خبرگزاری دید: روز جهانی کودک فرصتی است برای بازخوانی تعهدات جهانی و سنجش فاصله دردناک میان اصول انسانی تعریفشده در منشورها و سازوکارهای بینالمللی و واقعیتهای میدانی جاری در افغانستان و دیگر کشورهایی که سرنوشتی مشابه با این جغرافیای درد و رنج دارند.

امروز (۸ اکتوبر) روز جهانی کودک است، اما این روز در افغانستان نه روز جشن و لبخند، بلکه یادآور واقعیتی تلخ و دردناک است؛ واقعیتی که مبتنی بر محرومیت میلیونها کودک از ابتداییترین حقوق انسانی خود است. پس از چندین دهه جنگ و فقر، افغانستان امروز درگیر بحرانی عمیق است که سه ضلع اصلی آن در حوزه اجتماع، سوء تغذیه، کار اجباری و استفاده از کودکان در درگیریهای مسلحانه را در بر میگیرد. در چنین شرایطی، روز جهانی کودک فرصتی است برای بازخوانی تعهدات جهانی و سنجش فاصله دردناک میان اصول انسانی تعریفشده در منشورها و سازوکارهای بینالمللی و واقعیتهای میدانی جاری در افغانستان و دیگر کشورهایی که سرنوشتی مشابه با این جغرافیای درد و رنج دارند.
بحران سوء تغذیه در افغانستان نماد و نمودی آشکار از فروپاشی اجتماعی است. بر اساس گزارشهای نهادهای بینالمللی، بیش از سه و نیم میلیون کودک زیر پنج سال از لاغری حاد رنج میبرند و حدود یکونیم میلیون تن از آنان در آستانه مرگ ناشی از سوء تغذیه شدید قرار دارند. همچنین نزدیک به نیمی از کودکان خردسال کشور با قدکوتاهی مزمن مواجهاند که نتیجه سوء تغذیه طولانیمدت، فقر غذایی، بیماریهای مکرر و مراقبت ناکافی است و اثرات آن تا بزرگسالی ادامه مییابد. این وضعیت ناشی از کاهش کمکهای بشردوستانه پس از تحولات سیاسی سال ۲۰۲۱، خشکسالیهای پیاپی، تورم مواد غذایی و فروپاشی درآمد خانوارها است. در بسیاری از مناطق روستایی، خانوادهها دیگر توان تهیه سه وعده غذای روزانه را ندارند و کودکانی که باید در حال رشد باشند، اکنون با گرسنگی مزمن دستوپنجه نرم میکنند.
همزمان با بحران غذایی، فقر گسترده خانوادهها کودکان را به بازار کار رانده است. امروز در شهرهای بزرگ و کوچک افغانستان، حضور کودکان در خیابانها، کارگاهها، معادن و مزارع، به امری عادی تبدیل شده است. بسیاری از این کودکان، نانآوران خانوادههای بیسرپرست یا بیدرآمدند و در برابر مزد ناچیز، کارهای طاقتفرسا و خطرناک انجام میدهند. آنان از تحصیل بازماندهاند و آینده شان در همان سالهای ابتدایی زندگی، زیر بار فقر و رنجهای بیشمار ناشی از این پدیده شوم و ویرانگر دفن میشود. کار کودکان در افغانستان دیگر یک پدیده پنهان نیست، بلکه نشانه آشکار فروپاشی نظام حمایتی و آموزشی است که باید ستون اصلی رشد نسل آینده باشد.
وجه دیگر این بحران، بهرهگیری از کودکان در جنگ و خشونت است. در چند دهه اخیر بارها گزارشهایی از بهرهبرداری از کودکان در صفوف گروههای مسلح منتشر شده است؛ کودکانی که بهعنوان سرباز، جاسوس یا کارگر در عملیاتهای نظامی بهکار گرفته میشوند. این پدیده، افزون بر نقض آشکار قوانین بینالمللی، آسیبی جبرانناپذیر بر روح و روان کودکان افغانستان وارد کرده است. بسیاری از آنان پس از جدایی از گروههای مسلح، دچار اختلالات عمیق روانی، انزوا و ناتوانی برای بازگشت به زندگی عادی و شرایطی میشوند که موقعیت سنی شان ایجاب میکند. در این میان، آنچه این زخم را عمیقتر و این درد را التیامناپذیرتر کرده است، نبود نظام حمایتی و مراکز بازپروری مؤثر برای کودکان بازگشته از میدان جنگ است. در چنین شرایطی، نجات کودکی در افغانستان مستلزم اقدامی فراتر از کمکهای موقت قطرهچکانی نهادهای امدادرسان داخلی و خارجی است. افزایش برنامههای تغذیه اضطراری برای مادران و نوزادان، ایجاد شبکههای حمایت اجتماعی و بازگرداندن کودکان به نظام آموزشی پایدار که بر زخمهای کاشتهشده در جان و روان آنان مرهمی شفابخش بگذارد، از مهمترین گامهایی است که میتواند آینده این نسل را نجات دهد و بایستی در اولویت قرار گیرد.
همچنین جامعه جهانی باید نظارت دقیقتری بر وضعیت حقوق کودک در افغانستان اعمال کند و برای توقف کار اجباری و جذب کودکان در جنگ، از سازوکارهای پاسخگویی بینالمللی بهره گیرد.
روز جهانی کودک برای افغانستان یادآور مسوولیتی مشترک برای تمام کشورها و نهادهای بینالمللی است؛ مسوولیتی که بر دوش دولتها، نهادهای امدادی و جامعه جهانی سنگینی میکند. در کشوری که گرسنگی و جنگ، کودکی را از کودکان ربوده است، هیچ اولویتی مهمتر از حفظ جان و روان و کرامت کودکان وجود ندارد.
آینده افغانستان، در گرو نجات امروز کودکان آن است.
نویسنده: راحل موسوی