خبرگزاری دید: تیتیپی، محصول همان سیاستهای متناقض و ابزاری است که روزگاری برای گسترش نفوذ منطقهای و ایجاد اهرمهای مهارپذیر طراحی شده بود. امروز، این استراتژی نتیجهای معکوس داده و بازیای که اسلامآباد خود آغازگر آن بود، به تلهای برای سیاستگذاران پاکستانی بدل گشته است.

شکست مذاکرات استانبول میان کابل و اسلامآباد، فراتر از یک ناکامی دیپلماتیک ساده، نمودی آشکار از بحران ساختاری عمیقتری است که روابط دوجانبه را به لبه پرتگاه کشانده است. جمعه گذشته، هنگامی که دو طرف رسماً بنبست گفتگوها را اعلام و یکدیگر را به نقض تعهدات متهم کردند، در واقع پرده از واقعیتی برداشته شد که ریشه در تناقضات استراتژیک چندساله پاکستان دارد.
در لایههای زیرین این تنش، پرونده تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) به مثابه کانون اصلی نگرانیهای اسلامآباد قرار دارد. این گروه که طی سالهای اخیر از یک تهدید محدود به چالشی وجودی برای امنیت ملی پاکستان تبدیل شده، اکنون توانسته است باورهای راهبردی نخبگان سیاسی-نظامی این کشور را دستخوش تحول بنیادین سازد. ضربات مکرر و فزاینده تیتیپی به نهادهای حاکمیتی، اسلامآباد را به این نتیجه رسانده که در برابر سناریویی قرار دارد که میتواند الگوی افغانستان را تکرار کند؛ سناریویی که دو دهه پیش بازگشت طالبان به قدرت در آن محال مینمود.
این وضعیت، استراتژیستهای پاکستانی را در دوراهیای تاریخی قرار داده است. از یک سو، دستکمانگاری تهدید تیتیپی میتواند به بحرانی غیرقابل مهار در آینده منجر شود. از سوی دیگر، واکنشهای عجولانه و محاسبات نادقیق نیز خطر تشدید موجهای امنیتی-اجتماعی را به همراه دارد. هر دو مسیر، اسلامآباد را در تنگنایی راهبردی محصور کرده که گزینش میان آنها نیازمند دقت و حساسیت فوقالعاده است.
اما طنز تلخ ماجرا در آن است که تیتیپی، محصول همان سیاستهای متناقض و ابزاری است که روزگاری برای گسترش نفوذ منطقهای و ایجاد اهرمهای مهارپذیر طراحی شده بود. امروز، این استراتژی نتیجهای معکوس داده و بازیای که اسلامآباد خود آغازگر آن بود، به تلهای برای سیاستگذاران پاکستانی بدل گشته است. این معادله واژگون، اکنون روابط با کابل را تا مرز رویارویی نظامی پیش برده است.
اگرچه اسلامآباد از موضوعات فرعی چون مهاجران افغان یا تنشهای مرزی برای برجستهسازی اختلافات بهره میجوید، اما هیچیک از این مسائل تهدیدی حیاتی و وجودی برای پاکستان تلقی نمیشوند. مرزهای افغانستان و پاکستان در عرف بینالمللی امری پذیرفتهشده است و پرونده مهاجران نیز در کوتاهمدت و درازمدت خطری استراتژیک محسوب نمیشود. آنچه واقعاً اسلامآباد را به دستپاچگی کشانده، تهدید روزافزون تیتیپی و ابعاد ایدئولوژیک-منطقهای آن در کشوری با قدرت هستهای است.
مدیریت این پرونده، دیگر امری صرفاً داخلی پاکستان نیست؛ بلکه به قطبی فعال در معادلات ایدئولوژیک منطقه بدل شده که هرگونه بیاحتیاطی در مواجهه با آن، میتواند چالشی کنترلناپذیر خلق کند. شکست استانبول، تنها نقطه آغاز فصل جدیدی از عدم اطمینان است که سرنوشت روابط کابل و اسلامآباد را در هالهای از ابهام فروبرده است.
نویسنده: رحمت الله عنایتی-خبرگزاری دید