Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
اسلایدشوتحلیلتحلیل و ترجمهسیاست

تحلیل قرآنی؛ قرآن و تعیین سرنوشت

خبرگزاری دید: جامعه‌های دیگر می‌توانند سرنوشت یک جامعه دوست یا دشمن را دگرگون کنند. وقتی جامعه‌ای خودش را دگرگون کند، به طریق اولی می‌تواند جامعه بیرون از خود را هم دگرگون کند.

تحلیل قرآنی؛ قرآن و تعیین سرنوشت

إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ. (رعد: ۱۱)
هان! خدا سرنوشت هيچ مردمى را دگرگون نمی‌كند تا آن كه حال خود را دگرگون سازند.

  1. بیشترین مفهوم «حتی» نقطه پایان گذاشتن است برای مطلب پیش از خود. ماهی را خوردم حتی سرش را: أكلت السمكة حتّى رأسها. وقتی بشر سرنوشت خود را دگرگون کرد، خدا آن را بر نمی‌گرداند.
  2. «إِنَّ» ناگزیر بودن دگرگونی را به دست بشر می‌رساند و از خدا نفی می‌کند؛ چون سنت تکوینی او را نشان می‌دهد. قانون‌گذار بیش و پیش از همه به قانون خود پایبندی نشان می‌دهد مگر آن که از باب ناگزیری و لطف و فضل خودش دگرگونی پدید آورد.
  3. جامعه‌های دیگر می‌توانند سرنوشت یک جامعه دوست یا دشمن را دگرگون کنند. وقتی جامعه‌ای خودش را دگرگون کند، به طریق اولی می‌تواند جامعه بیرون از خود را هم دگرگون کند. وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمينَ‏. (بقره: ۲۵۱؛ تفسير المراغى، ‏۱۳، ۷۹)
  4. دگرگونی از بدی به خوبی و خوب‌تر و خوب‌ترین است و از زشتی به زشت‌تر و زشت‌ترین. دگرگونی حالت صعودی و سقوطی را در بر می‌گیرد.
  5. وقتی سرنوشت به دست خود ما رقم می‌خورد، نباید گرفتاری به سرنوشت و زندگی بد را به گردن دیگران بیندازیم و فرافکنی کنیم. (تفسير نمونه، ‏۱۰، ۱۴۶)
  6. دادن سرنوشت به دست خود ما نمونه‌ای از کرامت ذاتی بشر و جانشینی او از خدا است در زمین برای بزرگداشت و پاسداشت شخصیت آدمی.
  7. مای موصوله مفهوم فراگیر دارد و همه‌چیز را در بر می‌گیرد و هیچ چیزی بیرون از آن نمی‌ماند. دگرگونی نعمت، نقمت، شکوه، آزادی، عدالت، فساد، فسق، خواری و بلندی و پستی، نیروهای درونی، بیرونی، کردار و سبک زندگی نمونه‌اند. (فى ظلال القرآن، ‏۴، ۲۰۴۹) نه مفهوم اصلی؛ همان دگرگونی همه‌جانبه و فراگیر و ژرف در تمام سطح‌های زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، هنری و دینی.
  8. آیه به همگان احساس امید، شادابی، تحرک و فعالیت می‌دهد و ما را از سستی و تنبلی و بیکاری دور می‌کند؛ چون خود ما عامل اصلی تعیین‌کننده سرنوشت خویش در سطح فرد و جامعه هستیم.
  9. وقتی اصل دگرگونی دست خود ما است باید زود اقدام کنیم و زمان، مکان، فرصت، ابزارها و فرصت‌ها را به هیچ شکل از دست ندهیم و ساده ننگریم و نگذریم.
  10. واژه «قوم» دگرگونی مفید و با نتیجه را برای همگان می‌داند، نه فرد و گروه. وقتی دگرگونی همگانی بود، سختی، اهمیت، کمیت و کیفیت کار چند برابر می‌شود.
  11. برای دگرگونی اجتماعی، دگرگونی فردی ضرورت دارد و تا فرد ساخته نشود، جامعه ساخته نمی‌شود؛ جامعه تشکیل‌شده از همین فردها است. نهاد خانواده به عنوان سنگ زیربنای اجتماعی باید پس از فرد دگرگون شود.
  12. به باور عدلیه، انسان اراده دارد و خدا او را برای انجام کارهای خرد و کلان و مهم و سرنوشت‌ساز مجبور نمی‌کند، پس به طریق اولی برای کارهای غیر مهم او را مجبور نمی‌کند. (التفسير الكبير، ‏۱۹، ۲۰)
  13. مفهوم اصلی روی دگرگونی درونی آدمی تمرکز دارد و نه بیرونی؛ چون روبنا با دگرگونی زیربنا خود به خود عوض می‌شود.
  14. دگرگونی نسبت به خدا فراگیر آمده به تناسب ذات و فراگیری صفت‌ها و فعل‌های او، اما به انسان دگرگونی نیروهای درون وی به دلیل بنیان و ساختار عِلّی و معلولی.
  15. دگرگونی شناخت هدف، ابزار، منابع، مرحله‌بندی، سازماندهی، اولویت‌سنجی و پیامدها و مانع‌ها را می‌طلبد.
  16. دگرگونی مردم سه گونه است: خودشان، دیگران و ابزارهای زندگی شان؛ مانند تیراندازی روز احد. برای همین با گناه جمعی، جمعی بی‌گناه می‌سوزد؛ چنان که پیامبر (ص) فرمود: وقد سئل انهلك وفينا الصالحون؟ قال: نعم إذا كثر الخبث. (الجامع لأحكام القرآن، ‏۹، ۲۹۴) همان فسق و فجور.
  17. جبایی و قاضی: بر پایه نص آیه، کودکان مشرکان، کافران و منافقان با گناه نیاکان خود عذاب نمی‌شوند؛ چون به مرحله دگرگونی سرنوشت نرسیده‌اند. (التفسير الكبير، ‏۱۹، ۲۰)
  18. خدا انسان را به پیروی از قانون تکوین مجبور نکرده و سرنوشت او را در حالت ثابت نگذاشته تا خودش مالک سرنوشت خود نباشد. او انسان را با اندیشه و جایگاه پر از اراده قرار داده تا آزاد زندگی کند و مالک سرنوشت و دگرگونی زندگی خود باشد. پس عامل بنیادین دگرگونی، خود انسان است و نیروهای درونی وی. (من وحى القرآن، ‏۱۳، ۲۸)
  1. سنت خدا این‌گونه جاری شده که به سبب خود مردم سرنوشت آنان را دگرگون می‌کند. نعمت، نقمت، تندرستی، ظلم، معصیت، فساد و مصلحت و چیزهای دگر را از آنان نمی‌گیرد مگر به سبب خودشان. پیامبر (ص) فرمود: إن الناس إذا رأوا الظالم، فلم يأخذوا على يديه، يوشك أن يعمهم اللّه بعقاب. (التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج، ‏۱۳، ۱۲۴) آلوسی هم روایت بلندی از علی (ع) در همین مفهوم می‌آورد و سرنوشت مردم را گره خورده به فرمان خداوند می‌داند. (روح المعانی، ‏۷، ۱۱۰)
  2. ممکن است بتوان معنی فراگیر از آیه هم نشان داد که بین هرگونه دگرگونی بیرونی و درونی خوب و بد و حالت‌های نفسانی، تلازم همه‌جانبه باشد، اما سیاق با آن نمی‌سازد به ویژه پسوند. پس مراد از ما به قوم همان نعمت قبلی داده شده است؛ چون جمله دگرگونی را توصیف می‌کند و قاعده کلی را بیان نمی‌کند. (الميزان فی تفسير القرآن، ‏۱۱، ۳۱۱)
  3. اگر آیه در سیاق معنی شود، حق با علامه است و اگر بدون سیاق همان مفهوم فراگیر از آن به دست می‌آید. با قرینه‌های لفظی و معنوی و خارجی، مفهوم فراگیر بهتر است.
  4. علت پس‌ماندگی افغانستان از کشورهای همسایه، منطقه و جهان وابستگی به بیگانگان بوده، است و خواهد بود. اگر خود مردم با تکیه بر اشتراک‌های فراوان از درون خود را دگرگون کنند، راه صدساله را یک شب طی می‌کنند.

    نویسنده: سید محمدعلی موسوی – خبرگزاری دید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا