعید اجباری یک ملت شکل گرفته است. - ساختار سیاسی ـ ایدئولوژیک مبتنی بر آپارتاید
اسرائیل نه تنها در آغاز موجودیتش بر پایه اشغال و زور بنا شد، بلکه ساختار کنونی آن نیز مبتنی بر تبعیض نژادی تمامعیار است. قوانین اساسی اسرائیل، یهودیان را «ملت برگزیده» و صاحب انحصاری این سرزمین معرفی میکند، در حالی که میلیونها فلسطینی بومی از ابتداییترین حقوق سیاسی و مدنی محروماند. دیوار حائل، شهرکسازیهای گسترده، محاصره غزه و نظام مجوزهای تبعیضآمیز در کرانه باختری، شواهد روشن این آپارتاید مدرناند. سازمانهای بینالمللی از جمله عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر، رسماً اسرائیل را رژیمی مبتنی بر آپارتاید توصیف کردهاند. - استمرار سیاست تجاوز و جنگافروزی
از زمان تأسیس تاکنون، اسرائیل همواره درگیر جنگ، اشغال یا تجاوز بوده است. از جنگ ۱۹۶۷ و اشغال قدس شرقی، کرانه باختری و جولان گرفته تا حملات مکرر به لبنان، سوریه و غزه، نشان میدهد که این رژیم تنها در سایه خشونت میتواند بقا یابد. ارتش اسرائیل بارها مرتکب جنایات جنگی شده است: بمباران بیمارستانها، مکاتب و مراکز پناهجویان در غزه؛ استفاده از سلاحهای ممنوعه و هدف قراردادن خبرنگاران، تنها بخشی از کارنامه سیاه این رژیم سفاک است. به همین دلیل، بسیاری از اندیشمندان سیاسی، اسرائیل را نه یک «دولت عادی» بلکه یک «ماشین نظامی ـ امنیتی» میدانند که مأموریتش استمرار بحران است. - اسرائیل و بیثباتی منطقهای
یکی از ابعاد مهم «شر مطلق» بودن اسرائیل، تأثیرات ویرانگر آن بر امنیت و ثبات خاورمیانه است. سیاستهای توسعهطلبانه و تجاوزگرانه اسرائیل، عملاً روند توسعه سیاسی و اقتصادی کشورهای منطقه را مختل کرده و زمینهساز تنشهای پایدار شده است. حضور و حمایتهای بیقید و شرط آمریکا و غرب از اسرائیل، موجب شکلگیری شکافهای عمیق میان جهان اسلام و غرب گردیده و چرخهای از خشونت، مقاومت و سرکوب را استمرار بخشیده است. در واقع، اسرائیل بهمثابه یک «ویروس مزمن» عمل میکند که هرگونه امکان همزیستی مسالمتآمیز و ثبات پایدار را از منطقه سلب کرده است. - پیامدهای جهانی و چالشهای حقوق بینالملل
جنایات اسرائیل نه تنها به خاورمیانه محدود نمیشود، بلکه اعتبار نظم بینالمللی و نهادهای حقوقی جهانی را نیز زیر سؤال برده است. حمایت قدرتهای بزرگ از این رژیم و ناتوانی سازمان ملل در مهار تجاوزات اسرائیل، به بحران مشروعیت حقوق بینالملل دامن زده است. هنگامی که جامعه جهانی نتواند در برابر نسلکشی، محاصره اقتصادی، کشتار کودکان و آوارگی میلیونی مردمان مظلوم بومی، واکنشی مؤثر نشان دهد، این پرسش جدی مطرح میشود که آیا نظام حقوقی بینالمللی چیزی جز ابزاری در دست قدرتهای استعماری است؟ اسرائیل بهعنوان نماد آشکار بیعدالتی، شکاف میان اصول اعلامشده (حقوق بشر، دموکراسی، آزادی) و واقعیتهای میدانی را نمایان ساخته است. - مقاومت بهمثابه واکنش طبیعی به شر مطلق
یکی از نشانههای بارز ماهیت شرارتبار اسرائیل، ظهور و استمرار جنبشهای مقاومت در فلسطین و جهان اسلام است. تجربه تاریخی نشان میدهد که هر ملتی که تحت اشغال و تبعیض قرار گیرد، ناگزیر به مقاومت روی میآورد. از انتفاضههای فلسطینی تا جنبشهای مقاومت در لبنان و غزه، همگی پاسخی به جنایات اسرائیلاند. این مقاومت نهتنها مشروعیت اخلاقی دارد، بلکه از منظر حقوق بینالملل نیز مصداق «حق دفاع از خود» در برابر اشغالگری است.
نتیجهگیری
بررسی تاریخی، حقوقی و سیاسی اسرائیل نشان میدهد که این رژیم از بدو تأسیس تاکنون، مصداق بارز «شر مطلق» در عرصه بینالملل است. موجودیتی که بر پایه اشغال، تبعیض و جنگ شکل گرفته و استمرار یافته است، نه تنها تهدیدی برای ملت فلسطین، بلکه خطری برای ثبات منطقهای و اعتبار حقوق بینالملل محسوب میشود. از این رو، مواجهه با اسرائیل صرفاً یک موضوع سیاسی یا دینی نیست، بلکه یک ضرورت اخلاقی و انسانی است. جهان اگر خواستار صلح پایدار و عدالت واقعی است، نمیتواند نسبت به موجودیت و عملکرد رژیمی که جوهرهاش بر شرارت بنا شده، بیتفاوت باشد.
نویسنده: راحل موسوی – خبرگزاری دید