Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
اسلایدشوافغانستانانفجارتحلیلتروریسمجنگجهانسیاستنظامی

از مرز ایران تا مرز چین؛ راهبرد تازه واشنگتن برای بی‌ثبات‌سازی آسیا

در بیش از سه سالی که از بازگشت طالبان به قدرت می‌گذرد، نیروهای مرزبانی این گروه بارها با مرزبانان ایرانی در نوار مرزی دو کشور وارد درگیری و رفتارهای خشونت‌آمیز غیرحرفه‌ای و خارج از چارچوب اصول همجواری شدند. بسیاری از تحلیلگران حدس زدند که آن تنش‌ها، بخشی از طرحی فراتر از مرز ایران و افغانستان و برآمده از عاملی غیرحرفه‌ای بودن نیروهای مرزبانی حکومت طالبان است؛ طرحی برای گسترش بحران در محورهای پیرامونی افغانستان؛ از جمله ایران، چین و روسیه. با وجود این، پرسش اصلی این است که چرا تنش‌های مرزی طالبان با ایران، گسترده و پردامنه نشد؟

به نظر می‌رسد مهم‌ترین عامل بازدارنده از توسعه تنش‌های مرزی افغانستان با ایران، خویشتن‌داری نیروهای مرزبانی ایران بود. گو این که آنان به‌درستی دریافته بودند که پشت پرده این تحرکات تحریک‌آمیز، نه رهبران و فرماندهان طالبان، بلکه نیرویی فرامنطقه‌ای قرار دارد با برنامه‌های کلان راهبردی معطوف به ایجاد بسترهای تازه تنش و ناامنی در منطقه.

امروز، با انتقال خط بحران از مرز ایران به مرز پاکستان، می‌توان گفت واشنگتن در حال بازآرایی راهبرد خود برای بی‌ثبات‌سازی آسیای بزرگ از غرب تا شرق است.

ایران و طالبان؛ پروژه‌ای که شکست خورد

در چند سال اخیر و مخصوصا در یک سال گذشته، محور تبلیغاتی مشخصی از سوی رسانه‌های نزدیک به غرب شکل گرفته است: تأکید بر اختلافات آبی ایران و افغانستان، برجسته‌سازی رفتارهای تنش‌زا در مرز و القای خصومت ایدئولوژیک میان دو همسایه.

هدف روشن بود: درگیر کردن ایران در جبهه‌ای تازه در شرق، تا تهران از محور ژئوپلیتیکی خود در خلیج فارس و غرب آسیا فاصله بگیرد.

اما واکنش هوشمندانه ایران، گفتگوهای دیپلماتیک مستقیم و کنترول صحنه رسانه‌ای، باعث شد این پروژه با شکست مواجه شود. نتیجه آن بود که بازیگران طراح، به‌ویژه امریکا، به‌سرعت خط بحران را به‌سمت اسلام‌آباد تغییر دادند.

پاکستان؛ زمین تازه بازی نیابتی

درگیری‌های اخیر میان حکومت طالبان و ارتش پاکستان، در ظاهر بر سر مرز و پناه ‌دادن به شورشیان پاکستانی است، اما در باطن، نشانه‌ای از ورود بحران به مرحله‌ای جدید و صد البته بسیار خطرناک است.

پاکستان امروز در وضعیت اقتصادی ناپایدار، شکاف سیاسی عمیق و وابستگی مالی شدید به نهادهای غربی قرار دارد؛ درست همان ترکیبی که امریکا برای اجرای سیاست‌های بی‌ثبات‌سازی به آن نیاز دارد.

با توجه به پیوند راهبردی اسلام‌آباد با پکن در قالب طرح «کریدور اقتصادی چین ـ پاکستان» شعله‌ور شدن آتش بحران در این محور، عملاً ضربه‌ای مستقیم به ابتکار «یک کمربند ـ یک جاده» چین محسوب می‌شود؛ ضربه‌ای کاری و برابر با خواست راهبردی آمریکا.

چین در حلقه بحران‌های پی‌درپی

ایالات متحده در سال‌های اخیر و مشخصا پس از شکست نظامی در افغانستان، به‌جای ورود مستقیم به جنگ، از الگوی «آشوب‌های محیطی» استفاده می‌کند. این الگو در محور مواجهه با پکن، شامل ایجاد زنجیره‌ای از بحران‌های همزمان در اطراف چین است:

در شرق، از طریق تایوان و دریای جنوبی چین؛

در شمال، با تداوم جنگ اوکراین و فشار بر روسیه؛

و اکنون در غرب، با شعله‌ور کردن درگیری در محور افغانستان ـ پاکستان.

هدف طراحی این زنجیره نیز روشن است: محاصره ژئوپلیتیکی چین و فرسایش تدریجی ثبات در اطراف این مهم‌ترین رقییب منطقه‌ای ـ بین‌المللی ایالات متحده.

طالبان؛ از بازیگر مستقل تا ابزار نفوذ

حکومت طالبان در ظاهر می‌کوشد سیاستی متوازن و مستقل از شرق و غرب در پیش گیرد؛ با ایران رابطه‌اش را حفظ کند، از چین سرمایه جذب کند و با روسیه در تماس بماند، اما در عمل، نفوذ شبکه‌های اطلاعاتی غربی و فشار جریان‌های افراطی درونی، این گروه را در مسیر تقابل‌های ناخواسته می‌کشاند؛ تقابل‌هایی که عوارض و عواقب زیانبار و جبران‌ناپذیری برای افغانستان و ساختار سیاسی حکومت طالبان دارد.

درگیری نظامی با پاکستان، اگر ادامه یابد، نه‌تنها اعتبار حکومت طالبان و اعتماد به آن را در سطح منطقه‌ای تضعیف می‌کند، بلکه افغانستان را از مسیر همکاری‌های اقتصادی با شرق و جنوب آسیا نیز بیرون خواهد راند.

جمع‌بندی: انتقال مرکز بحران از غرب آسیا به آسیای مرکزی

در یک نگاه کلی، امریکا با آگاهی از شکست پروژه‌های نظامی پرهزینه در خاورمیانه و جنوب آسیا، اکنون به‌سمت مدیریت بی‌ثباتی از راه دور روی آورده است.

در این الگو، بازیگران محلی، مانند طالبان، گروه‌های افراطی یا دولت‌های شکننده، نقش «سوخت ژئوپلیتیکی» را بازی می‌کنند؛ بدون آن‌که واشنگتن ناچار به مداخله مستقیم باشد.

از ناکامی تحریک مرزی میان ایران و طالبان تا تشدید درگیری میان کابل و اسلام‌آباد، همه نشانه‌هایی از اجرای نسخه دوم همان راهبرد هستند: تضعیف همگرایی منطقه‌ای، مهار چین و جلوگیری از شکل‌گیری بلوک مستقل آسیایی.

سخن پایانی

آنچه امروز در مرز افغانستان و پاکستان جریان دارد، نباید به‌عنوان یک درگیری محلی دیده شود. این رخداد، بخشی از معماری کلان آشوب در آسیا است؛ معماری‌ای که در واشنگتن طراحی می‌شود، اما هزینه‌اش را کشورهای منطقه می‌پردازند.

آینده ثبات در آسیا، بیش از هر زمان دیگر، به سطح آگاهی و همکاری میان قدرت‌های منطقه‌ای بستگی دارد؛ همکاری‌ای که اگر شکل نگیرد، زنجیره بحران از مرز ایران تا مرز چین همچنان گسترش خواهد یافت.

نویسنده: راحل موسوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا