Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
اجتماعاسلایدشوافغانستانتحلیلتروریسمجنگحقوق بشرزنانسیاستغذاکودکان

گرسنگی در افغانستان؛ بحرانی که زمستان آن را عمیق‌تر می‌کند

خبرگزاری دید: برنامه جهانی غذا به تازگی در آستانه هشتادمین سالگرد تأسیس سازمان ملل متحد، هشداری صادر کرد که بار دیگر افغانستان را در کانون توجه جامعه جهانی قرار داد.

آمار این نهاد بین‌المللی، روایتگر واقعیتی تلخ است: «یک نفر از هر پنج تن در افغانستان نمی‌داند وعده بعدی غذایش از کجا تأمین خواهد شد.» این رقم نه صرفاً شاخصی آماری، بلکه بازتاب فروپاشی تدریجی امنیت غذایی در سرزمینی است که زمانی خودکفا بود.

همزمان دفتر هماهنگ‌کننده کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل نیز تأیید می‌کند که افغانستان با یکی از بدترین بحران‌های گرسنگی در جهان روبه‌روست. رقم ۹.۵ میلیون نفر که با ناامنی شدید غذایی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، تصویری است از جامعه‌ای که در لبه پرتگاه قرار گرفته است.

این آمار هنگامی معنای عمیق‌تر خود را نشان می‌دهد که بدانیم افغانستان به سوی فصل سرمایی حرکت می‌کند که هرساله تنگنای معیشتی را به بحرانی انسانی تبدیل می‌سازد.

زمستان در افغانستان نه‌تنها فصل سرما است، بلکه دوره‌ای است که آسیب‌پذیری‌های اجتماعی و اقتصادی را چندین برابر می‌کند. بسیاری از ولایات، به‌ویژه مناطق کوهستانی و دورافتاده، در این فصل با انزوای جغرافیایی مواجه می‌شوند و دسترسی به کمک‌های بشردوستانه دشوارتر می‌گردد.

در چنین شرایطی، بازگشت گسترده مهاجران، بار دیگر بر دوش اقتصاد آسیب‌دیده کشور سنگینی می‌کند و فشار بر منابع محدود را افزایش می‌دهد. حوادث طبیعی نیز در ماه‌های اخیر، بر پیچیدگی این معادله افزوده‌اند. سیل‌ها و زلزله‌هایی که برخی نقاط کشور را ویران کردند، نه تنها خانه‌ها و زیرساخت‌ها را تخریب کردند، بلکه زمین‌های کشاورزی و منابع معیشتی خانوارها را نیز از بین بردند. این فجایع طبیعی در کنار کاهش چشمگیر کمک‌های بین‌المللی، فضای کمک‌رسانی را محدودتر و چالش‌ها را عمیق‌تر ساخته‌اند.

اما ریشه‌های بحران گرسنگی در افغانستان، فراتر از عوامل طبیعی و کاهش کمک‌های خارجی است. فرار سرمایه‌ها، بیکاری گسترده و فروپاشی بخش‌های تولیدی اقتصاد، مجموعه‌ای از عوامل ساختاری هستند که امنیت غذایی را به یکی از آسیب‌پذیرترین حوزه‌های زندگی مردم تبدیل کرده‌اند. محرومیت زنان از حق کار نیز، نه تنها منابع مالی خانوارها را کاهش داده، که بار اقتصادی را بر دوش مردان سنگین‌تر کرده و توان کلی خانواده‌ها برای مقابله با بحران را تضعیف نموده است.
تبعات این وضعیت اگر مدیریت نشود، می‌تواند برای کشور زیانبار باشد. مهاجرت گسترده، افزایش ناامنی و تشدید فاصله میان مردم و حاکمیت، از آشکارترین نمودهای این بحران خواهد بود. جامعه‌ای که در تنگنای گرسنگی قرار دارد، توان مشارکت در بازسازی و توسعه را از دست می‌دهد و به سوی فروپاشی اجتماعی سوق پیدا می‌کند.

در این میان، زنان و کودکان بیشترین آسیب را متحمل می‌شوند. کودکان که در دوران سوء تغذیه بزرگ می‌شوند، نه تنها از لحاظ جسمی آسیب می‌بینند، بلکه ظرفیت‌های ذهنی و آموزشی آنها نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد. زنان که از حق کار محروم‌اند، علاوه بر فشار اقتصادی، با فشار روحی و روانی نیز دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ وضعیتی که سلامت روان خانواده‌ها را نیز تهدید می‌کند.

با این حال، رسیدگی به بحران گرسنگی، مستلزم برنامه‌ریزی فوری و اقدامات ساختاری است که بتواند چرخه فقر و ناامنی غذایی را بشکند. سازمان‌های کمک‌کننده داخلی و خارجی باید برای جلوگیری از فاجعه انسانی در فصل سرما، دست به کار شوند.

اما بدون حمایت فعال از اقتصاد داخلی، ایجاد فرصت‌های شغلی و فراهم کردن زمینه برای مشارکت همگانی در فعالیت‌های اقتصادی، این کمک‌ها تنها می‌توانند راه‌حلی موقت باشند.

افغانستان برای خروج از دایره گرسنگی، نیازمند تحولی ساختاری است که اقتصاد را احیا و امید را به زندگی مردم بازگرداند. تا آن زمان، آمار برنامه جهانی غذا، همچنان روایتگر داستان جامعه‌ای خواهد بود که در انتظار وعده غذای فردا است.

نویسنده: احمدذکی نویسا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا