Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
اسلایدشوافغانستانانفجارتحلیلتروریسمجنگسیاستنظامی

از دهلی‌ نو تا اسلام‌آباد؛ شعله‌های تازه در ژئوپولیتیک ناپایدار جنوب آسیا

در فاصله کمتر از یک روز، دو انفجار در دهلی نو و اسلام‌آباد، بار دیگر معادلات امنیتی جنوب آسیا را دستخوش تنش کرد. این رخدادها، فراتر از حوادثی مقطعی، نشانه‌ای از بازگشت رقابت‌های ژئوپولیتیک و جنگ‌های نیابتی میان هند، پاکستان و افغانستان است؛ رقابتی که پس از سال‌ها فروکش نسبی، اکنون در حال احیای چهره پنهان خود در عرصه استخباراتی و سیاسی منطقه است.

انفجار روز گذشته در اسلام‌آباد که کمتر از ۱۸ ساعت پس از حادثه مشابه در دهلی‌ نو رخ داد، در ظاهر شاید یک تصادف زمانی تلقی شود، اما در بطن خود نشانه‌ای از تشدید رقابت‌های امنیتی و استخباراتی میان قدرت‌های منطقه‌ای است؛ رقابتی که به‌ویژه در محور سه‌ضلعی هند ـ پاکستان ـ افغانستان، همواره در لایه‌های پنهان سیاست جنوب آسیا جریان داشته است.

در نخستین واکنش، خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان، با انتشار یادداشتی در شبکه اجتماعی ایکس، به‌جای اشاره مستقیم به هند، انگشت اتهام را به سوی حکومت طالبان در افغانستان نشانه گرفت و تهدید به پاسخ متقابل کرد. این موضع‌گیری نه‌تنها پرسش‌برانگیز، بلکه حاکی از تغییر جهت عمدی در روایت رسمی اسلام‌آباد است؛ تغییری که هدف آن، هم مدیریت افکار عمومی داخلی و هم فشار سیاسی بر حکومت طالبان به‌نظر می‌رسد.

از منظر راهبردی، پاکستان در ماه‌های اخیر روابط پرتنشی با حکومت کابل داشته است. اسلام‌آباد مدعی است که حملات تحریک طالبان پاکستان (TTP) از خاک افغانستان سازماندهی می‌شود، در حالی‌ که کابل این ادعا را به‌شدت رد می‌کند. در چنین فضایی، هر حادثه امنیتی در داخل پاکستان، بهانه‌ای برای افزایش فشار بر کابل و مشروعیت‌بخشی به رویکرد سخت‌گیرانه امنیتی اسلام‌آباد است.

با این‌ حال، تحلیلگران امنیتی معتقدند که انفجار دیروز در اسلام‌آباد می‌تواند بخشی از جنگ نیابتی پنهان میان هند و پاکستان نیز باشد.

از آن طرف، انفجار دهلی‌ نو که هنوز هیچ گروهی مسوولیت آن را برعهده نگرفته، بلافاصله فضای رسانه‌ای منطقه را متشنج کرد و احتمال می‌رود که محافل استخباراتی دو کشور از این حوادث برای ارسال پیام‌های متقابل استفاده کنند؛ همان‌گونه که در گذشته، رخدادهای مشابه در کشمیر یا کراچی، زمینه‌ساز افزایش تنش میان دو کشور بوده است.

با نگاهی کلان‌تر، شرایط کنونی پاکستان نیز بر پیچیدگی اوضاع می‌افزاید. دولت این کشور با بحران اقتصادی شدید، اعتراضات سیاسی و ناامنی فزاینده در مناطق قبایلی روبه‌رو است. در چنین وضعی، نسبت دادن انفجار به «دست‌های خارجی» راهی آسان برای منحرف‌ کردن افکار عمومی از ناکارآمدی داخلی و انسجام‌بخشی به نهادهای امنیتی است. به‌علاوه، در سطح بین‌المللی نیز پاکستان می‌کوشد با نمایش چهره‌ «قربانی تروریزم» از خود، حمایت غرب را در حوزه کمک‌های امنیتی و مالی احیا کند.

اما آنچه در این میان نگران‌کننده است، تلاش آشکار اسلام‌آباد برای کشاندن افغانستان به میدان یک درگیری نیابتی جدید است. متهم‌ کردن کابل در شرایطی که هیچ مدرک علنی ارائه نشده، نه‌تنها فضای بی‌اعتمادی جاری را تشدید می‌کند، بلکه می‌تواند زمینه‌ساز برخوردهای نظامی در مرزهای دو کشور شود.

حکومت طالبان نیز مثل همیشه این اتهام را رد و آن را اقدامی برای توجیه ناتوانی استخبارات پاکستان تلقی می‌کند، اما در چهار سال گذشته تکرار این ترجیع‌بند، نه‌تنها چیزی را تغییر نداده، بلکه تنش‌ها میان کابل ـ اسلام‌آباد را تشدید کرده است. اکنون نیز با توجه به رویدادهای یک ماه اخیر، این حادثه می‌تواند به‌عنوان نقطه عطفی در تنش‌های دوجانبه تعبیر شود.

در جمع‌بندی، انفجارهای پیاپی در دهلی نو و اسلام‌آباد بیش از آن‌که رخدادهای جداگانه باشند، نشانه‌ای از بازگشت دور تازه‌ای از رقابت‌های استخباراتی در جنوب آسیا هستند؛ رقابتی که اگر مهار نشود، افغانستان را در مرکز میدان اتهام و فشارهای سنگین و خونین قرار خواهد داد.

در چنین وضعیتی، نقش نهادهای منطقه‌ای مانند «سارک» یا میانجی‌گران ثالث (به‌ویژه چین و قطر) برای جلوگیری از تشدید تنش‌ها، بیش از پیش اهمیت پیدا می‌کند.

نویسنده: راحل موسوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا